كلمات كليدي : میرزا محمدتقی،ملکالشعرا، استبداد صغیر، روزنامه بهار، مشروطیت
نویسنده : اعظم بابایی , داریوش سعادتی لیلان
میرزا محمدتقی متخلص به بهار روز پنجشنبه 12 ربیعالاول از سال 1304 هـ.ق در شهر مشهد به دنیا آمد و هنوز به هیجده سالگی نرسیده بود که پدرش میرزا محمدکاظم صبروی – ملکالشعرای آستان قدس رضوی - به سال 1322 هـ.ق درگذشت و به فرمان مظفرالدین شاه لقب ملکالشعرایی پدر به پسر واگذار گردید. (آرینپور، 1350، ص 143)
بهار ادبیات پارسی را نخست نزد پدرش آموخت و از هفت سالگی سرودن شعر را آغاز کرد. وی علاوه بر پدر، از محضر ادیب نیشابوری نیز بهرهها برد و به تکمیل معلومات خود در دو قلمرو عربی و پارسی توفیق یافت. در همان سالهای نوجوانی به محافل آزادی خواهی خراسان راه یافت و از نزدیک با سیاست و مسایل روز مانوس گشت و اندیشهها و اشعار آزادی خواهانهی خود را از طریق روزنامههای محلی خراسان انتشار داد.
در دوران استبداد صغیر، روزنامه خراسان و پس از آن، از سال 1328هـ . ق. به بعد روزنامه بهار را در مشهد منتشر کرد که به دلیل خط مشی ضدّ روسی آن، پس از یک سال توقیف شد؛ بعد از آن بهار مجدداً روزنامه تازه بهار را تأسیس کرد و آن هم دیری نپائید و توقیف شد و وی در حالی که هنوز کمتر از سیسال داشت به تهران تبعید شد.
یک سال بعد مردم خراسان او را به نمایندگی مجلس برگزیدند. بهار در مجلس و دیگر محافل سیاسی همه جا برای آزادی، عدالت اجتماعی و تجدد، شور و اشتیاق نشان داد. با وجود زندان و تبعید، هرگز از کار مطالعه و تحقیق دست برنداشت و آثار بسیار ارجمندی در نشر به وجود آورد. پس از تأسیس دانشگاه تهران، در دانشکده ادبیات به تدریس پرداخت و تا آخر عمر در ستایش آزادی و مبارزه با جهل و فساد قلم زد تا اینکه سرانجام در اردیبهشت ماه سال 1330هـ .ش.، بیماری وی را از پای درآورد، در حالی که در ستایش صلح و آزادی هنوز نغمهها بر لب داشت. (یا حقی، 1374، ص 31 و 32)
شعر بهار
چنانکه گفتیم بهار در آغاز جوانی ملکالشعرایی آستان قدس رضوی را داشت و به رسم زمان، در ستایش بزرگان خراسان و مدح وضعیت اولیای دین قصیده می ساخت. شعر اولیه او از این قبیل است، در رثای پدر، در مدح امام هشتم، در مدح حضرت ختمی مرتبت، اندرزیه، خمریه و... ؛ اما، پس از مشروطیت و ورود به حلقه آزادیخواهان همان قصاید را با انواع تازهای از شعر خود به امر انقلاب و آزادی وقف کرد.
شاعر در این قصاید پر مغز با سیاستهای استعماری به پیکار برمیخیزد، با خشم و نفرت، از بیچارگی و رنجهای بیپایان ملت ایران سخن میگوید، و انقلاب و قهرمانان آزادی را میستاید. (آرینپور، ص 125 – 127)
دو مضمون عمومی شعر بهار «آزادی» و «وطن» است. بهار خود سر خیل نسلی بود که حس و درد وطن دوستی در آنان به ناگاه بیدار شده بود، همان درد عاشقانهای که حس شاعری وی را از شور و حماسه سرشار میکرد.
شعر بهار به لحاظ مراعات اسلوبهای سنتی و ملاکها و موازین تاریخ و پذیرفتهی سخن پارسی و همچنین اندیشه فخیم و استوار خود، توانسته است نظر دشوار پسندان کلاسیک را تأمین کند و از جهت نزدیک شدن به نیازهای فرهنگی و عاطفی روز و تازه جوئیهای عموم پسند، از چهارچوب پسند خواص فراتر رود و در بین مردم نفوذ کند.
به طور کلی، او در اکثر قالبهای شعری از جمله قصیده، قطعه، رباعی، مستزاد، مثنوی، و... طبع آزمایی کرده است و مضامین و اندیشههای اجتماعی جدید را در این قوا لب، با زبانی فصیح، محکم و استوار به پیروی از تکنیکهای شرعی سنتی، مطرح کرده است.
علاوه بر شعر، وی در حوزه نشر نیز کتابهای ارزشمند دارد. از جمله:
-تاریخ تطور نشر فارسی – یا سبکشناسی نشر فارسی – در سه جلد؛
-تاریخ تطور نظم فارسی – یا سبکشناسی شعر فارسی – در سه جلد (که از روی تقریرات استاد تدوین شده است)؛
- تاریخ احزاب سیاسی؛
- تصحیح تاریخ بلعمی، تاریخ سیستان، مجمل التواریخ و القصص و جوامع الحکایات عوفی و ...
آثار بهار در سبکشناسی، هنوز از معتبرترین کتابها در این زمینه است که پیوسته به عنوان مرجعی مهم در دسترس محققان ادب پارسی است.