كلمات كليدي : دوبيتي، چهارپاره، ادبيات عاميانه، رباعي، اديبان كلاسيك.
نویسنده : طاهره سیدرضایی
دوبیتی، شعری است چهار مصراعی، که مصراع 1 و 2و 4 آن همقافیهاند و گاهی مصراع سوم نیز قافیه دارد و بر وزن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل میباشد. در مناطق مختلف ایران به نامهایی همچون بیت، بایاتی، بید، دو بیتو، کله فریاد، چهارپاره نامیده میشود. دوبیتی جدا از حوزههای شعر و ادب رسمی، در اعماق ذوق مردم عادی کوچه و بازار تولد یافته و از قالبهای کهن و خاص ایرانی است. تفاوت آن با رباعی در وزن و درونمایه و محتوای آن است.[1] با وجود اینکه ادیبان کلاسیک از دوبیتی نفرت داشتهاند و سرودن آن را دون شأن خود میدانستند، «بخش مهمی از ادبیات توده و فرهنگ عوام ما در قالب دو بیتی است.»[2]
ظاهراً ادیبان، زبان عامه را از جنس زبان فاسد میدانستهاند و شمسقیس در کتاب المعجم آن را وزن ثقیل مینامد و تصریح میکند قصد پرداختن به آن را نداشته و تنها به علت توجه و اشتیاق حیرتانگیز مردم به این نوع شعر، او هم ناچار به بحث درباره آن شده است. جالب است بدانیم که شمسقیس خود از استادان ادب رسمی است و مدافع آن، اما از نفوذ دوبیتی در میان طبقات اجتماع سخن میراند و این نشان از جایگاه ویژهای است که این قالب در میان عوام یافته بوده است.[3]
برخلاف علمای ادب، صوفیان شیفته دوبیتی بودهاند و خود به سرودن آن علاقه نشان دادهاند. ظاهراً دلیل آن باید سادگی باشد که صوفیان آن را در نوشتههای خود رعایت میکردند زیرا مخاطبان آنان عامه مردم بودند نه دربارها. محتوای دوبیتی نیز سادگی را میطلبید زیرا برای بیان احساسات بی شائبه و آتشین و عشقهای بیریا به کار میرفت و به تناسب کلمات شکسته و محاورهای را در خود جای میداد؛ برخلاف رباعی که برای بیان اشعار حکمی و فلسفی و عرفانی به کار میرفت.[4] در دو بیتی کمتر آرایه بدیعی میبینیم؛ حتی در بسیاری از این دوبیتیها عیب قافیه هم است.[5] از دوبیتیسرایان معروف در تاریخ میتوان از شاعرانی مثل «بندار رازی» (وفات: 401.هـق)، بابا طاهر (سده پنجم)، پورفریدون (احتمالاً سده هفتم و هشتم)، شرفشاه گیلانی (سده هشتم)، شمس مغربی (وفات: 809 هـق) و در سده اخیر فایز دشستانی (1330 – 1250 هـق) را نام برد.[6] از میان مجموعه دوبیتیها، دوبیتیهای باباطاهر معروفتر است. باوجود محبوبیت و شهرت دوبیتی، شعر دری در این قالب کمتر دیده میشود. شعرهایی که به صورت دوبیتی در دست است دارای جنبه ملی است و با لهجههای مختلف سروده شده است؛[7] اما امروز از لحاظ معنا و مضمون، دوبیتی نیز مانند قالبهای دیگر شعری بسیار گسترش یافته است. احتمالاً اولین کسی که در عصر جدید از قالب دوبیتی برای بیان مسائل اجتماعی – سیاسی استفاده کرد، اقبال لاهوری بود. تنها در کتاب پیام مشرق او بیش از 160 دوبیتی آمده که اکثر آنها دارای مضامین اجتماعی است؛[8]
جهان مشت گل و دل حاصل اوست
همین یک قطه خون مشکل اوست
نگاه ما دو بین افتاد ورنه
جهان هر کسی اندر دل اوست
(اقبال لاهوری)
علاوه بر آن در 30 سال اخیر تحول شگرفی در محتوای دوبیتیها دیده میشود اگر در گذشته عشق و غمی پر راز و رمز در دوبیتیها جان مایه اصلی بود، در این سالها مضمون افزود. با در نظر گرفتن این مضامین باید شاعرانی چون زندهیاد حسن حسینی و قیصر امینپور را نیز به جمع دوبیتی سرایان بیفزاییم.[9]
دوبیتیهای به هم پیوسته یا چهارپاره
این قالب که پس از مشروطه در ایران رواج زیادی یافت، شعری است شامل دوبیتیهایی که از نظر قافیه متفاوتاند اما از نظر معنا با هم ارتباط دارند. چهارپاره وزن آزاد است و رایجترین شکل خود فقط مصراع نو بود امروزه هم شاعران بدان گرایشی دارند به خصوص آنها که هنوز نمیخواهند حریم تقلید سنتها را بشکنند از آن استفاده میکنند. اما این قالب با همه آزادی و گشادگی مجالی که به شاعر میبخشد از مثنوی و همان آفاق تجاوز نمیکند جز اینکه ارتباط عمودی آن بیش از چارپاره است.[10] محتوای چارپاره معمولاً غنایی و اجتماعی است. فریدون توللی، پرویز خانلری و فریدون مشیری از چهارپاره سرایان مشهورند.
نمونههایی از دوبیتی:
ته دوری از برم دل در برم نیست
هوای دیگری اندر سرم نیست
به جان دلبرم کز هر دو عالم
تمنای دگر جز دلبرم نیست
(باباطاهر)
اگر صد تیر ناز از دلبر آید
مکن باور که آه از دلبر آید
پس از صد سال بعد از مرگ فایز
هنوز آواز دلبر دلبر آید
(فایز دشتستانی)
دوچشم شرمگین شد ماه و خورشید
حضور آتشین شد ماه و خورشید
حسین آمد به بالین برادر
به یکدیگر قرین شد ماه و خورشید
(محمد رضا سهرابی نژاد)
چون نی به نوای خسته خوانیم نماز
افتاده ز پا نشسته خوانیم نماز
دور از وطن اصلی خویشیم و رواست
در حال سفر شکسته خوانیم نماز
(قیصرامین پور)
نمونه از آغاز چارپارهای از فریدون توللی:
بلم آرام چون قویی سبکبار
به نرمی بر سر کارون همی رفت
به نخلستان ساحل قرص خورشید
ز دامان افق بیرون همی رفت
شفق بازی کنان در جنبش باد
شکوه دیگر و راز دگر داشت
به دشت پرشقایق باد سرمست
تو پنداری که پاورچین گذر داشت
(فریدون توللی)