كلمات كليدي : ارداويرافنامه٬ارداويراف٬ دوزخ٬ بهشت٬ كرفه٬ گناه
نویسنده : اميرعمادالدين صدري
ارداویرافنامه یکی از آثار مکاشفهای و پیشگویانه زرتشتیان است. این اثر توصیف کاملی از رستاخیزشناسی مزدایی ارائه میدهد و همچنین راهنمایی برای شناخت گناهان و کرفهها در دین زرتشتی و پادافراه[1] و پاداش آنهاست.
نام ارداویراف
در فارسی میانه ardāwīrāf/z ٬ فارسی نو «ارداویراف»٬ پازند ardavīrā، ترجمه سنسکریت arda-gvira.[2] ریشهشناسی نام ارداویراف به قرائت نام ارداویراف در فارسی میانه بستگی دارد. در فارسی میانه «ف» خوانده میشود. «ز» نیز با نشان داده میشود. هنگامیکه به حرف پیش از خود میچسبد٬ به صورت در میآید.[3] جزء نخست ardā را با تسامح میتوان «پارسا٬ درستکار٬ مقدس» معنا کرد (در اصل کسی است که بر اثر اعمال نیک از سعادت آن جهانی برخوردار است).[4] قرائت wīrāf را تاوادیا «پرتو هوش٬ درخشش هوش» معنی کرده است (از واژه «ویر» به معنای هوش).[5] قرائت wīrāz را بارتلمه در مقایسه با aša vīrāza ، نام یکی از مقدسین در اوستا، پیشنهاد داده است و vīrāza را «برکشیده» معنا میکند.[6] اکنون برخلاف ضبط فارسی نو –که ارداویراف است- بیشتر پژوهشگران قرائت دوم را پذیرفته اند.[7]
شخصیت ارداویراف
در متن پهلوی ارداویراف وهشاپور نامیدهاند. شخصیتهای بسیاری این نام را داشته اند معروفترین آنها وزیر خسرو انوشیروان بود. این شخص مفسر اوستا نیز بوده است و نام او در وندیداد پهلوی و نیرنگستان آمده است. اما ژینیو این اشاره تاریخی را قابل اطمینان نمیداند و حداکثر در آن میتوان نشانی از مولفی میبینید که متن را دستکاری کرده است تا به آن زیربنای تاریخی دهد. علاوه بر وهشاپور برخی او را با کرتیر و تنسر یکی کردهاند.[8] تاودایا بر این نظر است که ارداویراف نام یک موبد نیست بلکه یک عنوان افتخاری است و سراسر داستان سفر آسمانی یک افسانه و تخیل شاعرانه است نه یک داستان با زمینه تاریخی و شخصیتهای واقعی. [9]
تحریرهای ارداویرافنامه
ارداویرافنامه کتابی به زبان پهلوی است و نسخههایی از آن موجود است. کهنترین نسخه از سده هفتم هجری برابر سده چهاردهم میلادی است. چون نام کتاب دینکرد در فصل اول آمده است تاریخ تالیف کتاب را زودتر از سده سوم هجری برابر سده نهم میلادی نمیدانند اما برخی دینکرد را «انجام اعمال دینی» دانستهاند نه کتاب دینکرد.[10] ژینیو تاریخ نگارش اثر را حوالی سده نهم میلادی میداند و میگوید که در سدههای دهم و یازدهم در آن دستکاریهایی انجام شده است.[11] بویس تاریخ نگارش اثر را سده 9-10 میلادی و ویرایش نهایی را در پارس میداند.[12] کتاب به نثری ساده نوشته شده و در میان زردشتیان از توجه خاصی برخوردار بوده است، به طوری که در گذشته به تحریر پازند درآورده و به سنسکریت و گجراتی ترجمه کرده اند. همچنین به فارسی نو (شعر و نثر) برگردانیده اند. برگردانهای فارسی نو و گجراتی آراسته به تصاویر زیادی از بهشت و دوزخ است.[13] مهمترین برگردانهای فارسی از زردشت بهرام پژدو است که در بحر هزج مسدس محذوف یا مقصور سروده شده است و از سده هفتم هجری است.[14] دو ترجمه منظوم دیگر موجود است: یکی سروده کاووس پسر فریبرز موجود در کتابخانه ملی پاریس و دیگری از انوشیروان پسر مرزبان در وزن تقارب چاپ شده در روایات داراب هرمزدیار. ترجمههایی منثور از ارداویراف در کتابخانههای ملی پاریس و مونیخ وجود دارد.[15] آنتیا متن پازند را با مطابقه دو نسخه دکتر هوشنگ جاماسپ و مانکجی رستمجی اونوالا چاپ کرده است. [16]
محتوای متن ارداویرافنامه
ارداویرافنامه پهلوی به 101 فصل تقسیم میشود از آغاز تا فصل سوم مختصری از تاریخچه سرنوشت دین زرتشتی به میان میآید و سپس چگونگی فراهم آمدن مقدمات سفر ارداویراف به جهان دیگر شرح داده شده است. تاریخچه سرنوشت دین زرتشتی از پذیرفتن گشتاسپ دین زرتشت را و هجوم اسکندر گجسته و پراکندگی اوستا آغاز میشود و به آزمایش دینی روی گداخته ریختن بر سینه آذرباد مهرسپندان، موبدان موبد شاپور دوم ساسانی، برای حقانیت دین زرتشتی پایان میپذیرد. این تاریخچه دین زرتشتی در ارداویرافنامه فارسی و پازند نیامده است. در ارداویرافنامه پهلوی زمان معراج ارداویراف پس از آذرباد مهرسپندان است، ولی در ارداویرافنامه فارسی در زمان اردشیر بابکان روی میدهد و در نسخه پازند در زمان گشتاسپ پس از مرگ زرتشت روی میدهد. تاوادیا نسخه اصلی پازند را کهنه تر میداند زیرا یکدست و منطقی است در صورتیکه دیگر متنها با افزودههایی کامل شده اند. در نسخه پهلوی از میان پارسایان هفت نفر گزیده میشوند و از میان هفت نفر، سه نفر و از میان سه نفر ارداویراف. در نسخه فارسی این انتخاب از چهل هزار به چهارصد و از چهارصد به چهل و از چهل به هفت است تا به ارداویراف میرسد. [17]
[18]فصلهای 4 تا 15 توصیف معراج ارداویراف پیش از رسیدن به دوزخ است. از فصل 4 سرویش اهلو و آذرایزد (در نسخه فارسی: اردیبهشت) به پیشواز ارداویراف میآیند و ارداویراف سرنوشت روان پارسایان در سه شب نخست پس از مرگ را میبیند. در روز سوم دین، دوشیزه زیبارو، نماد کرفههای روان پارسا را میبیند. در فصل 5 از پل چینود میگذرد. در فصل 6 همیستگان (جایگاه مردمانی که کرفه و گناه ایشان برابر است) را مشاهده میکند. پس از آن در نخستین گام به ستاره پایه میرسد (فصل 7). در دومین گام به ماه پایه میرسد (فصل 8). در سومین گام به خورشید پایه میرسد (فصل 9). در چهارمین گام به گرزمان (عرش اعلی) میرسد (فصل 10). در فصل یازدهم امشاسپندان و اورمزد را ملاقات میکند. در سه فصل بعد، شرح پاداش کرفه ها و درجات مختلف پاداش پارسایان میآید. کرفه عبارتند از: گاهان سرودن، یشت کردن، به دین استوار بودن، خودده کردن (ازدواج با نزدیکان)، شهریاری و فرمانروایی خوب کردن، راستگو بودن، اطاعت و احترام شوهر داشتن برای زنان، پرهیز آب و آتش و زمین و گیاه و گاو و گوسفند و همه دامان اورمزد، همادین به جای آوردن، ارتشتار (عضو طبقه جنگجویان) و دهبد و کشاورز و شبان و کدخدا و آموزگار و وکیل مدافع خوب بودن.[19]
از فصل 16 تا پایان کتاب به توصیف دوزخ و پادافراه گناهکاران میپردازد. در فصل 16 رود بزرگی که از اشک مردم بر درگذشتگان به وجود آمده و روان مردمان نسبت به مقدار اشکی که ریخته اند از آسان به آسانی یا سختی بگذرند توصیف شده است. در فصل 17 از سرنوشت گناهکاران در سه روز پس از مرگ و ورود آنها به دوزخ سخن رانده شده است. فصلهای 18 و 53 و 54 توصیف کلی دوزخ است. در فصلهای بعد به پادافراه گناهان پرداخته شده است که عبارتند از لواط (19 و 71)، پرهیز دشتانی (=حیض) نکردن زنان (20 و 72 و 76)، کشتن مرد پارسا (21)، همخوابگی با زن دشتان (حائض) (22)، بی احترامی به خرداد و امرداد (23)، روسپی گری (24 و 81)، بدون کستی راه رفتن و ایستاده ادرار کردن (25) نافرمانی و بدرفتاری با شوی خویش برای زنان (26 و 62 و 63 و 82)، گرانفروشی و غش در معامله (27 و 49 و 67 و 80)، فرمانروایی و شهریاری بد (28)، غیبت (29 و 66)، کشتن خلاف قانون چارپایان مفید (30 و 74 و 75)، خسّت (31 و 89 و 93)، تنبلی (32)، دروغگویی (33 و 40 و 90 و 96 و 97)، آلودن آتش (34)، جادوگری (35)، اشموغی (بد دینی) (36)، پرهیز نکردن آب و آتش (37)، آلودن آب و آتش با چرک و مردار (38 و 58)، استثمار مزدوران (39)، بسیار به گرمابه شدن (41)، نپذیرفتن فرزندان قانونی (42 و 43 و 44)، گواهی دروغ (45 و 51)، دزدی کردن (46)، فریفتار بودن (47)، کشتن سگ پاسبان خانه یا شبان (48)، از حد و مرز کسان دیگر گذشتن (50)، پیمان شکنی (52 و 70 و 85)، خاموش کردن آتش بهرام و کندن پل روی رودخانه (55)، انکار دین و بی باوری (56 و 61 و 68)، شیون و مویه بسیار (57)، پرستاری نکردن از کودک (59 و 87 و 94 و 95)، زنا با زن شوهردار (60)، زنا با مرد بیگانه (64 و 69)، آزار پدر و مادر (65)، آرایش کردن و استفاده از موی دیگران برای آرایش خویشتن (73)، آزار ستوران (77)، آبستن شدن از مرد بجز شوی خویش و تباه کردن آن (78)، داوری دروغ و رشوه ستانی (79 و 91)، پنهان از شوهر گوشت خوردن و به دیگری دادن (83)، زهر دادن به مردمان (84)، تباهی خودده (86)، زنا کردن مردان (88)، حسد (92)، خوردن مردار (98)، نافرمانی نسبت به فرمانروایان (99). در فصل 100 اهریمن، گناهکاران را تمسخر میکند. در فصل 101 ارداویراف از دوزخ بیرون میآید و به پیش اورمزد میرود و نماز میگزارد.[20]
ارداویرافنامه و ادبیات تطبیقی
ارداویرافنامه یک سفرنامه تمثیلی درباره سفر به جهان دیگر مشاهده دوزخ و بهشت است. این گونه ادبی، در ادبیات دیگر ملل هم دیده میشود. دومناش ارداویرافنامه را در تبیین فلسفه امور عبادی یادآور Katha Upanishad میداند.[21] در یونان قدیم در آثار افلاطون و پلوتارک نمونههایی از سفر روح به جهان پس از مرگ دیده میشود. در سنت اسلامی مکاشفههایی در قالب معراج پیامبر اسلام و مکاشفات عرفا چون نومنامه فضل استرآبادی وجود دارد.[22] در ایران، کهن ترین نمونه از معراج کتیبه کرتیر در نقش رستم و سرمشهد است.[23] اسموژنسکی معتقد است که عناصر ساختاری و خیالی منظومه معراج العباد الی المعاد سنایی غزنوی بیشتر متأثر از کتیبه کرتیر و سفر روحانی گشتاسپ پس از خوردن می و ارداویرافنامه است تا معراج پیامبر اسلام (ص).[24]
شباهتهایی میان ارداویرافنامه و کمدی الهی دانته دیده میشود و برخی معتقدند که دانته از ارداویرافنامه تاثیر پذیرفته است (احتمالا از طریق نمونههای عربی متاثر از ارداویرافنامه).[25] ولی تاوادیا میگوید: «لزومی ندارد که این امر نتیجه اقتباس باشد بلکه ممکن است مربوط به طرز تفکر و اندیشه مشابهی باشد.»[26]