دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

لغز (چیستان)

No image
لغز (چیستان)

كلمات كليدي : لغز، چيستان، بديع معنوي، انواع ادبي، الغاز، معما، واگوشك، ادبيات فارسي

نویسنده : ريحانه رضواني

لغز یا چیستان آن است که نام چیزی‌ را پوشیده دارند، اما با ذکر اوصاف آن از شنونده بخواهند که نام آن چیست. در لغز یا چیستان به‌جای ذکر اسم چیزی، اوصاف آن‌را بیان کنند و خواننده در ضمن آن اوصاف پی به‌ مورد وصف می‌برد. لغز ممکن است یک بیت یا یک شعر کامل باشد.[1] چون بیشتر در هنگام طرح آن از لفظ «چیست آن» استفاده می‌شود به ‌آن «چیستان» گویند و گاه این لفظ را به‌کار نمی‌برند. مثال:

چیست اندر دهان بی‌دندانش

هرچه افتاد ریز‌ریز کند

چون زدی در دو چشم او انگشت

در زمان هر دو گوش تیز کند

***

لعبتی چیست نغز و خاک مزاج

که به‌ آب است از جهان خرسند

دست بر سر نهاده پنداری

به‌ سر خویش می‌خورد سوگند

جواب اولی قیچی و دومی کوزه‌ی آب است.

از چیستان بعضی برای آزمایش طبع شعری خود استفاده می‌کردند؛ چنان‌که رادویانی در ترجمان‌البلاغه به ‌این موضوع اشاره کرده است: «دیگر از جمله‌ صنعت لغز گفتن است و آن خوشست بر امتحان طبع و آزمودن خاطر». اگر شاعر در گفتن خصوصیات چیزی به ‌تکلف دچار نشود و از الفاظ معترضه استفاده نکند نیکوست. شمس قیس در المعجم گوید: «این صنعت چون عذب و مطبوع افتد و اوصاف آن از روی معنی با مقصود مناسبتی دارد و به‌ حشو الفاظ دراز نگردد و از تشبیهات کاذب و استعارات بعید دور بود، پسندیده باشد و تشحیذ خاطر را بشاید».

این صنعت در ادب فارسی اولین‌بار در فصل 52 کتاب ترجمان‌البلاغه با نام «الغاز و محاجات» آمده و نمونه‌هایی در آن‌ کتاب بیانگر این است که صنعت معما نیز داخل در همین صنعت است، اما در حدائق «لغز» از «معما» تفکیک شده و نویسنده گفته است: «این صنعت همان معماست الا که این ‌را طریق سؤال گویند و عجم این ‌را چیستان خوانند.» در المعجم نیز جداگانه بررسی شده و در دیگر کتب به‌ روش المعجم مطرح است.[2]

چیستان در لغت و اصطلاح

در کتب علم بدیع، چیستان[3] در لغت، چیزی پوشیده ‌را گویند؛ و در اصطلاح عبارت است از کلامی موزون که دلالت کند بر عین شیئی از اشیا، به ‌ذکر خواص و لوازم و حصر صفات و سمات آن؛ دلالتی که در آن خفایتی باشد؛[4] به این معنی که دیریاب و به‌گونه‌ای باشد که آگاهی از آن در گرو تیزهوشی و باریک‌بینی و خرده‌سنجی باشد.[5]

چیستان در عربی، ادعیه و ادعوه به ‌معنی چیستان، و مداعات به‌معنی «چیستان‌گفتن» است. احجیة مرادف ادعیه است و محاجات نیز همان چیستان است. این صنعت اگر با شیوایی الفاظ و ابتکار معانی توأم باشد، پیش اهل ادب بسیار مهم، گران‌مقدار و میدان هنرنمایی شعرای بزرگوار است.[6]

چیستان‌ را از دیرباز در ادبیات ملل مختلف می‌توان سراغ گرفت. در ادبیات عربی، عبری، یونانی، لاتینی و انگلوساکسون (انگلیسی کهن) نمونه‌های متعددی از چیستان (لغز) یافت می‌شود. در آثار بر‌جا مانده از ادبیات انگلوساکسون، غالب چیستان‌ها وصف یا تشریح خصوصیات اشیا و عوالم است و در پایان هر چیستان همواره سؤالی مندرج است که مخاطب، اسم موضوع چیستان ‌را استفسار می‌کند. تفاوت لغز‌های انگلوساکسون با لغز‌های فارسی در آن است که لغز‌های فارسی پرسش‌ را در آغاز مطرح می‌کند و بیشتر با جمله «چیست آن» شروع می‌شود در صورتی که در ادبیات انگلوساکسون این پرسش در پایان لغز ذکر می‌شود.

ترجمه‌ی لغز «قو» نمونه‌ای از این نوع لغز‌هاست:

لباس من نرم و بی‌صداست، به ‌هنگامی که به‌روی زمین گردش کرده یا آب‌ را به‌هم می‌زنم، صدایی از آن شنیده نمی‌شود، گاه هوای رقیق با البسه من دست به‌هم داده مرا بر فراز مسکن مردم می‌برند و ابر نیرومند مرا از بالای سر جهانیان از نقطه‌ای به‌نقطه دیگر راهنمایی می‌کند. بال و پر من وقتی به‌هم می‌خورد آهنگی بلند پیدا می‌کنند و وقتی نزدیک زمین و آب روان نیستم خنیاگری می‌نمایند. در آن‌هنگام من به‌ مثابه روحی هستم و بدن من ناپدیدست. بگو بدانم من کیستم و نامم چیست؟

گونه‌ای از لغز در اصطلاح غربی Logogriphگویند و آن جدولی معمایی است که پاسخ آن با قلب حروف پیدا می‌شود [7]

در پارسی چیستان هم می‌تواند به‌صورت نثر و هم شعر بیاید.

چیست آن‌که تا نامش ‌را بیاورند بشکند؟

عجایب صنعتی دیدم درین دشت

چو سر را می‌بریدند زنده می‌گشت

جواب اولی سکوت و دومی قلم است.[8]

لغز در اصطلاح ادبای فارسی که آن‌را چیستان (چیست آن) نیز می‌گویند در ریشه‌ی لغوی به‌معنی سخن پوشیده، پیچیدگی، پوشیدگی و کژمژی است؛ در اصطلاح بدیع آن است که گوینده از چیزی به‌ راحت نام نبرد اوصاف آن‌را چنان برشمرد که شنونده‌ی روشن‌طبع صاحب‌ذوق، از شنیدن آن، پی به‌ مقصود گوینده ببرد. عنصری شاعر قرن پنجم در لغز شمشیر چنین می‌گوید:

چیست آن آبی چو آتش و آهنی چون پرنیان

بی‌روان تن، پیکری پاکیزه چون بی‌تن روان

گر بجنبانیش آبست، ار بلغزانی درفش

ر بیندازیش تیر است ار بخمانی کمان

و قصیده منوچهری در وصف شمع که مطلع آن چنین است:

ای نهاده بر میان فرق جان خویشتن

جسم ما زنده به‌جان و جان تو زنده به‌تن

هر زمان روح تو لختی از بدن کمتر کند

گویی اندر روح تو مضمر همی‌گردد بدن [9]

انواع چیستان

چیستان‌ها‌ را می‌توان به‌ چند رده بخش کرد:

الف) چیستان‌هایی که شاعران سروده‌اند و سپس سینه به‌ سینه به ما رسیده است. مانند این بیت در لغز شمع:

آن چیست که در انجمنش جا باشد

خورشید عذار و سرو بالا باشد

جانش نبود ولی بمیرد هر روز

این طرفه که بنشسته و بر پا باشد

ملا احمد سراج سبزواری

ب) چیستان‌هایی که ریشه در فرهنگ مردم داشته و سینه به ‌سینه بوده و سپس به ‌شعر درآمده که چیستان‌های عامیانه نامند. همانند این لغز در فرهنگ بختیاری درباره‌ی لیمو گفته می‌شود:

آن چیست هفت برادر در یک قبا، معجزه‌اش کار خدا؟

ج) چیستان‌هایی که به‌ رخسار نثر درآمده و بیشتر با «آن چیست» آغاز شده است. مانند این لغز درباره‌ی قلم:

آن چیست که می‌نویسد، ولی نمی‌تواند بخواند؟[10]

معما

معما[11]در لغت به‌معنی پوشیده و در اصطلاح آن است که نام کسی یا چیزی ‌را پوشیده بیاورند که فهم آن با تصحیف، قلب، و فکر و دقت زیاد حاصل گردد. مثال از قرآن، در سوره‌ی هود می‌توان از آیه‌ای نام «هود» را به‌گونه‌ای استخراج کرد: «ما من دابة الا هو آخذ بناصیت‌ها»[12]

می‌توان گفت معما شعر کوتاهی است که شاعر در آن اسم کسی یا چیزی را پنهان کرده است و خواننده پس از تأمل بسیار می‌تواند آن نام ‌را بیابد.

گر بخواهی نام آن زیبا رخ سیمین بدن

رو تو قلب قلب‌را بر قلب قلب قلب زن

مقلوب کلمه‌ی قلب ‌را که بلق است چون بر مقلوب حرف وسط کلمه‌ی قلب یعنی لام که به‌حساب ابجد سی و مقلوب آن یس است بپیوندد، بلقیس می‌شود. معما‌ را در کتب سنتی جزو صنایع بدیع معنوی مطرح کرده‌اند.[13]

چو نامش بپرسیدم از ناز و کبر

به‌ دامن چو برخاست بربط بسود

بدانست از وی به ‌تازی جواب

که‌ رایش به ‌بربط بسودن چه بود

امیرعلی‌پور تکین

جواب: مسعود.

این صنعت جهت طبع‌آزمایی مناسب است و این‌که میزان قریحه و قدرت شاعری خود‌ را بیازمایند و برای سرگرمی و تفنن می‌توان از آن استفاده کرد که به‌ زیبایی کلام چیزی نمی‌افزاید، بلکه از تکلف و تصنع نیز برخوردار است.[14]

رضاقلی‌خان هدایت در مدارج به ‌زیبایی در نقد آن گفته است: «شاعر باید در سخن سهل و ممتنع و صاف و روان و منسجم کوشد؛ چرا از راستی به ‌کجی گراید و از صفا به ‌در رود از حل به‌ عقد. چرا که معما مایه‌ی تعقید نظم است.»[15]

معما این است که به‌ جای ذکر اسم کسی یا چیزی به‌ نحو پیچیده‌ای مثلاً با توسل به‌ حساب جمّل از مشخصات و اوصاف او یاد شود، به‌طوری‌که پس از تأمل بسیار ذهن متوجه موضع شود.

هر چند لغز (چیستان) و معما‌ را می‌توان در روش تضمن از فروع روش ایهام گنجاند یا از فروع بحث کنایه از موصوف در علم بیان محسوب کرد. اما لغز و معما در حقیقت دو نوع ((genre شعری هستند و باید در «انواع ادبی» مطرح شوند.[16]

فکن از مطلع سبع‌المثانی حرف ثانی‌ را

پس آن‌گه رو تماشا کن جمال یار جانی ‌را

مقصود از کلمه‌ی (سبع‌المثانی) سوره‌ی فاتحة‌الکتاب است و چنانچه از مطلع این سوره که (الحمد) است حرف ثانی ‌را که مراد (ل) است حذف کنیم اسم احمد به‌دست می‌آید.[17]

جامی در شناساندن معما و لغز چنین می‌گوید: «معما کلامی است موزون که دلالت بر اسمی از اسما به‌ طریق رمز و ایما. دلالتی که سلامت فطرت و استقامت ذهن به ‌صحت آن حکم کند. لغز عبارت است از کلامی موزون که دلالت کند بر ذات شیئی از اشیا به‌ ذکر صفات و علامات آن به ‌وجهی که او را جدا گرداند از جمیع ماعدا.»[18]

در کتب قدیم معما‌ را با لغز یکی می‌نامیدند همان‌گونه که در ترجمان‌البلاغه مثال‌های معما برای لغز آورده شده، پس می‌توان گفت که معما همچون لغز در ادب فارسی اولین‌بار در فصل 52 کتاب ترجمان‌البلاغه با نام «الغاز و محاجات» ذکر شده و بعدا آن‌را نویسندگان حدائق‌السحر و المعجم معما نامیده‌اند و دیگران هم همین روش ‌را ادامه داده‌اند.[19]

در اصطلاح ادبی معما‌ را کلامی گویند که دلالت کند بر اسمی از اسامی، به‌ فنون دلالت لفظی و صنوف اشارات حرفی؛ و هر آینه ناظم او را از تصرفی چند مخصوص ناگزیر بود؛ و آن تصرفات، به‌حکم استقرا بر سه گونه باشد: تحصیل، تکمیل، تسهیل؛[20] که شرح آن در کتب سنتی بدیع آمده است.

بهترین و ادبی‌ترین تعمیه یا معما، آن کلامی است که لفظ قبل از تغییر نیز دارای معنی صحیحی باشد و نخست معلوم نگردد که تعمیه در آنست.[21]

تفاوت چیستان و معما

فرق میان معما و لغز (چیستان) از اینجا معلوم می‌گردد که دلالت معمایی به‌ اشارت حرفی و دلالت لفظی باشد؛ و دلالت لغزی به ‌ذکر لوازم شی و حصر سمات و عدّ صفات او بود؛ و بعضی گفته‌اند: مطمح نظر اعتبار، در معما اسم است؛ و در لغز مسمی؛ مثال در صفت عصا:

دستگیری که دید پا بر جا

کز سر دست می‌رود پایش؟

موسوی نسبت است و با آدم

پیشتر ذکر کرده قرایش

چون صبا عاشق است و سرگردان

شقی از وی بمان و بنمایش[22]

لغز و معما قریب به ‌یکدیگرند اما متفاوت هستند.

چیست آن شکل آسمان کردار

کآفتاب اندر او گرفته قرار

رشید وطواط

این لغز در تعریف انگشتری است.[23]

می‌دانیم که بین معما و چیستان فرق بسیارست. در معما به‌گونه‌ای حروف قافیه و صناعات شعری لازم نیست، معما همیشه پیچیده‌تر از چیستان است و نیاز به ‌آگاهی‌های ژرف از شگرد‌های ادبی دارد؛ اما چیستان در عین سادگی پرسش‌ را بیان می‌کند.[24]

از محمدبن سلیمان‌بن فطرس نقل کنند که در حل الغاز ید طولایی داشت؛ بعضی بر آن شدند که لغزی محال انشا کرده حل آن‌را از او بخواهند، اما او باز هم جواب گفت.[25]

واگوشک

واگوشک[26] که لغت محلی لغز و چیستان است، نه مانند لغز در بند قافیه و قواعد شعری است و نه مثل معما در قید تکلفات و تعقیدات غریب است؛ بلکه بهترین مضامین و شیرین‌ترین معانی در قالب الفاظ محلی بیشتر به‌طور سؤال خواسته می‌شود.

واگوشک‌ها اغلب بین مردم مصطلح بوده و در حقیقت یک شاخه‌ی مهم از فولکلور و ادبیات توده‌ی مردم می‌باشد.

آهو بچرا؛ بچه‌ی آهو بچرا

آهو بچرید و بچرانید گله‌ را

آهو چو بدید آن سوار یله ‌را

آهو برمید و برمانید گله ‌را

ستارگان و ماه که با رسیدن خورشید فرار می‌کنند.[27]

برای بررسی بهتر واگوشک، برای نمونه واگوشک‌هایی در یک موضوع از محل‌های متفاوت آورده می‌شود.

سه دکان تو به تو

اولی تافته‌فروش

دومی آردفروش

سومی چوب‌فروش

(شیراز)

سه دکان دوش به دوش

اولی طاقچه‌فروش

دومی اطلسی‌فروش

سومی مشک‌فروش

(تهران)

گاه یک سخن ‌را به ‌دو اعتبار، هم معما توان شمرد و هم لغز؛ مثال در اسم جلال:

ای حکیمی که ز کلک تو اگر نقطه فتد

بر رخ حجله‌نشینان فلک خال شود

چیست آن نام که بر حرف نخستش الفی

گر زیادت کنی ای خسرو دین دال شود

ور فصیحی بخرد باقی آن نام بزرگ

به ‌زبان برگذراند به‌ یقین دال شود

این ابیات از آن حیث که دلالت بر اسمی دارد معما باشد و از آن جهت که دلالت او به ‌ذکر احوال و اوصاف است، لغز بود.[28]

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اصوات

اصوات

اصوات برای بیان حالات روحی، احساسات و عواطف گوینده از جمله تحسین، شادی، تعجب، رنج، تنبیه‌، بیم، امید، آگاهی، خشم، تنفّر، تمسخر، توهین، اعتراض، تحقیر و نیز برای راندن و خواندن حیوانات به کار می‌روند.
No image

شطحیّات

No image

دستور زبان

No image

حدیث نفس soliloquy

No image

ادبیّت Litreariness

پر بازدیدترین ها

No image

مبالغه (بزرگ نمایی)

No image

برجسته‌سازی

No image

براعت استهلال

Powered by TayaCMS