دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

فاشیسم Fascism

No image
فاشیسم Fascism

فاشيسم، سرمايه داري، سوسياليسم، جنگ جهاني اول، آلمان، هيتلر، ايتاليا، موسوليني، علوم سياسي

نویسنده : سيد ابوالحسن توفيقيان

فاشیسم واژه‌ای ایتالیایی و به‌معنای «داس» است که علامت رسمی دولت فاشیستی در ایتالیا بود.[1] فاشیسم به‌عنوان پدیده‌ای کاملا متفاوت با شکل‌های رایج سیاسی، برای اولین‌بار در ایتالیا متولد و قدرت را از سال 1922 تا 1943م[2] به‌دست گرفت. به تبع همین الگوی سیاسی (ایتالیا) دیگر کشورهای اروپایی نیز شاهد رشد و نمو این پدیده در حوزه‌ی جغرافیایی خود بودند.[3] این پدیده در واقع زائیده‌ی بحران‌های اقتصادی _ اجتماعی سال‌های پس از جنگ جهانی اول بود[4] و با این نیت پا به میدان گذاشت تا جامعه‌ی بحران‌زده‌ی سرمایه‌داری را از بن‌بستی که در آن گرفتار آمده بود، نجات بخشد.[5]

بحران‌های سیاسی نظام سرمایه‌داری که منجر به پدیده‌‌ی فاشیسم در کشورهای مختلف می‌شد را می‌توان در عین تفاوت‌های ظاهری در موارد ذیل احصاء کرد:

1. وجود بحران ناشی از بحران نمایندگی حزبی.

2. توان‌یابی ضمنی و عینی نیروهای انقلابی طبقات زحمتکش.

3. ضعف وفاداری توده‌های وسیع به حکومت بورژوازی.

4. زوال قوه‌ی ‌قضایی و نفوذ مستقیم نیروهای ضددموکراتیک در آن.

5. بی‌ثباتی حکومت برآمده از بی‌ثباتی و فقدان اراده‌ی سیاسی محافل حاکم.[6]

با توجه به نارضایتی برآمده از پیامدهای جنگ اول جهانی و درگیر شدن جامعه با بحران‌های فوق،[7] بود که زمینه‌های گرایش به جنبش فاشیسم در مناطق مختلف اروپا قوت بیشتری پیدا کرد.[8]

فاشیسم در ایتالیا

«فاشیسم به مفهوم دقیق کلمه به جنبش موسولینی در ایتالیا اطلاق می‌شود که در سال‌های 45-1922 قدرت سیاسی را در دست داشت.»[9] به‌گونه‌ای که برخی از نویسندگان در توصیف نازیسم آلمان به‌رغم وجود شباهت‌های بسیار اساسی میان آن و فاشیسم ایتالیا، آن‌را تحت عنوان رژیم‌های فاشیستی نمی‌دانند. اینان معتقدند فرق فاشیسم و نازیسم در این است که فاشیست‌های ایتالیا خواستار امپریالیسم و احیای امپراطوری روم بودند و نازی‌های آلمان خواستار یک نظام نوین براساس برتری نژاد ژرمن.[10]

موسولینی به‌عنوان رهبر جنبش فاشیسم در ایتالیا اصول فاشیسم را در موارد ذیل می‌داند:

1. بی‌اعتقادی به سودمندی صلح؛

2. ضدیت با پارلمان و دموکراسی و لیبرالیسم و سوسیالیسم؛

3. اطاعت و پیروی همه از دولت؛

4. تقدس پیشوا؛

5. نظام تک‌حزبی؛

6. قهرمان‌پرستی و نظامی‌گری»[11]

وی در سال 1922م نخستین حکومت خود را با ائتلاف فاشیست‌ها، ناسیونالیست‌ها و لیبرال‌ها تشکیل داد و در سال بعد فاشیست‌ها و ناسیونالیست‌ها حزب ناسیونال فاشیست (PNF)را تشکیل دادند که به زعم خیلی از اندیشمندان همین ادغام احزاب فاشیست و ناسیونالیست در سال 1923م سرآغاز گرایش به راست و کم‌رنگ‌شدن ایدئولوژی فاشیسم در ایتالیا بود.[12]

پایگاه اجتماعی فاشیسم

در سال‌های پس از جنگ اول، جنبش‌های فاشیستی طرفداران خود را عمدتا در میان آن دسته از گروه‌های اجتماعی دست و پا می‌کردند که بر اثر جنگ و بحران اقتصادی سال‌های پس از جنگ دچار سرگردانی اجتماعی و روانی شده بودند و در جامعه‌ی بورژوازی زائد می‌نمودند.[13] این گروه‌ها را می‌توان عمدتا در موارد ذیل دانست:

1. طبقات متوسط: که شامل گروه‌های نظیر تجار خرده‌پا، کارمندان جزء و متوسط بخش خصوصی و دولتی، پزشکان، وکلای دعاوی و همچنین پیشه‌وران و کشاورزان کوچک می‌شدند.[14] اینان با چشم خود شاهد نابودی‌ داروندارشان در رقابت با سرمایه‌داران بزرگ بخش‌های صنعت و تجارت بودند. به‌همین جهت آمادگی کامل جهت استقبال از شعارهای ضد انحصارطلبی را داشتند.[15] اریش فروم در کتاب«گریز از آزادی» فاشیسم را پدیده‌ای ناشی از فشارهای روانی مدرنیسم و سرمایه‌داری می‌داند.[16]

2. نظامیان جنگ جهانی: این افراد که پس از جنگ جهانی تقریبا دچار نوعی بحران هویت شده بودند و اساسا حیات سیاسی خود را در جنگ ترسیم می‌کردند و به‌وضوح می‌دیدند در ارتش‌های کوچک زمان صلح جایی برایشان وجود ندارد، به‌دنبال راهی بودند تا بتوانند طرز فکر و رفتار نظامی خود را حفظ کنند و از این طریق حیات سیاسی خود را ادامه بدهند.

3. جوانان ماجراجو: جوانانی که سخت تحت‌تاثیر ماجراهای جنگی قرار داشتند و خواهان یک زندگی پرماجرا و پرحادثه بودند از جمله افرادی بودند که قسمتی از پایه‌های اجتماعی فاشیسم را تشکیل می‌دادند. اینان در اثر روح ماجراجویی که داشتند دموکراسی‌های پارلمانی را خسته‌کننده و نوعی بازی احمقانه می‌دانستند. بدین جهت گرایش به سمت مکاتبی داشتند که با تئوریزه کردن تکنیک‌ها و تاکتیک‌های رادیکال، پاسخ‌گوی خواست‌های درونی آنها باشد و این مکتب نیز چیزی نبود جز فاشیسم.

4. افرادی که در وقایع پس از جنگ دچار نوعی تنزل اجتماعی شده بودند و خواهان بازگشت به گذشته پرفروغ خود بودند.[17] کادرهای حزب‌های فاشیستی را چنین گروه‌های تشکیل می‌دادند. این افراد عمدتا دارای طرز فکر و رفتار نظامی بودند و به‌همین جهت نیز تشکیلاتشان بیشتر به تشکیلات نظامی می‌ماند.

مبانی نظری فاشیسم

از جمله موارد مهم و اساسی‌ای که در شناخت فاشیسم به ما کمک می‌کند بحث از مبانی نظری فاشیسم است. این امر که بدانیم مبانی نظری فاشیسم را چه مولفه‌هایی شکل می‌دهد و اساسا فاشیسم از چه منطق نظری پیروی می‌کند مسئله‌ای است که سبب شده ما در پاسخ آن، به وجوه تمایز نظری فاشیسم با بقیه‌ی نظام‌های فکری بپردازیم.

1. ضدیت با عقل‌گرایی: فاشیسم به‌عنوان یک مکتب فکری و سیاسی بیش از همه دشمن عقل‌گرایی و تفکر منطقی است، از این‌رو همه‌ی اندیشمندان عقل‌گرای سده‌ی هجده و نوزده اروپا را سخت آماج انتقادهای خود می‌دانند. برای فاشیست‌ها اندیشه و عقل مشخصه‌ی آدمیت و انسان‌بودن نیست بلکه نژاد، خانواده و سنت، ریشه‌ها و پایه‌های اساسی جامعه‌ی انسانی را تشکیل می‌دهند.[18]

2. نژادپرستی و نابرابری طبیعی آدمیان: از جمله شاخصه‌های مهم فاشیست اعتقاد به نابرابری طبیعی انسان‌ها است. فاشیست‌ها به این امر معتقد هستند که برخی انسان‌ها به‌طور طبیعی حق فرمان‌راندن را دارند و فرمانده زاده ‌شده‌اند و کسان دیگر فرمانبردار. لذا فرمانبرداران ناچار و مکلف به تبعیت از فرمانداران هستند. وجه و علت این نابرابری ریشه در نهاد و طبیعت انسان‌ها دارد. انسان‌ها به حکم طبیعت و خلقت یا فرمانبردار هستند و یا فرماندار. همان‌گونه که افراد برابر نیستند، نژادها و ملت‌ها نیز نابرابر هستند.

3. اعتقاد به خشونت:[19] چهره و ساختار سیاسی فاشیسم با خشونت عجین شده است. فاشیسم با تمام وجود، اعتقاد به خشونت و کاربرد آن و همچنین توسل به جنگ به‌عنوان یک اقدام سیاسی عادی دارد. به تبع همین ویژگی اعتقادی، نظام و ساختار سیاسی فاشیسم رابطه‌های شغلی را بر اساس سلسله مراتب تعریف می‌کنند.[20]

4. ارتجاعی و واپس‌گرا: فاشیسم به‌طور کامل ارتجاعی است و نگاه به عقب دارد. اغلب دستاوردهای دموکراتیک مردم را از بین می‌برد و نظامی توتالیتر به وجود می‌آورد که بر سرکوب و تبلیغات متکی است.[21]

5. ضدیت با سرمایه‌داری و سوسیالیسم: فاشیست‌ها علاوه بر مخالفت با نظام سرمایه‌داری با جدیت و قاطعیت تمام از نظام سوسیالیستی و طبقه کارگر فاصله می‌گرفتند.[22] آنان در برابر طبقه‌ی کارگر بر پایگاه اجتماعی خود به‌عنوان مالک ابزار تولید تاکید می‌ورزیدند و خود را طبقه‌ی متوسط می‌نامیدند و معتقد بودند که شیوه‌ی زندگی‌شان باید کاملا با طبقه‌ی کارگران تفاوت داشته باشد.

نهادهای سیاسی فاشیسم

نظام‌های فاشیستی علی‌رغم وجوه تمایزی که در میان آنها موجود می‌باشد دارای مرزهای مشترکی هستند که نهادهای سیاسی از جمله آنها می‌باشد.

1. رهبر: در این‌گونه از نظام‌ها رهبر یا رئیس کشور همه‌ی قدرت را در دست خود متمرکز ساخته است. این تمرکز قدرت بیشتر در عمل است تا مبتنی بر قوانین و مقررات حقوقی. در نظام‌های فاشیستی علی‌رغم وجود مشاوران و هیات مشاوران و هیئت وزیران و حتی مجلس مقننه و نهادهای مشابه، تصمیم‌گیری نهایی با رهبر است.[23] از آنجایی که رهبری سیاسی حامی و تجلی‌گاه منافع عموم است پس باید کاری کرد که حتی‌الامکان این رهبری نیرومند گردد و از کلیه‌ی عوامل مزاحم بالقوه بری شود. بر این اساس لازم است که تمامی جامعه بر مبنای اصل فرمان و فرمانبرداری استوار گردد و در کلیه‌ی شئون آن، اصل اقتدار تقویت شود. در خانواده، قدرت پدر خانواده؛ در امور آموزشی، قدرت آموزگار؛ در ادارات، قدرت مافوق و... الگوی یک چنین سازمان‌بندی اجتماعی به شمار می‌رود.[24]

2. حزب (امت) واحد:[25] نظام‌های فاشیستی به لحاظ تک حزبی بودن شبیه نظام‌های مارکسیستی هستند. ولی از آنجایی که حزب واحد در نظام‌های سوسیالیستی و مارکسیستی را تنها طبقه‌ی کارگر تشکیل می‌دهد میان این دو تفاوت به‌وجود می‌آید.[26]

فاشیسم به لحاظ عقیده و تفکر، منکر طبقه است و تنها به واقعیت «ملت» باور دارد؛ از این رو حزبی را که عنوان می‌کند دربرگیرنده همه‌ی شهروندان می‌باشد. نظام‌های فاشیستی از این تفکر (امت واحد) به افراطی‌ترین شکل ممکن استفاده کرده‌اند. چون، وقتی ملت واقعا یک خانواده‌ی بزرگ با سرنوشت مشترک به‌شمار آید، باید تمامی مردم بدون چون‌ و چرا پشتیبان همدیگر باشند. به این ترتیب هرگونه انتقاد و هر نوع مخالفت، بر ضد ملت است و در واقع جرمی جنایی به‌ حساب می‌آید.[27]

3. مالکیت خصوصی: مالکیت خصوصی و اختیار آن درست همان چیزی است که خرده مالکان و خرده بورژواهای مستقل را از کارگران و طبقه‌ی کارگر متمایز می‌سازد. در جنبش فاشیسم اغلب قشرهایی از طبقه‌ی متوسط بورژوازی گردآمده بودند که بر اثر ورشکستگی اقتصادی، پایگاه اجتماعی‌اشان تنزل پیدا کرده بود. این عده با جانبداری از فاشیسم به تنزل اجتماعی که دامن‌گیرشان شده بود اعتراض می‌کردند و خواهان آن بودند تا موجودیت‌شان به‌عنوان طبقه‌ی متوسط حفظ گردد و کماکان از طبقات پایین جامعه متمایز بمانند. هر اندازه خواست‌های این قشرها واهی‌تر و تنزل اجتماعی‌اشان روشن‌تر می‌شد؛ به‌همان اندازه نیز با سرسختی بیشتر بر لزوم حفظ پایگاه اجتماعی‌شان و نهاد سازنده آن (مالکیت خصوصی) تاکید می‌ورزیدند.[28]

4. میلیتاریسم: منظومه‌ی فکری و معنایی فاشیسم را نظامی‌گیری معنا می‌بخشد. در این نظم معنایی ارتش نه تنها الگوی تشکیلات سیاسی و اجتماعی است بلکه شخص سرباز به‌عنوان سرمشق و نمونه‌ی انسان کامل واقعی در جامعه می‌باشد و جنگ نیز عالی‌ترین فعالیت‌های بشری به حساب می‌آید.[29] هیتلر در خاطراتش می‌نویسد:«به هنگام شنیدن خبر شروع جنگ از فرط خوشحالی روی زمین زانو زدم و از صمیم قلب به درگاه خداوند شکر کردم.... همان‌طور که برای هر آلمانی دیگر، برای من نیز مهم‌ترین و فراموش نشدنی‌ترین دوران زندگی‌ام آغاز شد.»[30]

جمع‌بندی:

فاشیسم به‌عنوان یکی از مهم‌ترین و تاثیرگذارترین جنبش‌های سیاسی در سال‌های میانی دو جنگ جهانی ابتدا در ایتالیا متولد شد و سپس به سایر نقاط اروپا سرایت پیدا کرد و پایه‌های اجتماعی خود را از میان طبقات متوسط، نظامیان سرخورده و جوانان ماجراجو و افرادی که پس از جنگ اول دچار نوعی تنزل اجتماعی شده بودند پیدا می‌کرد و سعی می‌کرد به آنان بیاموزد که انسان‌ها نابرابر هستند و مکاتب عقل‌گرای امروزی درجه‌ای از اعتبار ندارند و موثرترین راه رسیدن به اهداف خشونت می‌باشد و در وضعیت کنونی در عین مبارزه با سرمایه‌داری و سوسیالیستی بهترین مسیر، برگشت به عقب می‌باشد.

براساس همین آموزه‌ها نیز نظام اجتماعی خود را بنا می‌کنند. نظام اجتماعی که در راس و هرم آن رهبر قرار دارد. رهبری که معیار درست و غلط بودن کارها می‌باشد لذا باید در برابر ایشان کاملا مطیع باشیم. در این نظام اجتماعی مهم‌ترین نهاد نهاد‌های نظامی می‌باشد و اساسا سرباز به‌عنوان انسان نمونه و عالی شناخته می‌شود.

مقاله

نویسنده سيد ابوالحسن توفيقيان

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS