نویسنده: آیتالله دکتر سید مصطفی محقق داماد
نجات یافتگان از استضعاف
جالب آن است که قرآن مجید در سوره مبارکه انفال آن دسته از مسلمانان را که موفق به مهاجرت ونجات از استضعاف شدهاند، به این نعمت بزرگ یادآور میشود و میفرماید:
«و اذکروا إذ أنتم قلیلٌ مستضعفُون فی الارض تخافون أن یتخطّفکم النّاسُ فآواکم و أیدکم بنصره و رزقکم من الطیبات لعلکم تشکرون»
« به یاد آرید آن روزی را که شما کم بودید (و دشمن شما را) در سرزمینتان به استضعاف کشیده بود، و شما میترسیدید که مردم بربایندتان و او به نصرت خود شما را یاری کرد و از پاکیزهها روزیتان داد، شاید شکر گزارید.» (انفال/26)
دراین آیه دقیقا همان دسته از مسلمانانی که با کمک نصرت الهی موفق شدند که به مدینه مهاجرت کنند، مخاطب قرار داده ومی فرماید شما افرادی بودید: 1ـ در سرزمینی که زندگی میکردید، هرچند زادگاهتان بود ،از نظر ملیتی که انتخاب کرده بودید، اقلیت محسوب میشدید.2ـ مدیریت سرزمین به دست اکثریت مخالف بود و لذا شما از نظر سیاسی محکوم قدرت اکثریت بودید و آنها شما را به استضعاف کشیده بودند.3ـ اکثریت مخالف محیط رعب، وحشت و ناامنی برایتان ایجاد کرده بود که در هر لحظه بیم داشتید که آدم ربایان حرفهای شما را بربایند.4ـ به علت شرایط حاکم بر سرزمین شما، در فقر و نیاز به سر میبردید و با کمبود مواد غذائی مواجه بودید. خداوند همه را حل مشکل فرمود. شما با مهاجرت به مدینه مأوا گرفتید و در کنار همکیشانتان از اقلیت بیرون آمدید و به وفور نعمت مادی دست یافتید.
آیا سرزمین مبدأ باید سرزمین کفر یا شرک باشد؟ برخی فقها گفتهاند یکی از عناصر موضوع وجوب مهاجرت آن است که در محل اقامت مبدأ بایستی سرزمین شرک و کفر باشد. البته همان طور که در سطور بالا دیدید، چنین شرطی در متن شیخ طوسی وجود ندارد. حقیقت این است که شرایط مذکور در فوق لزوماً در سرزمین خاصی اتفاق نمیافتد. انسان حتی در وطن اسلامی خود ممکن است چنین باشد. همان طور که در زمان حکومت صدام، مردم عراق در چنین شرایطی قرار داشتند و به علت جوّ ارعاب، برخی از صاحبنظران که با اعدام و شکنجه مواجه بودند و قدرت روشنگری از آنان سلب شده بود، به وظیفه خود عمل کردند و کشورشان را که یک کشور اسلامی محسوب میشد، ترک و در دیار غیر اسلامی در امن و امان زندگی کردند.
در افغانستان در دوره اشغال ارتش سرخ و یا دوره طالبان (همان جاهلان متنسّکی که تحت شعارهای تند اسلامی و به نام دفاع از اسلام راستین و ناب مردم را به تازیانه میبستند وهوا و هوس خود را خدای خود ساخته و با پرستش خدای خودساخته دیگران به مهمیز میکشیدند)، نگارنده متفکرانی از افغانیان را از نزدیک دیده است که دل در هوای وطن داشتند و برای آن اشک میریختند؛ ولی مهاجرت کرده و از فضای خفقان و مرگبار استضعاف فرار کرده بودند، ولی هرگز لحظهای از یاد وطن اسلامیشان غافل نبودند و همواره با یاد زادگاه خویش میزیستند. یک نمونهاش مرحوم خلیلی کابلی ـ از بهترین فارسیسرایان قرن ماـ است که در گوشهای از نیوجرسی نزدیک نیویورک میزیست و با چشم اشکبار در عشق وطنش افغانستان میسوخت و با سرودن اشعار پر از احساس به روشنگری ادامه میداد. قصیده بسیار زیبایی تحت عنوان «تابوت آتشین»داردکه این چند بیت بخشی از آن است و نشاندهنده سوز و گداز یک مهاجر مسلمان فراری از ستم است:
من بی وطن که دور ز آغوش مادرم
بنشستهام بر آتش و در خون شناورم
برگم که تندباد فکنده به هر برم
گردم که حادثات نشانده به هر درم
نی خاک جای میدهدم، نی فلک پناه
نی مرگ میکشد ز کرَم تنگ در برم
خاکی که پروریده مرا، دوستان کجاست؟
من خاک دیگران چه کنم؟ خاک بر سرم!
ناآشناست هر چه از این پرده بشنوم
بیگانه است هر که در این صحنه بنگرم
دل همدمی ندید به درد آشنا که من
در پیش وی نشسته، گریبان خود درم
شد روزها که نیست نوازشگرِ ضمیر
گلبانگ آسمانی اللهاکبرم
جان میدهم به مژده اگر آورد نسیم
مشتی غبار از سر و بالین مادرم
فرخنده طالعی که صبا دستههای خار
آرد به من ز خاک شهیدان کشورم
کان را نهم به جای مژه روی چشم خویش
یا بر فراز سر چو گرانمایه گوهرم
تابوت آتشین شده در چشم من جهان
از هر جهت گرفته سراپا در اخگرم
گر مردهام، تپیدن بیجا برای چیست؟
ور زندهام، چگونه به تابوت اندرم؟1
آیا سرزمین مقصد باید اسلامی باشد؟
برخی فقها چنین شرطی را معتبر دانستهاند. به نظر آنان مهاجرت تنها در جایی معنا مییابد که شخص با هدف حفظ دین، آنهم به معنای انجام شعائر دینی به نواحی اسلامی مسافرت کند. به نظر میرسد دقت در آیات شریفه کاملا خلاف این امر را میرساند. به موجب مدلول آیه شریفه تنها مهاجرت به سر زمین اسلامی یا مکانی که در آن اسلام وجود دارد، مورد امر قرآن مجید نیست، بلکه گاهی هجرت درقالب سفر به سرزمین غیر اسلامی محقق میشود؛ سرزمینی که در آنجا ظلم به نفس یعنی عوامل عقب افتادگی فکری وجودندارد. بنابراین مقصد در هجرت همان گونه که گاه کشور اسلامی است، ممکن است گاهی منطقه ای غیر اسلامی باشد، اگرچه مبدأ یک سر زمین مسلماننشین بوده باشد.
یثرب، مقصد هجرت رسول الله(ص)در آن هنگام سرزمین اسلام نبود. مهاجرت ایشان موجب شد که منطقه، سرزمین اسلامی شود و مدینه النبی در آن تحقق یابد. نمونه جالبتر، هجرت گروهی از مسلمانان از مکه به سرکردگی جعفربن ابیطالب به حبشه2 میباشد که سرزمینی مسیحی نشین بوده است. بنابراین به هیچ وجه شرط وجوب هجرت آن نیست که مقصد سرزمین اسلامی باشد. آنچه برای سرزمین مقصد شرط است، نبودن ظلم و استضعاف است. از مباحث فوق نتیجه میگیریم که:
1ـ مسلمان اگر در هر سرزمینی مورد ظلم و استضعاف قرار دارد، بر وی واجب است که آن دیار را ترک کند، بلکه از آن سرزمین بگریزد ودر سرزمینی اقامت کند که از ظلم و استضعاف دور باشد و بتواند آزادانه به رشد و تعالی نفسانی و کمال معنوی خود دست یابد. سرزمین مبدأ و مقصد شرط دیگری ندارد.
2ـ در غیر موارد ظلم و استضعاف مهاجرت، مسافرت و اقامت برای شخص مسلمان آزاد است. البته مسافرت به نقاط مختلف حتی به مناطقی که سابقه تاریخی داشتهاند مورد توصیه قرآن است و مسلمانان در آیات متعددی به سیر در ارض و مطالعه در زندگی اقوام گذشته سفارش شده است.