7 اسفند 1389, 0:0
فرقه اي وابسته به استعمار
نگاهی به روند تاریخی شکل گیری بهائیت در ایران
به استناد به تاریخ جریان بابیگری تقریبا در اوایل دوره قاجار شکل گرفته است. مورخان بر این باورند که فرقه بهائیت از آنجا کلید خورد که علی محمد شیرازی معروف به باب با حمایت سفارت روسیه تزاری مدعی بابیت امام زمان (عج) شد. البته بابیت تنها ابتدای کار بود و وی بعدها خود را امام زمان معرفی کرد و در نهایت نیز خود را حق نامید. اما دردوره محمد شاه یعنی دقیقا در سال 1844 میلادی مطابق با 1260 قمری جوانی کم و سن سال که اهلیت شیرازی دارد مدعی بابیت میشود . در واقع در اوایل حکومت سلسله قاجاریه مکتبی غالی بر اساس آموزه های«شیخ احمد احسایی» درون جامعه شیعی پدید آمد که بعدها به «شیخیه»معروف شد. این مکتب نه تنها درون خود دستخوش تحولات جدی شد بلکه تحولات بسیاری بویژه در حوزه دین در ایران به وجود آورد. بعد از مرگ جانشین شیخ احمد احسایی، مدعیانی پیدا شدند که ادعای خود را یک روز تکذیب و روز دیگر آن را به شکل دیگری مطرح میکردند که نهایتا با ادعای مهدویت، خود را (علی العیاذ بالله) امام زمان(عج) معرفی کردند. در این میان سید جوان شیرازی به نام «علی محمد» که از شاگردان مکتب شیخی بود تحت تاثیر افرادی چون ملاحسین بشرویه، مدعی مهدویت شد و توانست به واسطه ادعاهای بی اساس، افراد جاهلی را تحت عنوان «بابی» به دور خود جمع کند.به استناد اسناد و مدارک متعدد خود تشکیلات بهائیت علی محمد باب یک هادی و حامی اصلی دارد. این شحص کسی نیست جز ملاحسین بشرویه که آرتور کونولی افسر اطلاعاتی انگلستان به صراحتا به جاسوس بودن وی اشاره میکند .ازسویی دیگر به استناد اعتراف کنیاز دالگورکی افسر اطلاعاتی روسیه تزاری که بعدها سفیر روسیه در ایران شد، بشرویه، محمد علی شیرازی را انتخاب میکند و راه و روش بابیت را به وی میآموزد. بشرویه همچنین در ادامه اقدامات حمایتی از باب 18 تن را به عنوان حواریون علی محمد دست و پا میکند. با این حال با مقاومت علمای آگاه شیعه محمد علی باب توان اجرای کامل نقشه و دسیسههای دول استکباری را بدست نمیآورد و در نهایت با حکم مراجع وی به جزای خود رسیده ؛ اعدام میگردد. پس از این قضیه فرقه بابیه کم فروغ میگردد اما پس از ترور ناموفق ناصر الدین شاه جریان بابیگری در ایران دوباره جان تازهای میگیرد و بعد از مدت زمان کوتاهی به بهائیت تغییر نام میدهد. در واقع پس از اعدام علی محمد باب انگلیسیها شخصی به نام میرزا حسین علی نوری معروف به بهاء الله را در راس این فرقه قرار میدهند. از این پس دیگر تشکیلات بهائیت در ایران رسما از سوی انگلیس هدایت و رهبری میشود. در این هنگام قضیه ترور ناصرالدین شاه پیش میآید و به خاطر همین میرزا حسینعلی به عراق تبعید میگردد و در آنجا نیز به دلایلی پس از مدتی اخراج میشود و سرانجام به سرزمن عکاء در فلسطین تبعید میگردد. پس از استقرار تقریبی بهائیت در عکاء و با مرگ بهاءالله، عباس افندی معروف به عبدالبهاء چانشین پدر میگردد. وی روابط نزدیکتری با انگلیس برقرار مینماید و رسما مسئول آماده سازی سرزمین فلسطین برای حضور یهودیان میشود. به خاطر همین اقدامات نیز سرانجام افندی از ملکه انگلستان درجه« سر » میگیرد. افندی تا سال 1921 زنده ماند . پس از مرگ افندی ،شوقی نوه دختری عبد البهاء زمام این فرقه را در دست میگیرد.
البته باید گفت تا قبل از شوقی بهائیت به عنوان یک Sect مطرح است اما در دوره شوقی به تدریج بهائیت به Cult تبدیل میشود. در این زمان بهائیت به صورت جدی وارد حوزههای تشکیلاتی میشود و سازمانی مخرب را تشکیل میدهد. ضمن آنکه این تشکیلات در حقیقت پایگاهی برای تشکیل دولت صهیونیستی در فلسطین نیز محسوب میگردد. با این حال پس از استقرار بهائیت در فلسطین آنان به تدریج درصدد نفوذ در مراکز قدرت در ایران بر میآیند. به عنوان مثال در زمان پهلوی بهائی هابه دستور اربابان خوددر هیئت حاکمه حکومت رضا خان حضور مییابند. مثالی عینی در این زمینه حضور سرگرد سمیعی در دستگاه رضاخان است. سرگرد سمیعی یک بهائی است که به عنوان سرپرست و آجودان محمدرضا انتخاب میشود .وی بعد از مرگ رضا خان با توجه به وقایع دهه بیست شروع به بسط و گسترش بهائیت در هیئت حاکمه محمد رضا پهلوی میکند.
از این رو دوران محمدرضا به دوران طلایی بهائیت تبدیل میشود . برخی اسنا د افشا میکند که محمدرضا شاه و اشرف پهلوی دوران دبستان خود را در مدرسه بهائیها گذراندهاند با این حال متاسفانه در تاریخ نویسیهای دوره پهلوی مورخان وابسته به حکومت نقش بهائیت را از چشمها پنهان کردهاند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان