معمولا فرق و مذاهب به رهبری یک تن سامان مییابد، ولی در بعضی موارد یک فرقه تجلی افکار جمعی میباشد و به اصطلاح امروزی یک حزباند که از مجموعهای متشکل شدهاند. فرقه بتریه که زیر مجموعه زیدیه محسوب میشود و بطور موازی در کنار سلیمانیه و جارودیه قرار دارد از این نوع فرق است و موجودیتی جمعی برای تشکیل آن اقدام کرده است و انتساب این فرقه به چند تن میباشد که در این نوشتار به شناخت ایشان و معرفی بتریه میپردازیم.
بتریه
بتریه گروهی از زیدیه میباشند که بعد از شهادت زید بن علی در سال 121 هـ ق در مسیر جریان فکری زیدی شروع به کار کرد وهمانطور که گفتیم این فرقه منسوب به جمعی از یاران و یا واپس ماندگان طرفدار زید بن علی است.[1] سران این گروه شخصیتهای متفاوتی داشتهاند، عدهای محب اهل بیت معرفی شدهاند و عدهای از ایشان از اهل سنت و بعضی از فقها و عدهای از ایشان به اصحاب امام باقر و امام صادق (ع) معنون شدهاند.[2] اما از این میان فرقه بتریه به دو شخصیت معروف بیشتر منتسب است.[3]
1. حسن بن صالح بن حی
2. کثیر النواء
با شناخت این دو شخصیت به عنوان چهره اصلی این فرقه میتوان به نمای کلی از این فرقه دست یافت.
حسن بن صالح بن حی
ابو عبدالله ثوری الهمدانی (100- 168)[4] از بزرگان فقهای عراق قلمداد شده است.[5] بطوریکه او را میتوان در ردیف فقها و قضات اهل سنت مانند سفیان ثوری و ابن ابی لیلی و شریک بن عبدالله و حکم بن عتیبه یادآور شد[6]. و نیز ابونعیم فضل بن دکین سمت شاگردی او را داشته است و از او حدیث امام صادق (ع) را که فرمود «حب علی عبادة» را نقل میکند.[7] در کوفه به تشکیل درس قرائت قرآن و تفسیر مشغول بوده،[8] او را از اصحاب امام باقر (ع) شمردهاند.[9] ولو این که پیروی حقیقی ایشان نبود. از جمله طرفداران امامت زید بن علی (ع) است و به همین دلیل او را از سران زیدیه میشمرند.[10] و بعد از شهادت زید بن علی (ع) با افکار خود در همین مسیر یارانی را برای خود جمع کرد و با کمک دیگر همفکران و هم پیمانان خود مانند کثیر النواء و...فرقه بتریه را بوجود آورد.
نکته: از این جهت که فرد مؤثر در این فرقه حسن (بن صالح) می باشد به فرقه او صالحیه گفته شده است و در واقع بتریه فرقهای غیر از صالحیه نیست.[11]
کثیر النواء
ابو اسماعیل کثیر بن قاروند (کاروند) (متوفی 169)[12] معروف به کثیر النواء برقی از اصحاب رجال، او را از اهل سنت میداند و جزء اصحاب اما باقر و امام صادق (ع) ذکر نموده،[13] و از محضر امام باقر و امام صادق (ع) استفاده میکرده[14] ولی مانند دیگر همراهانش در این مکتب ثابت قدم نبود بلکه گرایش زیدی داشت و از مغیریه نیز معرفی شده[15] اما به زید بن علی کمک نکرد بلکه بیعت خود را با او اقاله کرد.[16] و در همان زمان به کمک دیگر همفکرانش مبتکر فرقه بتریه شدند. او از سران فرقه بتریه محسوب میشود و عنصری موثر در این رویداد است.
کثیر النواء و فضائل اهل بیت علیهم السلام
او شخصیتی است که فضائل اهل بیت (ع) را برنمیتابد و به آن به دیده تردید و شک مینگرد و چون عقلش کشش درک این مطالب را ندارد به استخفاف اهل بیت میپردازد و این عقیده از مطلبی که محمد بن یحیی از او نقل میکند هویدا میشود. محمد بن یحیی به او میگوید چرا این قدر امام باقر (ع) را کوچک میشماری در جواب گفت زیرا از او چیزی شنیدم که به هیچ وجه دوست ندارم، از او شنیدم: زمین هفتم به برکت محمد (ص) و عترتش (ع) گشوده میشود.[17]و این گونه فضائل را با غلو اشتباه میگیرد و یا عمداً به انکار پرداخته.البته کسی فضائل اهل بیت (ع) را انکار میکند که در حلیت ولادتش شبهه است زیرا امام صادق (ع) به اصحاب فرمودند: اگر شما در مورد او (کثیر النواء) جستجو کنید او را از بغی (زنا) خواهید یافت. در پی این مأموریت حنان بن سدیر به کوفه میرود و در جستجو به عجوزهای برمیخورد که شاهد ولادت کثیر النواء بوده و به کلام امام اذعان میکند.[18]
وجه تسمیه این فرقه به بتریه
در وجه نامگذاری ایشان به بتریه چهار علت را میتوان ذکر نمود.
1. ابتر لقب کثیر النواء است. زیرا او ابتر الید و یا مقطوع الید بوده است و به این جهت اطرافیان او را بتریه یا ابتریه خوانده اند.[19]
2. کثیر النواء با عدهای از طرفدارانش به نزد امام باقر (ع) آمد در حالی که برادر ایشان زید بن علی نیز نزد آن حضرت حضور داشت. آنها اعلام کردند که ما علی و حسنین (ع) را متابعت میکنیم و از دشمنان ایشان بیزاریم، این کلام مورد تایید حضرت واقع شد. سپس اعلام کردند که ما از ابوبکر وعمر متابعت میکنیم و از دشمنانشان بیزاریم. در این بین زید بن علی به آنها رو کرد و گفت: آیا از فاطمه (س) بیزارید که در واقع شأن ما را از بین بردهاید. خدا شما را نابود کند (بترکم الله) و از این جهت ایشان بتریه نام گرفتند.[20]
3. چون جهر به بسم الله ...را در بین سورتین در نماز ترک کرده اند به بتریه معروف شده اند.
4. وقتی سلیمان بن جریر نص برامامت امیرالمؤمنین علی (ع) را منکر شد؛ مغیره بن سعید او را ( و یا کثیر النواء) ابتر نامید.[21]
بتریه و سران این فرقه در نظر امام صادق (ع)
امام باقر (ع) در بیاناتی به ماهیت بی خاصیت و بی بنیان این فرقه و سران آن اشاره کرده اند که در واقع بطلان دستاورد این گروه را به اصحاب خویش گوشزد میکنند و در مسیر هدایت شیعه به معرفی مستقیم چهرههای گمراه مخالفین و فرق ضاله میپردازند:
«لَوْ أنَّ البُتریَّة صَفٌّ وَاحِدٌ مَا بَیْنَ المَشْرِق إلی المَغْرِبِ مَا أعَزَّ اللهُ بِهِمْ دِیناً.[22]»
«اگر بتریه یک صف متحد از مشرق تا مغرب باشند خداوند دین را بوسیله ایشان عزت ندهد.»
و نیز فرمودند:
«اللهم إنی إلیک من کثیر النواء بریء فی الدنیا و الآخرة.[23]»
«خداوندا من به تو از کثیر النواء در دنیا و آخرت بیزاری میجویم.»
در مورد کثیر النواء لعن وارد شده و او را از جمله کافران و کاذبان و مکذوبون شمردهاند.[24] اما در مورد دیگر سران بتریه نیز عموما و یا خصوصا مذمت وارد شده که، صرفا به ذکر نام ایشان بسنده میکنیم.
محمد بن عمر کشی در رجال خود بتریه را پیروان کثیر النواء و حسن بن صالح بن حی و سالم بن ابی حفصه و حکم بن عتیبه و سلمه بن کهیل و ابو المقدام ثابت بن هرمز فارسی معرفی میکند.[25] اما دیگر افرادی که در کتب به این فرقه منسوب میباشند عبارتند از عباد بصری، مسعده بن صدقه، طلحه بن زید، عمرو بن جمیع، عمرو بن قیس الماصر، بشر بن ربیع، قیس بن ربیع، مقاتل بن سلیمان، محمد بن زید، عمر بن ریاح و...و همچنین ابو العتاهیه شاعر معروف عصر هارون و مامون عباسی به این مکتب منتسب شده است.[26]
این تعداد از سرشناسان این فرقه حاکی از گسترده بودن آنها ست و شاید امام صادق (ع) نیز به این مطلب اشاره کرده اند که فرمود: اگر بتریه یک صف متحد از مشرق تا مغرب باشند خداوند دین را بوسیله ایشان عزت ندهد و با این کلام اشاره نمودند به این که کثرت، علامت و ملاک حقانیت نیست.
عقاید بتریه
مهمترین عقاید این فرقه و سران مکتب در مورد امامت بازگو شده است و عموما موافق فرقه سلیمانیه لحاظ شدهاند جز در امر عثمان،[27]به چند عقیده این فرقه اشاره میکنیم:
1. ایشان امیرالمؤمنین علی (ع) را افضل الناس بعد از رسول خدا (ص) و سزاوارترین مردم به امامت میدانند و قائل به امامت ایشان بعد از خلافت هستند. اما بیعت با ابوبکر و عمر را خطا نمیدانند و امامت و خلافت این دو را جایز میدانند و این دو را اهل این مقام دانسته نه غاصب؛ و علت را این چنین ذکر میکنند که:
خلافت حق امیرالمومنین علی (ع) بود که با ابوبکر و عمر مصالحه کرد و بر امارت ایشان رضایت داد و خود ایشان بدون اکراه بیعت نمود و حق خود را ترک نمود و ما هم راضی و تسلیم به رضایت و تسلیم ایشان هستیم و در نتیجه خلافت ابوبکر،خلافت رشد و هدایت است. اما اگر امام علی (ع) راضی نمیشد ولایت ابوبکر خطا و گمراهی و هلاکت میبود ایشان به سبب این عقیده از افضل فرق شیعی نزد اهل سنت میباشند زیرا در این رای متمایل به اهل سنت هستند.[28] به همین دلیل ایشان در صورت رضایت افضل و فاضل قائل به تقدم مفضول میباشند.[29]به هر حال ایشان ولایت امیرالمؤمنین را قبول دارند ولی ولایت ابی بکر و عمر را نیز جایز میدانند و در واقع با هم خلط کردهاند.[30]
از خود نسبت به جبههگیری در برابر عثمان توقف نشان داده و حکم کفر و ایمان او را به احکم الحاکمین سپردهاند. ولی به سبب اعمال ناشایست او در دوران خلافت مانند سپردن قدرت به بنی امیه و بنی مروان و استبداد گرائی ومخالفت با صحابه به نقض و نکوهش او و همچنین طلحه و زبیر پرداختهاند.[31]
اهل سنت معتقدند که علت توقف بتریه در مورد عثمان به دلیل روایات و اخبار مدح در حق عثمان، مانند روایت عشره مبشره از سویی و اعمال ناشایست او از سوی دیگر است.[32] البته این مطلب که در حق عثمان روایات مدح وارد شده و یا متمسک به حدیث عشره مبشره شویم در غایت بعد و انکار است و این توجیه برای توقف بتریه «بمالایرضی صاحبه» میتواند باشد.
3. ایشان در تکفیر قاتلین عثمان توقف کرده و حکمی در این مورد ندارند.[33]
4. نسبت به مخالفین امیرالمؤمنین علی (ع) حکم به جهنم و کفر دادهاند.[34]
5. از اولاد امیر المومنین علی[35] و یا حسنین[36] (ع) هر کسی که عالم زاهد و شجاع باشد و جهادش آشکار باشد امام است و لهذا امام معینی قبل از خروج و جهاد ندارند.[37] و برخی از ایشان نیز روی سپیدی را نیز شرط دانستهاند.[38]
6. اگر دو فرد جامع ملاک امامت در یک زمان باشد؛ با مرجحاتی یکی از ایشان را به امامت برمیگزینند و اگر هر یک در سرزمینی جدا از هم هستند هر یک امام منطقه خویش باقی میماند.[39]
7. مسح پا در وضو را مانند اهل سنت بر خفین (کفش) جایز میدانند.
8. شرب نبیذ مسکر و مار ماهی را مشکل نمیدانند.[40]
9. منکر رجعت اموات به دنیا هستند.[41]
تنازع فرق زیدیه و اهل سنت
فرقه بتریه و سلیمانیه و جارودیه از فرق زیدیه محسوب میشوند. ولی فرقه بتریه و سلیمانیه فرقه جارودیه را تکفیر میکند زیرا جارودیه بر خلاف ایشان ابوبکر و عمر را تکفیر کرده است و چون این دو فرقه شیخین را تکفیر نکردند مورد تکفیر جارودیه واقع شده اند.[42] اهل سنت نیز سلیمانیه را تکفیر میکنند زیرا سلیمانیه عثمان را قبل از خلافت مومن و بعد از آن کافر میدانند. والسلام