كلمات كليدي : سبك هندي، بازگشت ادبي، تقليد از قدما، افشاريه، قاجاريه، ادبا و نويسندگان، ادبيات فارسي
نویسنده : سمیه شیخزاده
"بازگشت ادبی" به نهضتی اطلاق میشود که از نیمهی دوم قرن دوازدهم تا اوایل قرن چهاردهم هجری قمری، فضای ادبی ایران را تحت تأثیر قرار داد. اگر چه این نهضت در فاصلهی زمانی 150سالهی خود که از پایان حکومت نادرشاه افشار تا پایان حکومت ناصرالدینشاه افشار را در برمیگیرد، در تاریخ ادبیات فارسی فصل ممتاز و ویژهای نیست، اما به دلایلی که بعد از این خواهد آمد، در این حوزه بیتأثیر هم نبوده است.[1]
پس از آنکه بیتوجهی شاهان صفوی به شعر و تعصب بیش از حد آنها به مسائل مذهبی سبب شد که تنها آثاری در حیطهی مذهبی آفریده شود، شاعران برای ادامهی فعالیت هنری خود رهسپار دیار هندوستان گردیدند و در کنار شاعران آن سرزمین، سبکی به نام "سبک هندی" را پدید آوردند. به این ترتیب، رفته رفته شعر و ادبیات از انحصار دربار خارج شد و در میان مردم کوچه و بازار رواج یافت. دربارهی رواج شعر و ادبیات در میان مردم لازم است به مطلب مهمی اشاره بشود. در زمان یورش افغانان به ایران و پایان یافتن حکومت افشاریان، کتابخانههای مهمی همچون کتابخانهی اصفهان بهوسیلهی این مهاجمان به غارت برده شد این کتابها و نیز کتب دیگری که در حملهی نادر به دهلی وارد ایران شده بود، پس از انقراض افاغنه و نادریه به دست مردم افتاد بیشتر این آثار یا در شیراز به فروش رسید و یا در خراسان وقف آستانهی رضوی گردید. انتشار این کتابها در میان مردم بهویژه در شیراز، در تربیت و پرورش اهل علم و ادب مؤثر واقع شد، به گونهای که در قرنهای دوازده و سیزده شیوهی نویسندگی تغییر کرد و به زبان ساده و طبیعی مردم نزدیک گردید.[2] پس از مدتی، نازکاندیشی، افراط در خیالپردازی و اصرار بر صنعتگریهای زبانی، سبک هندی را به سبکی گنگ و پیچیده تبدیل و آن را به نوعی ابتذال گرفتار کرد. در اواخر عهد صفوی این سبک ادبی از رونق افتاد. در دورهی بعد نیز جنگها و لشکرکشیهای پیدرپی نادرشاه و اوضاع آشفتهی مملکت در زمان او و جانشینانش، شعر و بهطور کلی هنر را در حالت فترت و سستی قرارداد. کریمخان زند نیز نتوانست در زمینهی هنر و فرهنگ گام مؤثری بردارد با این حال، پایههای مکتب بازگشت در همین دوره در حال پیریزی بود.
تا آنکه سرانجام آقامحمدخان قاجار توانست با خاموش کردن فتنههای داخلی بر اوضاع مسلط شود و آرامش نسبی را در کشور برقرار سازد. به این ترتیب فرصت مناسبی برای فعالیتهای ادبی ایجاد گردید.[3] در همین دوران بود که گروهی از ادیبان و هنرمندان در نواحی مختلف کشور دور هم جمع شدند و انجمنهای ادبی را بار دیگر راهاندازی کردند. اصلیترین مراکز فعالیت این گروهها حوزههای اصفهان، شیراز و خراسان بود.
به این ترتیب، فعالیت انجمنها و حوزههای ادبی وارد مرحلهی تازهای گردید. شاعران و نویسندگانی که در این انجمنها رفت و آمد داشتند، از پیچیدگی و گنگی سبک هندی دلرزه و ملول بودند، بههمین سبب تصمیم گرفتند با نگاهی به آثار شاعران بزرگ گذشته سبک آنها را احیا کنند.[4]
میرسیدعلی مشتاق اصفهانی (متوفی1165هـ.ق)، سیدمحمد شعله اصفهانی (متوفی، 1160هـ.ق) و میرزامحمد نصیرالدین اصفهانی (متوفی 1192هـ.ق) از پایهگذاران اصلی این انجمنها در زمان حکومت افشاریه در اصفهان بودند. آنها توانستند شاگردانی پرورش دهند که برخی از آنها در احیای سبکهای کهن موفقتر از استادان خود عمل کردند. لطفعلیبیگ آذر بیگدلی شاملو (متوفی1195هـ.ق)، هاتف اصفهانی (متوفی1198هـ.ق)، حاجیسلیمان صباحی بیدگلی کاشانی (م 1206 هـ.ق) و محمدتقی صهبای قمی(متوفی 1191هـ.ق) از دستپروردگان این گروهند.[5]
از مهمترین انجمنهای ادبی آن دوران میتوان به "انجمن نشاط" اشاره کرد که به وسیلهی میرزاعبدالوهاب نشاط اصفهانی(1175- 1244هـ.ق) تشکیل شد و علیرغم دوران کوتاه فعالیتش بر فضای ادبی آن روزگار بسیار تأثیر نهاد.[6]
در زمان فتعلیشاه قاجار این انجمنها رونق بیشتری یافتند؛ چرا که علاوه بر فضای سیاسی و فرهنگی مناسب، خود شاه نیز دستی در شعر داشت و با تخلص "خاقان" شعر میسرود. از اینرو، شاعرانی چون مجمر کاشانی(متوفی 1225 هـ.ق)، فتحعلیخان صبا(متوفی 1238) و نشاط اصفهانی گرد شاه جمع شدند و انجمنی بهنام "انجمن خاقان" را به راه انداختند. این شاعران میکوشیدند با تقلید از شاعران سبکهای عراقی و خراسانی، به ابتذال و انحطاط سبک هندی پایان دهند به همین منظور، از سبک و روش متداول زمان خود روی گرداندند و به روش پیشینیان بازگشت نمودند و نهضتی را پدید آوردند که بعدها به نهضت "بازگشت ادبی" موسوم گردید. با این توضیحات میتوان نتیجه گرفت که یکی از مهمترین ثمرات بازگشت ادبی، تشکیل انجمنهای ادبی بود. در همین انجمنها بود که افراد زیادی مجال طبعآزمایی یافتند که اشعار برخی از آنها قابل توجه است.
برخی از محققان، بازگشت ادبی را به دو دوره تقسیم میکنند: دورهی اول توجه به سبک عراقی و تقلید از شاعران مشهور این سبک و دورهی دوم: توجه به سبک خراسانی و تقلید از شاعران این سبک در کنار توجه به سبک عراقی.[7]
شاعرانی که بیش از همه مورد توجه سرایندگان نهضت بازگشت ادبی قرار گرفتند عبارت بودند از: رودکی، فرخی، انوری، خاقانی، منوچهری، فردوسی، ناصر خسرو، نظامی، مولوی، سعدی و حافظ.[8]
شاعران این دوره طبع خود را در همهی قالبها میآموزند اما قصیده و غزل بیشتر مورد پسند واقع میشد. این نکته قابل ذکر است که غزلسرایان و قصیدهسرایان بهطور جداگانه فعالیت نمیکردند؛ یعنی برخی از شعرا غزلسرا و برخی قصیدهسرا نبودند، بلکه هر شاعری میکوشید در هر دو زمینه به فعالیت بپردازد و به اقتضای شعری که میسرود از سبکهای مختلف و قالبهای متفاوت بهره میجست.[9]
بهعنوان نمونه به چند شعر از شاعران نهضت بازگشت که در تقلید از بزرگان ادب فارسی سرودهاند، اشاره میکنیم: آذر بیگدلی این رباعی را به تقلید از خیام سروده است:
این باغ سرِ کوی نگاری بوده است
وین شاخ گل، آتشین نگاری بوده است
وین سرو که در کنار جو میبینی
یاری است که در کنار یاری بوده است
و خیام سروده بود:
این کوزه چومن عاشق زاری بوده است
دربند سر زلف نگاری بوده است
این دسته که بر گردن او میبینی
دستی است که بر گردن یاری بوده است
مشتاق اصفهانی شعری با این مطلع دارد:
گرهمین خون مرا یار خورد، نوشش باد
ورنه اندیشهی بیداد فراموشش باد
این شعر در استقبال غزلی از حافظ با این مطلع است:
صوفی ار باده به اندازه خورَد، نوشش باد
ورنه اندیشهی این کار فراموشش باد[10]
همین دو نمونه کافی است تا نشان دهد که این شاعران تا چه اندازه سعی در استفاده از زبان و قالبهای کهن داشتهاند.
اگر چه در دوران مذکور همچنان آثار منظوم بر آثار منثور- از نظر کمیّت – برتری داشت و نهضت بازگشت بیشتر با آثار منظوم شناخته میشود، اما نثر نیز مثل دورانهای گذشته به حرکت کند خود ادامه میداد.
تاریخنویسی و تذکرهنویسی در این دوره رواج بسیاری داشت. "مجملالتواریخ" اثر ابوالحسن محمدامین گلستانه، "مجمعالتواریخ" نوشتهی میرزامحمدخلیل مرعشی صفوی و "تاریخ گیتی گشا" به قلم میرزامحمدصادق موسوی اصفهانی از جمله آثار تاریخی دورهی بازگشت محسوب میشوند. در زمینهی تذکرهنویسی نیز بیش از 200 اثر وجود دارد که برخی از آنها عبارتند از: "تذکرهی آتشکده" نوشتهی لطفعلی بیگ آذربیگدلی، "مجمعالفصحا" و "ریاضالعارفین" اثر رضاقلیخان هدایت.[11]
سفرنامهنویسی نیز تا حدی مورد توجه نویسندگان قرار گرفت. "سیاحتنامهی ابراهیمبیگ" به قلم زینالعابدین مراغهای و "مسالکالمحسنین" نوشتهی طالبوف در این حوزه جای میگیرند.[12]
در پایان ذکر چند نکته ضروری مینماید: همانگونه که گفته شد، بازگشت ادبی را نمیتوان در زمرهی سبکهای ادبی جای داد؛ چرا که تقریبا هیچگونه نوآوری در آن به چشم نمیخورد. اساس این نهضت بر تقلید بود، آن هم تقلیدی بدون کم و کاست. شاعران این نهضت به قدری در کار خود غرق شده بودند که وظایف و تعهدات خود را بهعنوان یک هنرمند نسبت به جامعه از یاد برده بودند. آنها نه تنها در صورت و ظاهر از شاعران گذشته تقلید میکردند، بلکه در محتوا نیز چشم بسته راه آنها را میپیمودند؛ غافل از اینکه شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی عصر آنها با روزگار شاعران مورد تقلیدیشان متفاوت است. از این رو، آثار این شاعران نهضت بازگشت نتوانسته شرایط اجتماعی و سیاسی کشور را به خوبی در خود منعکس کند، آنها برای تجارب شخصی خود ارزشی قائل نبودند. شاید کلام مهدی اخوان ثالث حق مطلب را بهتر ادا نماید: «نهضت بازگشت، فقط به سان کودتایی بود برای ساقط کردن سلطنت انحصاری دودمان سبک هندی، که همه از آن به تنگ آمده بودند و ایجاد ملوکالطوایفی در شعر و ادب، با این تفاوت که هیچ چهرهی درخشانتر از چهرههای پیش پیدا نکرد. سهل است که حتی مشتی آدمهای دروغین به وجود آورد: سعدی دروغین، سنایی دروغین، منوچهری دروغین و دیگر و دیگران.»[13]
به گفتهی محمدرضا شفیعی کدکنی، این عصر، عصر مدیحههای تکراری است و شاعران این دوران کاریکاتور شاعران قرون گذشته هستند.[14] شاعرانی که بدون توجه به بیکفایتی شاهان قاجار، آنها را با محمود غزنوی و سلطانسنجر مقایسه میکردند و حتی بر ایشان برتری میدادند و با نهایت تملق و چاپلوسی بر ضعف و ناکارآمدی آنها سرپوش میگذاشتند. با وجود این، به سبب دقت فراوان در شعر گذشتگان و روشن کردن نقاط قوت و ضعف این اشعار میتوان گفت که شاعران نهضت بازگشت نخستین سبک شناسان زبان فارسی بودند. آنها با تتبّع و بررسی دیوانهای شاعران گذشته در واقع زیباییها و ضعفهای این آثار را با دقت مورد ارزیابی قرار دادند و از آنها در آفرینش آثار خود بهره جستند. به این ترتیب فعالیت، شاعران مکتب بازگشت و نیز انجمنهای برپا شده در آن روزگار، به نوعی پایهگذاری نقد ادبی در دوران معاصر بوده است، که این خدمت آنان به ادبیات فارسی قابل ستایش است.