خشونت، اجتماع
فرار از خانه یکی از بازتابهای خشونتهای خانگی است که به دلیل تاثیرات اجتماعی آن قابل تامل است.
یک کارشناس مددکاری اجتماعی در این زمینه میگوید: انحراف دختران و فرار از منزل از جمله رفتارهای ناسازگارانهای است که به علتهای متعدد از فرزندان سر میزند که باتوجه به پیامدهای سوء آن برای جامعه باید آن را از جمله آسیبهای اجتماعی به حساب آورد و در واقع نوعی واکنش نسبت به شرایطی است که از نظر افراد نامساعد غیرقابل تحمل و بعضاً تغییرناپذیر است. این عمل معمولا به عنوان یک مکانیسم دفاعی به منظور کاهش ناخوشایندی و خلاصی از رفتارهای آزاردهنده و مضر و دستیابی به خواستههای مورد نظر و عموماً آرزوهای دور و دراز انجام میشود.
مینا رستمی ادامه میدهد: این حرکت نوعی تضاد است تضاد میان فردی که از یک سو میخواهد مستقل باشد و از سوی دیگر خواستار همبستگی است؛ در اکثر موارد اقدام به فرار به طور ناگهانی بدون خبر و اطلاع اعضای خانواده صورت میگیرد اما در برخی شرایط فرد قصد خود را به صورت تهدید به فرار اطلاع میدهد این عمل اغلب در بین پسران معمول است.
رستمی میافزاید: از دیدگاهی دیگر فرار نوعی اختلال رفتاری است که در ارتباط با واکنشهای سازگارانه به صورت آشفته خود را نشان میدهد در این صورت فرار اختلالی عمیق در رفتار تعریف میشود که باعث برانگیختن و تحریک افراد به خروج از محیط نظم و انضباط و زمینه را برای ترک کانون فراهم میکند.
وی با اشاره به این که کودک یا نوجوان عاصی میشود و خانهاش را ترک میکند زیرا پدر برای پسر و مادر برای دختر قابل تحمل نیست، ادامه میدهد: اگر پدران نیز بیش از حد مستبد و پرخاشگر باشند رشد و سیر عادی کودک مخصوصاً نوجوان و جوان را نسبت به استقلال شخصیت و اعتماد به نفس و به طور کلی رشد فکری، عاطفی، روانی و اجتماعی متوقف و یا لااقل به تاخیر میاندازد. رستمی با بیان این که انگیزههای فرار برحسب جنس، سن، تحصیلات و محیط زندگی متفاوت است میگوید: در مجموع میتوان انگیزههای فرار را در 4 گروه کلی، اثبات وجود و جلب توجه دیگران و اجبار والدین برای اجرای تمایلات و خواستههای خویش، رهایی از هنجارها و فشارها و تحمیل ها، قید و بندها و آزارهای خانواده و کسب آزادی عمل در رفتارهای فردی و اجتماعی، لجاجت با خانواده، سلب آرامش و ایجاد بدنامی یا مشکل برای آنها به جهت عدم تعلق و دلبستگی به خانواده، تحت فشار قرار دادن دیگران برای تحقق خواستههای خود در خصوص زندگی آینده و موقعیتهای بهتر اقتصادی دسته بندی کرد.
وی انواع فرار را فرار عکس العملی، فرار برای راحت زندگی کردن و فرار برای آینده سازی عنوان کرده و ادامه میدهد: اکثراً جوانان و دختران در اظهارات خود اذعان داشته اند که از فشارهای داخل خانواده که میتواند به دنبال یک بحران ایجاد شده باشند میگریزند مانند مشکلات مالی و تغییر در ساختار سرپرستی خانواده با نظارت محدودکننده والدین. بعضی هم نیز به علت کنترل یا انتظار بیش از اندازه والدین فرار میکنند.
رستمی تصریح میکند: براساس آمار 70 درصد از موارد فرار دختران از خانه ناشی از برخورد نامناسب و ناشایست والدین با دختران است و دختران بعد از فرار از منزل عواقب تعارض و تجاوز، آشنا شدن با خانههای تیمی، مصرف و فروش مواد مخدر و انواع بیماریهای عفونی در انتظار آنها است.
وی با بیان این که به اعتقاد صاحب نظران خانواده در شکل دهی به زندگی و رفتار فرد تا حد زیادی موثر است میگوید: اگر خانواده با مشکلات و آسیبهای عدیدهای مواجه باشد روند جامعه پذیری اعضای خانواده مختل میشود.
رستمی با بیان این که 4 نوع آسیب برای خانواده وجود دارد که در رفتارهای نابهنجار فرزندان موثر است، عنوان میکند: خانوادههای بی کفایت، خانوادههای ضداجتماعی، خانواده آشفته، خانواده از هم گسیخته را به عنوان این آسیبها معرفی کرد.
وی ادامه میدهد: طبعاً فرزندان در سایه پدر و مادر است که احساس سربلندی، غرور و سرافرازی میکنند این پدر و مادر هستند که مشترکاً میتوانند به شخصیت کودک انسجام و تمامیت بخشند. سایه پدر و مادر است که از فرزندان نسلی سالم، متعهد و مفید و پربار میآورد خانواده طبیعی ترین، گرم ترین محیط زندگی برای کودکان است. علی ر غم این واقعیتها باید دید که چرا برخی از کودکان فرار از خانه، زندگی با بیگانه و عواقب زیانبخش آن را بر ماندن در منزل و زندگی با والدین خود ترجیح میدهند. رستمی تصریح میکند: فرار از خانه یکی از بازتابهای خشونتهای خانگی است که به دلیل تاثیرات اجتماعی آن قابل تامل است اغلب نوجوانانی که قربانی خشونتهای خانواده میشوند با عقدههای روانی و اختلالها دست به گریبان هستند حالتهای ترس، استرس و اضطراب و ناامنی میکنند لذا اعمال خشونتهای روحی جسمی از سوی اعضای خانواده عامل بسیار مهمی در فرار برخی از دختران است بسیاری از والدین آگاهانه یا ناآگاهانه با تبعیض بین فرزندان، موجب اختلاف بین آنها و دلسردی از زندگی میشوند.
وی بیان میکند: تبعیض در مواجهه با خطاها و اشتباهات فرزندان دختر و پسر و عدم اتخاذ رویه منطقی برای برخورد با خطاهای فرزندان و تنبیه تبعیض آمیز براساس برتری پسر بر دختر یا بالعکس موجب سلب اعتماد به نفس و بدبینی فرزندان نسبت به والدین میشود. اگر در شیوه تربیتی خانوادهها فرزندان از آزادی و اختیار لازم متناسب با سن و شرایط خویش محروم شوند دچار احساس نارضایتی، تحقیر، تنفر و سرخوردگی از خانواده میشوند لذا از هر فرصتی جهت عدم پیروی از هنجارهای خانواده بهره میبرند و درصدد هستند با فرار از خانه از این محرومیتها رهایی یابند و بالعکس نیز توجه بیش از حد متعارف و در اختیار بودن امکانات فوق سن فرزند هم میتواند زمینه مسایلی چون فرار از خانه را ایجاد کند. رستمی اظهار میدارد: تحقیقات نشان میدهد ثبات در خانواده و نقش والدین در تجربیات منفی فرزندان قویاً الگوی ترک خانه را در جوانان تعیین میکند وجود شرایط فوق همراه با داشتن پایگاهی در خارج از خانواده که از نوجوان یا جوان حمایت کند ترک خانه را توسط نوجوان یا جوان را تسهیل میکند و سرعت میبخشد تمایل به شکل دادن انواع خانوادههای غیرسنتی نظیر همزیستی بدون ازدواج رسمی و یا زندگی به صورت زندگی گروهی و غیره نیز خود میتواند یکی از علل فرار جوانان از منزل باشد اما باید توجه داشت که از هم گسیختگی خانواده و فرار از خانه همواره در ارتباط نزدیکی با یکدیگر قرار دارند.
این کارشناس مددکاری اجتماعی میگوید: جو درون خانواده تا حدودی وابسته به مشکلات اجتماعی- اقتصادی است لذا خانواده هایی بیشتر در معرض خطر هستند که در آنها ترکیبی از تعارض والدین و ناامنی اقتصادی وجود دارد.