توجیه عقاید متناقض، از خواص برخی فرق است که برای برون رفت از بن بست تناقض و تضاد بکار میرود. این دفع تناقض با جانبداری از برخی عقاید و مخالفت با مبانی عقیده دیگر امکانپذیر است. مکتب و عقیده اشعری برای توجیه تناقضات مکتب اهل حدیث است. این مکتب با جانبداری از مکاتب اهل حدیث به مخالفت گسترده با عقاید معتزله میپردازد. با بازخوانی برخی عقاید اشعری، مکتب اشعری معرفی میشود.
موسس اشعریه و تاریخچه تفکراتش
ابوالحسن علی بن اسماعیل بن اسحاق اشعری به سال 260 در بصره به دنیا آمد.[1]او از فرزندزادگان ابوموسی اشعری است. [2]شهرستانی در ملل و نحل هماهنگی اعتقادی (مسأله جبر) بین ابوموسی اشعری و ابوالحسن اشعری را اتفاق عجیب میشمرد.[3]
وی در ابتدا برای فراگیری علم فقه و کلام وارد بغداد شد و حدیث و فقه و اصول معتزلی را نزد اساتیدی چون زکریاء ساجی و ابواسحاق مروزی و ابوعلی جبایی آموخت.[4] او در مکتب کلامی معتزله بسیار موفق بود اما پس از مدتی از مخالفین معتزله شد. وی با رجوع به مکتب عبدالله بن سعید بن کلاب بصری شروع به رد معتزله نمود.[5] تا جائی که بکر صیرفی میگوید: افکار معتزله رفیع بود تا زمانی که ابوالحسن اشعری با شمشیر تفکراتش آنها را نابود نمود.[6]
این در حالی بود که اشعری زمان بسیاری از عمر خویش را در مکتب عبدالله بن کلاب میگذراند. همچنین وی روزگاری از عمر خویش را در اعتقاد به مکتب حسن بصری گذرانده است. [7] اما بعد از این دوباره تحول اعتقادی به اشعری روی آورد و کاملا به مذهب اهل حدیث که مشهور به مذهب سنت و جماعت بود روی آورد و با تلاش به تبیین عقلی مکتب اهل حدیث پرداخت و همین اندیشه را به عنوان مکتب اشعری یا اشاعره رونق داد. اما این روش چیزی جز تقریر مکتب اهل حدیث و تفکرات احمد حنبل و مخالفت با مکتب معتزله و دیگر مکاتب نبود.[8]
گفته شده است که او در اواخر عمر از مکاتب کلامی دست کشیده و به مذهب اهل سنت و حدیث گرایش کاملی نشان داده است و به علم کلام بیاعتنائی نموده است.[9] وی در هنگام مرگش نظرات اهل حدیث را تلقین میکرده چنانکه زاهر بن احمد سرخسی نقل میکند که اشعری قبل از مرگش مرا نزد خود خواند و گفت تو را شاهد میگیرم بر اینکه من احدی از اهل قبله را کافر نمیدانم؛ زیرا تمام اهل قبله به معبود واحدی اشاره میکنند و تمالم اختلافاتشان لفظی است.[10]
او به صراحت بیان میکند که با مکاتب معتزلی و قدری و مرجئه و حروری و... مخالف است و دیانت خود را تمسک به قرآن و سنت رسول اکرم(ص) و روایات صحابه و تابعین و بزرگان حدیث و نظرات احمد حنبل اعلام میدارد.[11]با این همه وی برخی نظریات حنابله را مخدوش میدانست و به همین جهت حنابله وی را تکفیر نمودند تا اینکه به دلیل ترس از تخریب قبر وی توسط حنابله، قبرش را مخفی میکنند.[12]
ابوالحسن اشعری بعد از فراز و نشیبهای اعتقادی و کلامی در سال 324 یا 320 در بغداد دار فانی را وداع میکند.[13]
درمورد تصنیفات وی به 300 کتاب اشاره نمودهاند که از جمله میتوان مواردی را ذکر نمود :[14]
آثار اشعری
1.إمامة الصدیق
2.الرد على المجسمة
3.مقالات الاسلامیین
4.الابانة عن أصول الدیانة
5.رسالة فی الایمان
6.مقالات الملحدین
7.الرد على ابن الراوندی
8.خلق الاعمال
9.الاسماء والاحکام
10.استحسان الخوض فی الکلام
11.اللمع فی الرد على أهل الزیغ والبدع
عقاید اشاعره
او در کتب خویش نظرات اهل سنت و حدیث را ثابت میکند و در کنار ادله نقلی از ادله عقلی کمک میگیرد. از جمله عناوین مهم کلامی که اشاعره به اثبات آن پرداختهاند میتوان به نمونههای زیر اشاره کرد:[15]
1.جواز رویت خداوند.
2.قدم کلام خدا.
3.اثبات صفات ازلی زائد بر ذات.
4.اثبات صفات خبری برای خدا.
5.جواز نسبت قبایح (افعال قبیح) به خدا.
6.استحاله تعلیل افعال خدا به غرض.
7. اثبات کلام نفسی.
8.جبری و کسبی بودن افعال انسان.
9.انکار حسن و قبح عقلی.
10.جایز بودن تکلیف به غیر مقدور.
11.تمام تکالیف، تکلیف به غیر مقدور است.
12.ثبوت امامت با اختیار و اتفاق نظر.
13.ایمان نزد اشاعره فقط امری قلبی است و نزد ابوالحسن اشعری فقط امری عملی است.
14.مرتکب گناهان کبیره، مؤمن فاسق است.
15.انحصار عصمت در انبیاء به زمان نبوت.
16.بعثت انبیاء در هر زمان ضروری نیست.
17.قریشی بودن ازشرائط امامت.
18.ابوالحسن اشعری ترتیب خلفاء را به ترتیب افضلیت میداند.
19.جواز عذاب شدن اطفال مشرکین.
20.جواز عذاب بندگان بدون جرم و گناه.
21.وجوب شناخت خدا و امامت سمعی است نه عقلی.
22.منع استحقاق عقاب و ثواب بر معصیت و اطاعت.
توضیح بیشتر برخی عقاید اشعری
اکنون به توضیح بیشتر برخی عقاید و ادله آن در مکتب اشاعره میپردازیم.
1.دلیل بر امکان روئیت خداوند
اعتقاد به امکان رویت خداوند را با دو دلیل بیان میکند:
دلیل عقلی: هر موجودی روئیت میشود؛ زیرا شرط دیدن، موجود بودن است و خداوند نیز خارج ازموجودات نیست و در نتیجه او را میتوان دید.
دلیل نقلی: ایشان برخی آیات را دیل روءیت خداوند میدانند: مانند آیه شریفه "وجوه یومئذ ناضرة إلى ربها ناظرة". [16]
2.صفات ازلی خداوند
اشاعره بر خلاف معتزله و اهل حدیث معتقد هستند که صفات ازلی خداوند مانند علم و قدرت و حیات و بقاء در واقع قائم به ذات هستند ولی نه عین ذات الهی میباشند و نه زاید بر آن. یعنی در عین اینکه این صفات قیامشان با ذات خداست ولی عین ذات نیستند و در عین اینکه این صفات عین ذات نیستند زاید و مغایر با ذات نیز نیستند و به عبارتی خداوند را قائم به بقاء و قادر به قدرت و زنده به حیات و عالم به علم میدانند. [17]
3.صفات خبریه و توصیفی خدا
در ظاهر برخی آیات، صفاتی به خداوند سبحان نسبت داده شده است مانند: ید، وجه، استوا بر عرش... اشاعره معتقدند که خداوند طبق این ظواهر دارای این صفات است و ازسوئی نظر و تأویل را دراین موارد قبول نداشته و معتقدند که باید درباره این آیات سکوت کرد.
4. قدم کلام الله
اشعری معتقد است که کلام الهی دارای دو منزلت است:
1.کلام نفسی
2. کلام لفظی.
آن چه قدیم است کلام نفسی است که در حقیقت کلام نبوده بلکه وسیله اظهار و ابراز کلام است و هیچ حرفی در آن نیست بلکه مدلول و نفس کلام است و آن چه حادث است همین الفاظ قرآن میباشد.[18]
5.جبری بودن افعال بندگان
در نظر اشاعره، قدرت و اراده را خداوند در بشریّت ایجاد نموده است و بندگان هیچ اختیار ندارند و تمام افعال و اعمال انسان اعم از نیک و بد همه مخلوق خداست و انسان در انجام دادن آن مجبور است؛ این قدرت و اراده خدا با عمل انسان نزدیک شده است و این نزدیکی را کسب مینامند: یعنی کارهای انسان را که خود هیچ قدرتی بر انجام یا ترکش ندارد با اراده خداوند مقارن شده است و این لطف خداوند است که کار انسان را مقارن با ارادة خویش کرده است.[19]
6.افعال خدا
اشاعره منکر حسن و قبح عقلی در افعال خداوند میباشند و معتقدند کار خوب آن است که خدا خوب بداند و کار ناپسند آن است که خداوند نهی فرماید و خداوند چون اوامر و نواهیش بر غرضی مترتب نیست میتواند مؤمن را به جهنّم و کافر را به بهشت ببرد.[20]
جایگاه فرقه نزد مکتب اهل بیت علیهم السلام
گرچه ابوالحسن اشعری بنیانگذار مکتب اشاعره در دوران غیبت صغری می زیسته است اما همانطور که بیان شد مبانی و نظریات اهل حدیث را تقریر میکند و به همین دلیل پیشاپیش بطلان عقاید اهل حدیث از اهل سنت توسط اهل بیت علیهم السلام شامل مکتب اشاعره نیز میشود. مسائل مختلفی که اشاعره در باب خداشناسی و نبوت و امامت و مبانی شناخت به آن معتقد هستند به راحتی در مکتب اهل بیت علیهم السلام رد و نقض شده و همانطور که میدانیم راه شناخت صحیح دین و معارف جز از طریق مکتب اهل بیت علیهم السلام امکان ندارد و همچنین این مکتب از نقد علماء تشیع نیز بینصیب نمانده است.
گسترش فرقه
مبارزه بیامان اهل حدیث با معتزله و عقلگرائی، کمبود مباحث عقلی را در حوزه معرفت شناسی اهل سنت ایجاد نمود ولی با مطرح شدن عقلگرائی اشعری که به تبیین مبانی اهل حدیث در قالب عقل نظر داشت کمبود ناشی از برخورد بیامان با معتزله را جبران نمود و به همین دلیل پس از نابودی عقلگرائی معتزله، با عقلگرائی اشاعره فرهنگ کلامی اهل سنت محقق میشود و تا به امروز نیز اهل سنت از حامیان اشعری در حوزه معرفت شناسی و کلام هستند.