«بُهره» مشتق از اصطلاح گجراتی «وُهُروو » به معنای «تجارت کردن» است. اسماعیلیان گجرات به این دلیل بُهره نام دارند که در اصل تجارت پیشه بودهاند.[1] بهرهها عمدتاً اصل و نسب هندو دارند و از دو گروه شیعی (اکثریت) و سنی (اقلیت) تشکیل شدهاند. شیعیان همگی اسماعیلی بوده [پیرو فرقه مستعلوی- طیبی که در مقابل اسماعیلیان نزاری قرار دارند] و بیشتر آنان بازرگانان هستند. اما سنیها بیشتر روستایی بوده و به کشاورزی اشتغال دارند. جمعیت بهرهها در 1382ش بالغ بر 1200000 تن بوده که در هند و پاکستان، و شمار کمتری نیز در کشورهای شرق آفریقا ساکنند.[2]
تاریخچه :
در زمان خلافت مستنصر (حک: 427 تا 487 هـ ق) جماعت جدیدی از اسماعیلیه در گجرات، توسط داعیانی که از یمن بدانجا گسیل میشدند، پایهگذاری گردید و دعوت آنان با نظارت سلاطین صلیحی یمن، که تابع فاطمیان بودند، گسترش یافت و در مدت کمی جمعیت بزرگی از هندوها و بعضی از حکمرانان محلی به کیش اسماعیلی درآمدند.[3] با مرگ مستنصر در 487 هـ ق، که هیجدهمین امام فاطمیان و هشتمین خلیفه آنان بود، مساله جانشینی وی بزرگترین انشقاق را میان اسماعیلیان فاطمی بوجود آورد. او پسر بزرگش، نزار را امام آینده معرفی کرد. اما وزیر و فرمانده ارتش او، افضل بدرالجمالی، که در واقع تعیین کننده سیاست مصر بود، المستعلی، خواهرزاده و داماد خود و کوچکترین پسر مستنصر را; بر تخت نشاند.[4] اکثر اسماعیلیان مصر و تمامی اسماعیلیان در یمن و گجرات و بسیاری در شام امامت مستعلی راپذیرفتند، اما گروه بزرگی از اسماعیلیان شام و تمامی آنان در ایران و عراق و احتمالا بدخشان و ماوراءالنهر نزار را نوزدهمین امام خود و جانشین بر حق پدرش میدانستند.[5] اما با مرگ الآمر (فرزند مستعلی و دهمین خلیفه فاطمی) در 524 هـ ق، ملکه اروی (یا سیده) رهبر حکومت صلیحیون یمن مدعی شد که الآمر در نامهای به وی تولد طیب فرزند خود را در 524 هـ ق خبر داده و طیب در زمان مرگ پدر حدود شش ماه داشتهاست. بنابراین الحافظ، پسر عموی الآمر ، که پس از الآمر به خلافت نشسته غاصب است و طیب امام بر حق میباشد و بدینسان مستعلیه نیز به دو فرقه منشعب شد: حافظی که از خلیفه فاطمی در قاهره تبعیت میکردند و طیبی که گفتند: امام راستین، طیب، صرفا در غیبت به سر میبرد و داعی مطلق، کسی است که رهبری جماعت را در دوران غیبت امام ;به نمایندگی از او عهده دار است.[6]
ملکه اروی روابط یمن را با قاهره و دعوت حافظی قطع و ;دعوت طیبیه را در یمن پایهگذاری نمود. او در 526 هـ ق ذؤیب بن موسی را با اختیارات کامل به عنوان داعی مطلق گمارد و امور دعوت را به نام امام غایب، طیّب، به او سپرد. با انقراض دولت صلیحی، دعوت طیبی با عنوان «الدعوةالطیبیة» به رهبری داعی ذؤیب ادامه یافت و یمن تا چند قرن پایگاه اصلی دعوت طیبی بود.[7] اسماعیلیان گجرات نیز ارتباط نزدیک خود را با یمن حفظ کرده و به پیروی از سیاست صلیحیون، در افتراق حافظی ـ طیبی از دعوت طیبی در یمن حمایت کردند. آنها با انقراض دولت صلیحی نیز تحت نظارت دقیق داعی مطلق و دستگاه مرکزی در یمن باقی ماندند. طی این دوره که مرکز دعوت در یمن قرار داشت و تا نیمۀ دوم قرن 10هـ ق ادامه یافت، رئیس دعوت طیبی در هند که «والی» نام داشت از سوی داعی مطلق در یمن منصوب میشد.[8]
انشعابات
در دوران حکومت مسلمانان بر گجرات بهرههای اسماعیلی در گجرات ملزم به مراعات تقیه و پذیرش ظاهری مذهب تسنن شدند. این اوضاع تا 980 هـ ق که گجرات جزو امپراتوری مغولان شد، همچنان کموبیش ادامه پیدا کرد. در همین دوران بود که گروهی از بهرههای اسماعیلی به مذهب اهلسنت گرویدند و در همان حال، بر اثر مشاجرهی بین والی طیبی و مردی از بهرهها به نام جعفر، انشعاب مهمی در بهرههای اسماعیلی پدیدآمد و عدۀ بیشتری از آنان به مذهب اهلسنت درآمدند و به نام بهرههای جعفری شهرت یافتند و به این صورت بهرههای اسماعیلی و بهرههای سنی مذهب از یکدیگر متمایز شدند. [9]
از زمان پنجمین داعی تا حدود 3قرن، منصب داعی مطلق در دست خاندان بنیولید قرار داشت. طی این دوره، بهرهها برای دیدار داعی مطلق و کسب آموزشهای مذهبی به یمن سفر میکردند. در 946 هـ ق، منصب داعی مطلق از دست یمنیان خارج و برای نخستین بار به یک هندی (یوسف بن سلیمان) رسید و مقر دعوت همچنان در یمن باقی ماند؛ اما پس از او به علت آنکه ;جمعیت بهرههای طیبی در هند به میزان قابل توجهی از شمار همکیشانشان در یمن، فزونی یافته بود پایگاه دعوت طیبی به احمدآباد در گجرات منتقل شد و این به منزلۀ پایان دعوت طیبی در یمن و یکپارچگی آنان بود چرا که با مرگ داوودبن عجب شاه ،بیست و ششمین داعی، ;برسرجانشینی او اختلاف افتاده و دو شاخۀ داوودی و سلیمانی بوجود آمد.
بیشتر بهرههای هند و گروه کوچکی در یمن، داوود بن قطبشاه (متوفی1021هـ ق) را بیست و هفتمین داعی مطلق خود شناختند و به داوودی شهرت یافتند اما اقلیت، یعنی؛ اندکی از بهرههای طیبی هند و اکثریت یمنی ها، از سلیمان بن حسن(مت: 1005ق) حمایت کردند که ;از این پس به سلیمانی شهرت یافتند. [10]
در میان سلیمانیها از سال 1050 هـ ق عنوان داعی مطلق در یمن در خاندان مکرمی حفظ شده که در اصل نجرانی (جنوب عربستان) بودهاند. گویا در حال حاضر شرفی حسین بن حسن مکرمی از 1396هـ ق داعی مطلق آنان است که در عربستان سعودی اقامت دارد. در نجران و حراز جماعتهایی از سلیمانی وجود دارد و در هند اقلیتی کوچک که بسرعت رو به کاهش میرود در بمبی و حیدر آباد بچشم میخورد. بروده (در شرق کمبی) مقر نماینده داعی یمنی در هند است.[11]
داوودیها که اکثریت را تشکیل میدادند جامعه خود را در هند گسترش داده و در گجرات خود را تثبیت کردند. مقر داعی مطلق آنان ابتدا در احمدآباد قرار داشت سپس به جمع نگار، ماندوی، موندار، اوجین، برهانپور و بالاخره به شهر سورات منتقل شد. ادارات مرکزی بهرهها برای مدت طولانی در سورات باقی ماند و در همین شهر مدرسه دینی «الجامعة السیفیة» در سال 1814 م بنیان نهاده شد که تا کنون مرکز تعلیمات عالی مذهبی سنتی برای بهرههای داوودی باقی ماندهاست. در سالهای بعد که فعالیتهای تجاری به شهر بمبی منتقل شد اکثر داودیها نیز به بمبی آمدند و از اوایل قرن بیستم (1920-1921م) مقر داعی و سازمان مرکزی نیز به بمبی منتقل شد.[12] رهبر کنونی; داوودیه سید برهان الدین، پنجاه و دومین داعی مطلق است که خاندان او (ابن شیخ جیوانجی) از 1817م فقط با یک وقفه این منصب را در اختیار داشتهاند. آنها در هند مذهب خود را دعوت هادیه مینامند، اما هندیان; عموما آنها را با نام بهره میشناسند. بزرگترین جماعتهای آنان در شهرهای بمبی برهانپور ، ایندور، اوجاین، ادایپور و کراچی پاکستان قرارداد. از قرن نوزدهم میلادی نیز تعدادی از آنها در زنگبار و شرق آفریقا ساکن شدهاند.[13]
عقاید و آداب و رسوم
طبییان اعم از داوودی و سلیمانی بر خلاف نزاریان به شریعت و فقه پایبند بوده و اعمال عبادی آنها بوسیله بزرگان دینی انجام میگیرد. جوانان آنها در سن پانزده سالگی با داعی مطلق بیعت کرده که آن را بیعت با امام تلقی میکنند. آنان به نماز، زکات، روزه، حج و ولایت اهمیت بسزایی داده و مثل دیگر مسلمانان مقید به انجام آن هستند. اذان آنها مثل شیعیان است اما مانند سنیان وضو میگیرند. مکانهای عبادت آنها به جماعت خانه معروف است. نماز جمعه را برگزار نمیکنند.; آنها از طرق متفاوتی مقداری از مال خود را در راه مذهب خویش صرف میکنند. ماه رمضان در نزد آنها همواره سی روز بوده و شب 27 رمضان شب قدر است، اما به شبهای 17 ، 19 و 21 نیز احترام خاصی دارند. سفر به مکه، مدینه، نجف، کربلا، قاهره و اماکنی که امامانشان مدفونند از مراسم های عبادی- زیارتی آنهاست. عزاداری محرم و جشن عید غدیر نیز از مهمترین مراسم های آنان است. [14]
بهرههای داوودی یک نوع زبان گجراتی که آکنده از واژههای عربی است و به خط عربی نوشته میشود، به کار میبرند. آنان بسیاری از آداب و رسوم هندوها را در مراسم ازدواج و دیگر آیینهای خویش رعایت میکنند، ولی به طورکلی جماعت اسماعیلیان داوودی از فقه فاطمی، آن گونه که در کتاب دعائم الاسلام قاضی نعمان(متوفی 363 هـ ق)آمدهاست، پیروی میکنند. بهرههای داوودی انزواگرا هستند مردان و زنان آنها لباس خاصی بتن میکنند ;و با افراد خارج از جماعت خود ازدواج نمیکنند و ادبیات خود را نیز در نهان حفظ میکنند و حتی خود داوودیان بدون اجازۀ داعی مطلق نمیتوانند به کار تحقیق در متون اسماعیلی که در کتابخانههای شخصی و یا کتابخانۀ مرکزی جماعت داوودی در سورات محفوظ است، بپردازند.[15]
داعی مطلق در صدر تشکیلات دعوت داوودی قرار دارد. داعی که «سیدنا صاحب» خطاب میشود، در واقع جانشین امام غایب اسماعیلیان مستعلوی ـ طیبی به شمار میآید. داعی با نص داعی پیشین منصوب میگردد و پس از آن معصوم شناخته میشود. داعی مطلق با کمک دستیارانی که خود انتخاب میکند، بر تمامی شئون جماعت داوودیان ریاست و نظارت مطلق دارد. مقر داعی مطلق در بمبئی موسوم به «الدعوةالهادیه» در محلی است به نام «بدری محل»، ولی پایگاه مرکزی دعوت داوودی در سورات قرار دارد. در هر دو مکان، به خصوص سورات، مجموعههای نفیسی از دست نوشتههای اسماعیلی وجود دارد که زیر نظر مستقیم داعی است. دستیار اصلی داعی که «مأذون» خوانده میشود، از میان خویشان نزدیک او انتخاب میگردد و معمولاً به مقام داعی مطلق میرسد. داعی همچنین یک نفر از میان بستگان خود با عنوان «مُکاسِر» انتخاب میکند که نقش دستیار اصلی «مأذون» را به عهده میگیرد. پس از مأذون و مکاسر، مشایخ قرار دارند که معمولاً 18 نفرند و از میان اعضای دانشمند جماعت بهرههای داوودی برگزیده میشوند و در مراکز عمدۀ داوودی خدمت میکنند. مرتبۀ بعدی «عامل» است که برای جماعت داوودی با بیش از 50 خانوار گسیل میشود. وظیفۀ او اجرای مراسمات دینی و جمعآوری وجوه مختلف مذهبی و هدایا برای داعی مطلق است. عامل از هر فرد داوودی که به 15سالگی برسد، برای امامان طیبی و داعیان آنها دربارۀ رعایت «میثاق» بیعت یا «عهد الاولیاء» سوگند اخذ میکند. این عهد را بزرگسالان داوودی نیز هر سال در هجدهم ذیحجه، روز عید غدیرخم، تجدید میکنند.[16]
طیبیان سلیمانی سازمان دعوت سادهای دارند، داعی مطلق با کمک چند دستیار، سهجزیره یا منطقه (یمن، هند و پاکستان) را تحت نظارت دارد. داعی در هند دارای نمایندهای است که وی را «منصوب» خطاب میکنند. منصوب همچنین بر جامعۀ کوچکی از بهرههای سلیمانی در پاکستان نیز نظارت میکند. در هند و پاکستان زبان رسمی دعوت سلیمانی اردوست ولی در مکاتبات بین بهرههای سلیمانی و داعی مطلق آنها در یمن و عربستان سعودی عربی به کار میرود. بهرههای سلیمانی برخلاف داوودیان، از هرگونه نفاق و انشعاب دوری جستهاند. آنها در حال حاضر گروه مترقی کوچکی را تشکیل میدهند که برخلاف داوودیها، با تغییرات اجتماعی و آموزش و پرورش مدنی موافقت داشته و هماهنگی بیشتری با دیگر مسلمانان از جهت زبان، لباس و آداب اجتماعی پیدا کردهاند.[17]