24 آبان 1393, 14:6
نویسنده : علي يزداني
كلمات كليدي : زيديه، هادي الي الحق، امامت، عباسيان، يمن، هادويه
در پی تنشهای سیاسی پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام(ص) و حوادث پس از آن، مسلمانان به دو گروه عمده سیاسی با نگرشهای متفاوت حکومتی تبدیل شدند. روند این حوادث در تحولات بعدی به درون فرقه شیعه نیز راه پیدا نمود و پس از شهادت مظلومانه امام حسین(ع) در عاشورای سال شصت و یک هجری، شیعیان در باب خلافت و شرایط آن به گروههای مختلفی تجزیه شدند. زید بن علی بن حسین(ع) با قیام علیه حکومت هشام بن عبدالملک، پایه گذار مکتب زیدیه در جهان اسلام شد. ائمه بعدی زیدیه با تمسک به دیدگاههای زید بن علی و با قیامهای گسترده، مشکلات فراوانی برای حکومتهای امویان و پس از آن عباسیان ایجاد نمودند. در پی این تلاشها، حکومتهای مختلفی از سوی زیدیان در مغرب، طبرستان و یمن تاسیس شد. با توجه به باز بودن باب اجتهاد در فرقه زیدیه و پیدایش آراء و نظرات گوناگون و نیازهای سیاسی و حکومتی، زیدیه نیز از این انشعابات به دور نماند و مکتبهای جدیدی در درون فرقه زیدیه ایجاد شد.
زیدیه در لفظ به گروهی که منسوب به زید بن علی بن حسین ابن علی بن أبی طالب(ع) هستند، اطلاق میشود.[1] در اصطلاح دانش فرقه شناسی، زیدیه به شاخهای از مذهب تشیع گفته میشود که پیروان آن معتقد به امامت زید بن علی بن حسین(ع) هستند.[2] نوبختی زیدیه را اینگونه تعریف کردهاست: « ....فرقة قالت ان الامامة صارت بعد مضی الحسین فی ولد الحسن و الحسین. فهی فیهم خاصة دون سائر ولد علی بن ابیطالب و هم کلهم فیها شرع سواء من قام منهم و دعا الی نفسه فهو الامام المفروض الطاعة»[3]....گروهی پس از درگذشت حسین(ع) گفتند امامت فقط در فرزندان حسن(ع) و حسین(ع) میباشد و سایر فرزندان علی(ع) را شامل نمیشود، همه در امامت مساویند، هرکس از ایشان قیام و دعوت به خود نماید، امام و اطاعت از او واجب است.
گاه زیدیه، حسینیه هم خوانده شدهاند. اینان قائلند هرکس از خاندان محمد مردمان را به خدا دعوت کند و امر خویش را اظهار کند، امام واجب الاطاعة است[4] و هرکس از امام فوق سرپیچی کند و در قیام او را یاری نکند و مردمان را به خویشتن بخواند کافر است.[5] اندیشه «منصوص بودن امامت» و اعتقاد به وجود نص بر امامت اهلبیت(ع) نقطه پیوندی است که زیدیه و امامیه را تحت عنوان عام «تشیع» قرار میدهد. اما تلقی این دو فرقه شیعی از نص بر امامت متفاوت است. از نظر امامیه، پیامبراکرم(ص) صریحاً دوازده نفر از عترتش را به عنوان ائمه بعد از خود معرفی نموده است؛ اما از دیدگاه زیدیه، رسولاکرم(ص) به صورت عام به امامت عترتش دستور فرموده که منظور از عترت نیز همه فرزندان فاطمه(س) (حسنی و حسینی) هستند. بنابراین، اولین شرط امامت از دیدگاه زیدیه این است که امام باید فاطمی باشد. علاوه براین، منتخب مردم بودن، اقدام به جهاد و قیام مسلحانه، امر به معروف و نهی از منکر، شجاعت، تقوا و عالم بودن، از دیگر شروط امامت نزد زیدیه به شمار میرود.[6] به طور خلاصه این گروه از جمله فرقههای مهم شیعی هستند که صاحب فلسفه سیاسی و کلامی نسبتاً متمایزی شدند و به پشتوانه قیامهای متعدد، حکومتهای مستقل شیعی در مغرب و طبرستان و یمن ایجاد کردند.
زید بن علی بن حسین(ع) تنها قیام شیعه در دوران هشام بن عبد الملک (71-125 هـ ق) را هدایت و رهبری کرد.[7] در این قیام او کشته شد(122 هـ.ق) و یارانش شکست خوردند. مبانی فکری زید، سبب قیامهای گسترده زیدیان در قرن دوم هجری شد. پس از سرکوبی شدید این قیامها، به زودی بر همگان فاش شد که نقاط مرکزی جهان اسلام، نقاط مناسبی برای مخالفت با دولت مرکزی نمیباشد. برخلاف عباسیان که از روی آگاهی و با طرح و نقشه به مناطق دور از شهرهای مرکزی چشم طمع دوختند[8] و داعیان خود را برای تبلیغ و جمع آوری نیرو علیه حکومت اموی به آن نقاط فرستادند. زیدیان به حسب یک اتفاق که در جریان قیام حسین بن علی بن حسن (شهید فخّ) اتفاق افتاد به اهمیت این مسئله پیبردند. ادریس بن عبدالله از امامان زیدیه با شماری اندکی از یارانش به مصر رفتند و از آن جا عازم دیار اندلس (مغرب) شدند.[9] آنان توانستند دور از مرکز خلافت عباسی، اولین حکومت زیدیه را در مغرب و به نام ادریسیان در سال 172 هـق تأسیس نمایند. پس از آن و به علّت شرایط خاص جغرافیایی شمال ایران و وجود زمینههای مناسب اجتماعی برای دعوت مردم و جلب حمایت آنان، جمعی از سادات مانند یحیی بن عبدالله بن حسن بن ثالث برادر مؤسس ادریسان[10] به بلاد دیلم و گیلان روی آوردند. در سال 250 هجری، حسن بن زید بن محمد بن اسماعیل بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابی طالب(ع) که معروف به داعی کبیر بود، دومین حکومت زیدیان را تشکیل داد.[11] سی سال پس از تشکیل دومین حکومت زیدی، در سال 284 هـ ق، یحیی بن حسین بن قاسم رسی معروف به الهادی الی الحق، حکومت زیدیه یمن را تشکیل داد. پس از او سایر ائمه زیدیه طی دورهها مختلف در یمن به قدرت رسیدند. اینان توانستند به زیدیان یمن و دیدگاه هایشان ثبات بخشیده و فعالترین جنبش زیدی را که تا عصر حاضر در یمن وجود دارد، پدید آورند.
جدای از تفکرات عمده کلامی که در جریانات و قیامهای نخستین زیدیان مانند جارودیه، صالحیّه و سلیمانیه شکل گرفتند؛ در برخی منابع دیگر همچون مروج الذهب و مسائل الجارودیه، فرقههای دیگری مانند مرثدیه، ابرقیه، عقبیه، یمانیه و یعقوبیه – یاران یعقوب بن علی کوفی– در زمره فرقههای زیدیه ذکر شدهاند. اما این گروهها در اصول و تعریف امامت با سه فرقه فوق متحد بودهاند و برخی مسائل جدید را به مسائل قبلی اضافه میکردند. این شعبهها به یک یا چند نفر ختم میشدند. تنها علت ذکر این گروهها در برخی کتب، در پیروی از حدیث افتراق قابل تبیین است.[12] پس از این دوران و در جریان تشکیلات حکومتی زیدیان و نیازهای جدید؛ مکاتب فکری، کلامی و فقهی دیگری همچون ناصریه،[13] قاسمیه،[14] و هادویه مطرح شدند.
این مکتب فقهی کلامی، نامش با نام امام هادی الی الحق، یحیی بن حسین بن قاسم رسیّ پیوند خوردهاست. در نیمه قرن سوم هجری هنگامی که سرزمینهای اسلامی دست خوش حوادث شده بودند و حکومت عباسیان رو به ضعف نهاده بود،[15] یکی از نوادگان قاسم رسّی، به نام یحیی بن حسین بن قاسم بن اسماعیل بن ابراهیم بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب(ع) ملقب به الهادی الی الحق المبین[16] که از برجستهترین شخصیتهای علوی در زمان خود شد، در شبه جزیره عرب و در شهر مدینه به سال 245 هـ ق/ 859 م به دنیا آمد.[17] او در سال 280 پس از ورود به یمن به عنوان امام زیدیه دعوت به خویش کرد و از مردم بیعت گرفت،[18] ولی اندکی بعد به دلیل عدم استقبال مردم به حجاز بازگشت. هادی الی الحق مجددا در سال 284 هـق برای دعوت مردم به یمن بازگشت و سلسله امامان زیدی یمن را پایه گذاری کرد.[19]این سلسله تا بیش از ده قرن با فراز و نشیبهایی دوام یافت و حدود پنجاه امام در رأس آن قرار گرفتند. هادی الی الحق یحیی بن حسین، صعده را مرکز فعالیت خود قرار داد. شهری که تا به امروز مرکز زیدیه با گرایش هادویه است. البته تذکر این نکته ضروری است که امام هادی و جانشینان او تا قرنها موفق نشدند بر تمام یمن تسلط پیدا نمایند. دوران امامت آنان معمولا با کشمکشها و درگیری با سایر حکومتها و رقیبان اعم از داخلی و خارجی همراه بود.[20] که در ادامه به طور گذرا به آن اشاره خواهد شد.
یحیی بن حسین با ارتقا بخشیدن به عقیده امامت در زیدیه، این دیدگاه را در حد یکی از اصول دین ارتقاء داد و آن را به جای اصل «المنزلة بین المنزلتین» در مکتب اعتزال نشاند و اصول پنج گانه مذهب زیدی را توحید، عدل، وعد و وعید، امامت و امر به معروف و نهی از منکر دانستو برای احراز مقام امامت شروطی تکمیلی قائل شد که تنها بر خود او منطبق بود،مانند دعوت علنی به خود، خروج با شمشیر، عمل به کتاب و سنت، اعلم مردم زمان خود بودن، از فرزندان حسن و حسین بودن،آمر به معروف و ناهی از منکر بودن، شجاعت، سخاوت، تقوی، تواضع و عدالت. او برای بیعت مردم در امر امامت نقشی قائل نبود و اجماع را شرط میدانست، چه این که در نظر هادی الی الحق امامت منصبی است که از جانب خداوند اعطا میشود و خواست مردم در آن دخالت ندارد، هرچند تبعیت مردم شرط قیام امام است. از طرف دیگر، مردم میتوانند در صورت ارتکاب کبیره امام را از مقام خود عزل کنند. اما در صورت عدم تبعیت مردم از امام جامع الشرایط، امامت امام به قوت خود باقی است و او باید هجرت کند و کنار بنشیند. نظریه اخیر او توجیهی برای صلح امام حسن(ع) و کنار نشستن امام قاسم رسی از امامان زیدیه و جد هادی الی الحق، نیز هست. با توجه به نظریه هادی الی الحق، در ردّ اجماع و شورا در مسئله امامت از دیدگاه او و همین طور اعتقاد به افضلیت علی(ع) و وجود نصّ پیامبر بر احقیت آن حضرت و حتی تصریح رسول گرامی اسلام(ص) بر احقیت حسن(ع) و حسین(ع)،برای یحیی بن حسین بن قاسم رسی، خلافت شیخین امری ناپذیرفتنی است. هادی الی الحق کتابی به نام «تثبیت الامامة» دارد که در آن به بررسی مسئله خلافت و جانشینی پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) پرداخته و بر ردّ خلافت شیخین و ردّ ادله مورد ادعای آنان استدلال کرده است. امام هادی الی الحق در فقه نیز تابع اجتهاد خود بود و به روایات اهل سنت توجه و نظری نداشت. وی دو کتابی که اهلسنت آنها را صحیح مینامند (صحیح بخاری و صحیح مسلم)، از صحت بیبهره میدانست.این نگرش در طی قرون متمادی تاکنون در مذهب هادوی وجود داشته و بیاعتنایی به حدیث و فقه اهلسنت کاملا روشن است. امام هادی همچنین اعتقاد به نصّ بر امامت علی(ع) و حسن(ع) و حسین(ع) را مورد تأکید قرار داد. او تقیه را جایز شمرد[21]و در مجموع بیش از گذشته، زیدیه را به امامیه نزدیک کرد [22] .مسیری که یحیی بن حسین بن قاسم رسیّ ترسیم کرده بود با نوساناتی در عرصه سیاسی و مذهبی یمن ادامه یافت و پس از او دو فرزندش مرتضی (299- 310) و ناصر (310- 322) و دیگر امامان زیدیه ادامه دهندگان مکتب هادویه شدند، هرچند پیروان هادی الی الحق خود به شاخههایی تقسیم شدند که مهم ترین آنها «حسینیه»، «مطرفیه» و «مخترعه» است. پس از این دوران و طی تحولات بعدی جزیرة العرب و جهان اسلام، سایر ائمه زیدی در دورانهای مختلف، هدایت زیدیان یمن را همچنان در دست خود حفظ کردند. به طور خلاصه میتوان دورانهای تاریخ سیاسی زیدیان یمن را به سه بخش تقسیم نمود، که عبارتند از:
1. دوره تشکیل حکومت تا سقوط توسط اسماعیلیان (از سال 284 هـ ق تا 444 هـ.ق). [23]
2. دوره احیاء زیدیه (از سال 532 هـ ق تا 965 هـ ق).
3. دوره مبارزه با عثمانی تا حضور جمهوری در یمن (از سال 965 هـ.ق تا 1382 هـ.ق). [24]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان