دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

مفعول معه

عنوان مورد بحث از اسم (مفعول) و قید آن (معه) تشکیل شده و در مقابل "مفعول مطلق" است که چنین قیدی را ندارد. لفظ "مفعول" به تنهایی، اسم مفعول از مادّه‌ی "فعل" و در لغت به معنای معمول و انجام یافته است
No image
مفعول معه

نویسنده: مريم مظفّري

كلمات كليدي : "واو" به معناي "مع"، فَضله، شرايط تحقق مفعول معه، عامل نصب مفعول معه، حكم اسم واقع شده بعد از "واو"

عنوان مورد بحث از اسم (مفعول) و قید آن (معه) تشکیل شده و در مقابل "مفعول مطلق" است که چنین قیدی را ندارد. لفظ "مفعول" به تنهایی، اسم مفعول از مادّه‌ی "فعل" و در لغت به معنای معمول و انجام یافته است[1] اما در صورت اِسناد آن به قید "معه"، معنای "انجام یافته در همراهی آن" خواهد داشت.[2] در این معنا "مع" ظرف مضاف و به معنای زمان یا مکان اجتماع بوده[3] و قید "معه" در مقابل قیود دیگری همچون قید "به" در "مفعول‌به" و یا "فیه" در "مفعول‌فیه" است.[4]

"مفعول‌معه" در اصطلاح نحو، اسم مفرد[5] و فضله‌ای[6] را گویند که بعد از "واو"ی قرار میگیرد که به معنای "مع" بوده و قبل از آن فعل یا شبه فعل است. این "واو" به صراحت بر اقتران و همراهی اسم بعد از آن با اسم قبل از آن در زمان حصول حدث دلالت دارد؛[7] مانند: «سِرتُ و الجَبَلَ»؛ در این مثال "الجَبَلَ" مفعولمعه است و حرف "واو" به معنای "مع" که بر اقتران و همراهی اسم بعد آن (الجَبَلَ) با اسم قبل (ضمیر مرفوعی "تاء" در سرتُ) در زمان حصول حدث (سیر) دلالت دارد.

وجه نامگذاری

لفظ "مع" در "مفعول‌معه" اسم و ظرف به معنای مکان یا زمان اجتماع است از این رو معنای لغوی "مفعول‌معه" (انجام یافته در همراهی آن) با معنای اصطلاحی موافق خواهد بود؛ زیرا همانطور که در معنای اصطلاحی بیان شد "مفعول‌معه" بعد از "واو"ی ذکر میشود که به معنای "مع" بوده و بر همراهی و اقتران اسم بعد از آن با اسم قبل از آن در زمان حصول حدث (انجام یافته) دلالت دارد و به عبارت دیگر "مفعول‌معه" در زمان حصول انجام یافتهای (حدث) با اسم قبل از "واو" مصاحبت و همراهی دارد.

جایگاه "مفعول‌معه"

در علم نحو "مفعول‌معه" در باب اسم، بخش منصوبات بررسی می‌شود اما در ترتیب ذکر مفاعیل دو رویکرد مشاهده می‌شود؛ بعضی[8] مبحث "مفعول‌معه" را بعد از مبحث "مفعول‌فیه" ذکر کرده و در مقابل بعضی[9] بعد از مبحث "مفعول‌له" به بحث از "مفعولمعه" پرداختهاند.

شرایط تحقق "مفعول‌معه"

با توجه به قیود مذکور در تعریف اصطلاحی معلوم میشود نصب لفظ بعد از "واو" به عنوان "مفعولمعه" با وجود شرایطی است که در ادامه به آنها اشاره میشود:[10]

1. لفظ بعد از "واو"، اسم باشد؛ از این رو فعل "تَقرَأ" در مثال «لا تتناوَل الطعامَ و تقرأ»؛ به جهت اسم نبودن، مفعول معه واقع نشده است.

2. اسم بعد از "واو" فضله باشد؛ از این رو "حامِدٌ" در مثال «اشتَرَکَ محمودٌ و حامِدٌ» با عطف بر فاعل (محمودٌ)، جزء اساسی جمله (عمده) واقع شده از این رو مرفوع بوده و نصب آن بنا بر مفعولمعه جایز نیست.

3. "واو" به معنای "مع" باشد؛ به عنوان مثال معنای معیّت در عبارت «خلطتُ القمح و الشعیر» از فعل "خلطتُ" فهمیده میشود از این رو "واو" به معنای "مع" نبوده و نصب "الشَعِیر" بنا بر "مفعولمعه" صحیح نیست.

4. قبل از "واو" فعل یا شبه فعل باشد؛ از این رو نصب "أباک" در مثال «هذا المالُ لک و أباک» بنا بر مفعولمعه صحیح نیست؛ زیرا قبل از "واو"، فعل یا شبه فعل ذکر نشده است.

عامل نصب "مفعول‌معه"

عالمان نحو در تعیین عامل نصب "مفعولمعه" نظرات متفاوتی دارند که در ادامه به آنها اشاره میشود:

1. عامل آن فعل یا شبه فعل[11] است.[12]

2. عامل آن حرف "واو" است.[13]

3. عامل آن فعل مقدّر از قبیل "لابَستُ" و "صاحَبتُ" است.[14]

به عنوان مثال "الطیالسة" در عبارت «جاء البردُ و الطیالسةَ» مفعول‌معه بوده که عامل نصب آن بر طبق سه نظر یاد شده به ترتیب فعل "جاء"، حرف "واو" و فعل مقدّر "لابسَ" می‌باشد.

حکم اسم واقع شده بعد از "واو"

حکم اسم واقع بعد از "واو" به اعتبار عطف آن به "واو" و یا نصب آن بنا بر "مفعولمعه" بر پنج گونه است:

1. رجحان نصب بنا بر "مفعولمعه"

در مواردی در اسم بعد از "واو" هر دو صورت عطف و نصب بنابر "مفعولمعه" جایز بوده اما به جهت وجود ضعف و عیبی در عطف، نصب آن بنا بر "مفعولمعه" رجحان دارد؛[15] مانند: «أسرعتُ و الصدیق»؛ در این مثال "الصدیق" بدون فاصله بر ضمیر مرفوع متصل (تاء) در"أسرعتُ" عطف شده است از این رو عطف آن (الصدیقُ) ضعیف بوده[16] و نصب آن (الصدیقَ) بنا بر مفعولمعه رجحان دارد.

2. رجحان عطف

در صورتی که در اسم بعد از "واو" علاوه بر نصب بنابر "مفعولمعه"، عطف بدون ضعف و عیبی ممکن باشد، عطف رجحان دارد؛[17] مانند: «أضاء القمر و النجوم»؛ در این مثال علاوه بر نصب "النجوم" بنابر "مفعول‌معه"، عطف آن بر "القمر" بدون ضعف و عیبی جایز است از این رو عطف رجحان دارد.

3. وجوب نصب بنا بر "مفعولمعه"

در مواردی به جهت وجود مانع، عطف اسم بعد از "واو" جایز نبوده و نصب آن بنا بر "مفعولمعه" ضروری است؛ مانع از عطف در این موارد بر دو گونهاند:[18]

الف. مانع لفظی؛ مانند: « نظرتُ لَکَ و طائراً»؛ در این مثال "طائرا" را نمی‌توان بر ضمیر "کاف" در "لَکَ" عطف کرد؛ زیرا عطف بر ضمیر مجرور بدون اعاده‌ی حرف جرّ جایز نیست از این رو نصب "طائرا" بنابر "مفعول‌معه" ضروری است.

ب. مانع معنوی؛ مانند: «مشی المسافِرُ و الصحراء»؛ در این مثال "الصحراء" را نمی‌توان بر "المسافِرُ" عطف کرد؛ زیرا در صورت عطف باید بتوان عامل (مشی) را برمعطوف (الصحراء) وارد کرد در حالی که در اینجا وارد شدن عامل بر معطوف (مشی الصحراء) به جهت عدم صحت معنا جایز نیست؛ از این رو نصب "الصحراء" بنا بر مفعولمعه ضروری است.

4. وجوب عطف

در مواردی عطف اسم بعد از "واو" ضروری بوده و نصب آن بنا بر مفعولمعه جایز نیست؛ در ادامه به این موارد اشاره میشود:[19]

الف. در صورتی که عامل اقتضای تعدد افرادی را دارد که در معنای آن مشترک هستند؛ مانند: «اختصمَ العادلُ و الظالمُ»؛ در این مثال عامل (اختَصَمَ) به گونهای است که معنای آن با دو فاعل و بیشتر محقق میشود از این رو اشتراک حقیقی دو فاعل و بیشتر را در "اختصام" نیاز داشته که تنها با عطف محقق میشود.[20]

ب. در صورتی که کلام با فرض تحقق اقتران و همراهی یاد شده در "مفعولمعه"، معنای صحیحی نداشته باشد؛ مانند: «أشرف القمر و سُهَیلٌ قبله»؛ در این مثال با وجود لفظ "قبله" در پایان عبارت نمیتوان اقتران و همراهی را میان اسم بعد از واو (سهیل) و اسم قبل از آن (القمر) در زمان حصول حدث (اشراف) تصور کرد؛ از این رو نصب "سهیل" بنابر مفعولمعه صحیح نبوده و عطف آن ضروری است.[21]

5. امتناع هر دو صورت عطف و نصب بنا بر "مفعولمعه"

در مواردی به جهت مانعی در معنا، عطف و همچنین نصب بنا بر "مفعولمعه" در اسم بعد از "واو" ممکن نبوده که در این صورت اسم مذکور به عامل مقدّر مناسب با آن، منصوب خواهد شد؛[22] مانند: «أکلنا فاکهةً و ماءً عذباً»؛ در خوردن و آشامیدن عادت بر این است که آشامیدن آب بعد یا قبل از خوردن میوه است از این رو در مثال یاد شده "واو" بر همراهی و اقتران اسم بعد از آن (ماء) با اسم قبل از آن (فاکهة) در زمان حصول حدث (خوردن) دلالت نداشته و اسم بعد از آن نمیتواند "مفعولمعه" باشد و از سوی دیگر عطف در نیت تکرار عامل است[23] از این رو در صورت عطف اسم بعد از "واو"، فعل "أکلنا" بر "ماء" وارد شده که معنای صحیحی نخواهد داشت زیرا فعل مناسب آن "شربنا" است. در نهایت در مثال یاد شده، "ماء" مفعولبه برای عامل مقدّر مناسب است که تقدیر عبارت "أکلنا فاکهةً و شربنا ماءً عذباً" خواهد بود.

اصل در "مفعول‌معه"

در ادامه به چند اصل در مفعولمعه اشاره میشود:

اصل اوّل: ذکر فعل یا شبه فعل قبل از "مفعول‌معه"

اصل در "مفعول‌معه" این است که قبل از آن فعل یا شبه فعل ذکر شود ولی گاهی با این اصل مخالفت شده و عامل آن از افعال عموم و حذف آن واجب است که در ادامه به مواردی از این حذف عامل اشاره میشود:[24]

الف. "مفعول معه" بعد از "ما"ی استفهامی واقع شود که در این صورت عامل آن محذوف و از افعال عموم است؛ مانند: «ما أنتَ و الطبَّ»؛ در این مثال "الطبَّ" مفعولمعه و عامل آن (تکون) از افعال عموم و محذوف است. تقدیر عبارت "ما تکونُ و الطبَّ" بوده است.

ب. "مفعول‌معه" بعد از "کیف" استفهامی واقع شود که در این صورت عامل آن محذوف و از افعال عموم است؛ مانند: «کیفَ أنتَ و درسَ النحو»؛ در این مثال "درس" مفعولمعه و عامل آن (تکون) از افعال عموم و محذوف است. تقدیر عبارت "کیف تکونُ و درسَ النحو" بوده است.

اصل دوّم: ذکر "مفعول‌معه" بعد از عامل

اصل در "مفعول‌معه" این است که بعد از عامل خود ذکر شود و مخالفت با این اصل ممکن نیست؛[25] از این رو عبارت "و الجبلَ سرتُ" صحیح نیست؛ زیرا مفعولمعه (الجبل) بر عامل خود (سرت) مقدم شده است.

اصل سوّم: ذکر "مفعول‌معه" بعد از مصاحِب

اصل در "مفعول‌معه" این است که بعد از مصاحِب (معمول عامل) ذکر ‌شود و مخالفت با این اصل ممکن نیست؛[26] از این رو عبارت «سارَ و النیلَ زیدٌ» صحیح نیست؛ زیرا مفعول‌معه (النیلَ) بر مصاحِب و همراه خود (زید) مقدّم شده است.

اصل چهارم: عدم فاصله بین "واو" و "مفعول‌معه"

اصل در "مفعول‌معه" این است که بین آن و "واو" فاصلهای نباشد حتّی اگر فاصله با ظرف ایجاد شود. مخالفت با این اصل ممکن نیست.[27] از این رو عبارت «سارَ زیدٌ و الیَومَ النیلَ » صحیح نیست؛ زیرا ظرف (الیوم) بین "واو" و "مفعول‌معه" (النیلَ) فاصله شده است.

اصل پنجم: ذکر "واو" در کلام

اصل در "مفعول‌معه" این است که به همراه "واو" ذکر شده و حذف "واو" جایز نیست.[28]

نکته

قیاسی یا سماعی بودن کابرد مفعولمعه مورد اختلاف[29] است؛ در صورت قیاسی بودن، هر اسمی که شرایط سابق را داشته باشد می‌تواند به عنوان "مفعول‌معه" واقع شود و در صورت سماعی بودن به کارگیری مفعولمعه وابسته به کاربرد آن در گویش عربی است. [30]

"مفعول‌معه" در آیات قرآنی

آیه «فَأجمعُوا أمرَکُم و شُرَکاءَکُم ثُمّ لا یکُن أمرُکُم غُمّةً»،[31] (فکر خود با قدرت معبودهایتان را جمع کنید سپس هیچ چیز بر شما پوشیده نماند)؛ در این آیه شریفه "واو" به معنای "مع" و "شُرَکاءَکُم" مفعول‌معه بوده و عامل آن "َأجمعُوا" می‌باشد.[32]

 

 

مقاله

جایگاه در درختواره نحو

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS