كلمات كليدي : تعليل، حسن تعليل، ادعايي شاعرانه، مناسبتي لطيف، آفرينش كلامي.
نویسنده : الهام السادات برقعي
تعلیل، در لغت به معنای دلیل و برهان نیکو آوردن و یا نیکو توجیه کردن مسئله یا موضوعی است؛ حسن تعلیل در اصطلاح عبارت است از: نشاندن انگیزهها و دلایل هنری و ادعایی شاعرانه، به جای دلایل و علل واقعی و طبیعی؛[1] حسن تعلیل آن است که برای صفتی که در سخن آورده اند، علتی ذکر کنند که با آن مطلب مناسبت لطیف داشته باشد و بیشتر ادبا شرط کردهاند که این علت باید ادعایی باشد نه حقیقی،[2] تا آنکه بیشتر زیباییآفرین باشد؛ مانند شعر زیر:
دشمن زندگی است موی سپید
روی دشمن سیاه باید کرد
شاعر موی سپیدش را به قصد جوان نمایی سیاه کرده اما مدعی شده که دلیل سیاه کردن مویش این است که موی سپید دشمن زندگی است؛ زیرا سفیدی مو نشانه پیری و کوتاه شدن زندگی است، پس موی سپید را باید روسیاه کرد. جمله اخیر یعنی سیاه کردن روی دشمن (موی سفید) ایهام دارد و دو معنایی است:
1- موی سپید (دشمن زندگی ) را باید خوار کرد؛
2- موی سپید را باید سیاه کرد.
دلایلی که در حسنتعلیل میآید از نظر منطقی اعتباری ندارد و دلایل واقعی نمیباشد، (مثلا موی سپید، دشمن زندگی نیست بلکه معلول پیری است نه علت آن) اما خیال انگیز است و زیبا.
حسن تعلیل مبتنی بر تشبیه، استعاره، آدم پنداری، کنایه، مجاز، ایهام و یا غلو است و علت زیبایی آن، اولاً بهره گیری از این ترفندهاست، ثانیاً: این استدلال و دلایلی که در تعلیل آورده میشود، گرچه منطقی نیست و با عقل سازگاری ندارد اما بدیع و خیالانگیز است و دلنشین، بعلاوه موجب برجستگی کلام می شود.
در بیت ذیل حسن تعلیل بر اساس کنایه و ایهام است و برای توجیه تقصیر (سخن از غیر یار گفتن) به کار رفته است :
نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم
همه بر سر زبانند و تو در میان جانی
(سعدی)
گاه مسائل جدی نیز با حسن تعلیل آراسته می گردد تا سخن را به صورتی بدیع و برجسته در آورد، مانند این حکایت از عبید زاکانی:
«دهقانی به در خانه خواجه بهاءالدین جوینی رفت و به خواجه سرا گفت که به خواجه بهاءالدین بگوی: که «خدا بیرون در نشسته است»؛ خواجه او را احضار کرد و گفت «تو خدایی؟» گفت: آری، گفت چگونه؟ گفت من پیشتر دهخدا، باغ خدا، خانه خدا بودم و نواب توی ده بودم؛ خانه از من به ظلم بستدند، خدا ماند».
این حسن تعلیل بر مبنای دو معنایی بودن واژه «خدا»ست: یکی به معنای الله و دیگر به معنای صاحب است. نمونه ای دیگر:
باز مستان دل از آن گیسوی مشکین حافظ
زانکه دیوانه همان به که زنجیر بود
حافظ به خود می گوید: دلت را که به محبوب دادهای و اسیر زلف اوست باز مگیر، زیرا که دل دیوانه و شیدا شده است و دیوانه همان به، که در زنجیر ( حلقه های زلف یار ) باشد. این حسن تعلیل بر پایه شخصیت دادن به دل و تشبیه زلف به زنجیر است.
در بیت زیر حسن تعلیل بر پایه غلو است:
قادری بر هر چه میخواهی مگر آزار من
زانکه گر شمشیر بر فرقم نهی آزار نیست
(سعدی)
در شعر بعضی از شاعران حسن تعلیل بیشتر دیده می شود، مثلاً حافظ از میان صناعات بدیعی به حسن تعلیل و ایهام بیشتر توجه دارد.[3]
از آنجا که هنر اصولاً نوعی نگاه دوباره از زاویهای خاص به طبیعت و زندگی انسان است، فهم درست علتها و دلایل هنری و شاعرانه در فراز و فرود سخنان بلیغ و فصیح، بی نهایت نقش و تأثیر دارد؛ چه هنرمند زندگی و طبیعت را آنگونه که هستند، نمی بیند بلکه آنگونه که می خواهد، میبیند. بنابراین انتخاب و کاربرد و ایجاد رابطه بین پاره های مختلف هنر و کاربرد دقیق و زیبای علتهای هنری و شاعرانه یکی از نقطههای اوج خلاقیت هنری و آفرینشهای کلامی و شاعرانه است.
هنرمند، گاه مستقیم به ذکر دلیل خویش می پردازد و گاه غیر مستقیم و پوشیده این رابطه و تعلیل هنری را بیان میکند؛ و این کار را نوعاًدر غالب استعارات و تشبیهات انجام میدهد. ذکر مستقیم علت، اگر چه گویا و واضحتر است، اما بیان غیرمستقیم علت، گیراتر، دلنشینتر و زیباست.
اینک چند نمونه برای هر دو:
گفتم این سلسله زلف بتان از پی چیست
گفت حافظ گله ای از دل شیدا میکرد
(حافظ)
عجب نیست بر خاک اگر گل شکفت
که چندین گل اندام در خاک خفت
(سعدی)
شاعر علت روییدن گلها را در خاک خفتن گل اندامان دانسته است ، در حالی که ارتباطی میان این دو امر نیست.
امید هست که روی ملال در نکشد
از این سبب که گلستان نه جای دلتنگی است
(سعدی)
در این بیت حسن تعلیل بکار رفته، زیرا شاعر برای روی درهمکشیدن مخاطب خود، علتی زیبا بیان کرده است.[4]
بسیاری از شاعران پارسی و تازی ( عربی) از این اسلوب در ابیات خود استفاده می کنند.
ابیات زیر با توجه به داستان آن (روابط محمود و ایاز و کوتاه شدن زلف ایاز و ماتمهای محمود در فراق زلف بریده او و عبوس نشستن چندین روزه او و دست بردن بزرگان به دامان عنصری( شاعر) جهت تسکین آلام و غصههای محمود) بسیار جالب و زیباست؛
کی عیب سر زلف بت از کاستن است
چه جای به غم نشستن و خاستن است
روز طرب و نشاط و می خواستن است
کا راستن سر و ز پیراستن است [5]
پس حسن تعلیل عبارت است از اینکه شخص ادیب علت مشهور چیزی را انکار کند و به جای آن یک علت ادبی و ظریف دیگری را بیاورد که دارای اعتباری لطیف و شامل دقت نظر نیز باشد؛ به طوری که با منظوری که آن را هدف قرار داده، مناسبت داشته باشد.[6]
تا چشم تو ریخت خون عشاق
زلف تو گرفت رنگ ماتم
شاعر خواسته است علت سیاهی زلف معشوق را خونریزی چشمان او قلمداد کند و در واقع میخواسته بگوید: زلف تو سیاه و چشم تو خونریز است اما با این حسن تعلیل کلام خود را زیباتر کرده است.[7].
گر شاهدان نه دینی و دین می برند و عقل
پس زاهدان برای چه خلوت گزیده اند؟
(سعدی)
سبب خلوت گزیدن زاهدان از آن سبب است که از شاهدان (زیبا رویان)، که دنیا و دین و عقل را غارت می کنند، در امان باشند.[8]