كلمات كليدي : تاريخ، امام حسين(ع)، علم به شهادت، شهادت، كربلا
نویسنده : یدالله حاجیزاده
روایات مربوط به شهادت امام حسین(ع) از زبان رسول خدا(ص)، حضرت علی(ع) و خود آن حضرت بیان شدهاند. روایات و اخباری که از رسول خدا(ص) در موضوع شهادت امام حسین(ع) نقل شده، برای اهل بیت(ع) و نزدیکان آنها مشهور بوده است. ابن عباس میگوید: «ما کنا نشک اهل البیت و هم متوافرون انّ الحسین بن علی(ع) یقتل بالطف»[1] ما اهل بیت تردیدی نداشتیم که امام حسین(ع) در سرزمین طف (کربلا) به شهادت خواهد رسید. به طور کلی باید گفت: ائمه(ع) به زمان رحلت خویش علم داشتهاند و از سرانجام خویش آگاه بودهاند. کلینی در کتاب شریف کافی، بابی دارد، تحت عنوان: «بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ(ع) یَعْلَمُونَ مَتَى یَمُوتُونَ وَ أَنَّهُمْ لَا یَمُوتُونَ إِلَّا بِاخْتِیَارٍ مِنْهُم»[2] در همین باب در روایتی از امام صادق(ع) ذکر شده، در این روایت آمده است: «أَیُّ إِمَامٍ لَا یَعْلَمُ مَا یُصِیبُهُ وَ إِلَى مَا یَصِیرُ فَلَیْسَ ذَلِکَ بِحُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ.»[3] هر امامی که نداند چه به او میرسد و سرانجام کارش به کجا میانجامد، او حجت خداوند بر خلقش نخواهد بود.
اعلام شهادت در مدینه
امام حسین(ع) در آغاز حرکتش در مدینه خطاب به بنی هاشم نوشت: «انّ من لَحق بی منکم استشهد و من تخلف لم یبلغ الفتح»[4] هر کس از شما به من بپیوندد به شهادت میرسد و هر کس بماند، به پیروزی نخواهد رسید. هنگام حرکت امام حسین(ع) از مدینه، ام سلمه (همسر رسول خدا(ص)) به او گفت: از مدینه خارج مشو، زیرا من از پیامبر خدا(ص) شنیدم که میفرمود: فرزندم حسین(ع) را در عراق میکشند. امام حسین(ع) در پاسخ فرمود: مادرم، به خدا قسم من این حقیقت را مىدانم و حتما کشته مىشوم (و از نظر مصالح حیاتى اسلام) براى من چارهاى جز انجام این کار نیست، و به خدا سوگند، مىدانم در چه روز و به دست چه کسى کشته مىشوم و به خوبى مىشناسم آن مکانى را که در آن دفن مىگردم و مىشناسم کسانى از دوستان و نزدیکانم را که با من به شهادت مىرسند.[5] در روایتی آمده است که امام(ع) در شب قبل از آن که از مدینه به سوی مکه هجرت کند، سر قبر رسول خدا(ص) آمد، پس از آن که کنار قبر خوابش برد، در خواب پیامبر و جمعی از ملائکه را دید. پیامبر او را در آغوش گرفت و به او فرمود: «یا بنی یا حسین، کأنک عن قریب أراک مقتولا مذبوحا بأرض کرب و بلاء من عصابة من أمتی و أنت فی ذلک عطشان...»[6] ای حسین میبینم که به زودی به دست گروهی از امت من در کربلا، تشنه کشته خواهی شد.
اعلام شهادت در مکه[7]
در مکه وقتی محمد بن حنفیه به آن حضرت پیشنهاد کرد که از رفتن به عراق خوداری کند، امام حسین(ع) فرمود: «آتانی رسول الله(ص) بعد ما فارقتک فقال یا حسین اخرج فان الله قد شاء ان یراک قتیلا.»[8] پس از این که از تو جدا شدم، رسول خدا(ص) (در خواب) نزد من آمد و فرمود: ای حسین بیرون برو چرا که خداوند میخواهد تو را کشته ببیند. آن حضرت در جمع مردم مکه قبل از حرکت به سوی عراق فرمود: برایم قتلگاهى معیّن گردیده که در آنجا فرود خواهم آمد و گویى با چشم خود مىبینم گرگهاى بیابان (سپاهیان کوفه) در سرزمین نواویس و کربلا اعضاى بدنم را قطعه قطعه و شکمهاى گرسنه خود را سیر و انبانهاى خالى خویش را پر مىکنند.[9]
امام حسین(ع) در مکه فرمود: «إنی رأیت جدی رسول اللّه(ص) فی منامی و قد أمرنی بأمر و أنا ماض لأمره.»[10] من جدم را در خواب دیدم به من دستوری داد که برای اجرای آن میروم.
اعلام شهادت در مسیر کربلا
امام در منطقه «ثعلبیه» به خواب رفت، پس از این که از خواب بیدار شد گریه کرد. فرزند آن حضرت، علی اکبر(ع) علت گریه پدر را پرسید. امام(ع) فرمود: «یا بنی ... أعلمک أنی رأیت فارسا على فرس حتى وقف علیّ فقال: یا حسین! إنّکم تسرعون المسیر و المنایا بکم تسرع إلى الجنة، فعلمت أن أنفسنا قد نعیت إلینا».[11] فرزندم سواری را دیدم که آمد و نزد ما توقف کرد و گفت: ای حسین شما در این مسیر به سرعت میروید و مرگ برای شما به سرعت به سوی بهشت میرود. من دانستم که نفوس ما در حال وداع با ما هستند.
امام پیش از این که در محاصره لشکریان عراق قرار بگیرد، خطبهای کوتاه خواند و فرمود: «مگر نمىنگرید که به حق عمل نشده و از باطل دوری نمیشود، چه زیبا است که مؤمن «در راه خدا» راغب لقاء پروردگارش (با شهادتش) گردد، چه من مرگ را جز سعادت و زندگى با ستمکاران را جز ملالت نمىبینم».[12] همان گونه که مشاهده میشود در تمامی این سخنان، صحبت از شهادت و کشته شدن است.
اعلام شهادت در کربلا
وقتی امام حسین(ع) به کربلا رسید، و نام آن منطقه را پرسید و متوجه شد که نام آن کربلا است، فرمود: آرى سرزمین سختى و بلاست، پدرم هنگام جنگ صفین از این منطقه گذشت و من همراهش بودم، ایستاد و از نام آن پرسید و چون نامش را گفتند، فرمود: این جا محل فرود آمدن ایشان است و محل ریخته شدن خونهاى ایشان، و چون معنى این سخن را پرسیدند، فرمود: گروهى از خاندان محمد(ص) این جا فرود مىآیند.[13] امام حسین(ع) صبح عاشورا به خواهرش زینب(س) فرمود: ای خواهر دیشب جدم پیامبر(ص)، پدرم علی(ع)، مادرم فاطمه(س) و برادرم حسن(ع) را در خواب دیدم که میگفتند: تو به زودی به سوی ما خواهی آمد، ای خواهر بدون شک که وقت آن نزدیک است. در این وقت زینب لطمهای به صورت خویش زد و فریاد کشید. [14]
علم امام حسین(ع) به شهادتش از نگاه بزرگان
بسیاری از بزرگان ما علم امام حسین(ع) به شهادت خویش را پذیرفتهاند و در این زمینه مطالب بسیار عالی نوشتهاند. آیت الله صافی گلپایگانی در رد کتاب «شهید جاوید» (نوشته آقای صالحی نجف آبادی که تلاش کرده بود علم امام حسین(ع) به شهادتش را زیر سوال ببرد)، کتاب بسیار ارزشمند «شهید آگاه» را نوشت و اثبات کرد که امام حسین(ع) از شهادت خویش آگاه بوده است. بسیاری دیگر از بزرگان ما نیز به رد دیدگاههای آقای صالحی نجف آبادی پرداختند.
شهید مطهری مینویسد: «ابن عباس به امام حسین(ع) میگفت: تو اگر به کوفه بروی من یقین دارم که مردم کوفه نقض عهد میکنند. بسیاری از افراد دیگر نیز این سخن را میگفتند در جواب بعضی سکوت میکرد و در جواب یکی از آنها گفت: لایخفی علی الامر. مطلبی که تو میگویی برخودم نیز پنهان نیست. خودم هم میدانم. ابا عبدالله در چنین جریانی ثابت کرد که به خاطر امر به معروف و نهی از منکر به خاطر این اصل اسلامی میتوان جان داد، عزیزان داد، مال و ثروت داد، ملامت مردم را خرید و کشید. چه کسى توانسته است در دنیا به اندازه حسین بن على(ع) به اصل امر به معروف و نهى از منکر ارزش بدهد؟ معنى نهضت حسینى این است که امر به معروف و نهى از منکر آنقدر بالاست که تا این حد در راه آن مىتوان فداکارى کرد.[15]
مرحوم آیتی در کتاب ارزشمند بررسی تاریخ عاشورا مینویسد: «امام حسین(ع) قیام کرد با علم به این که کشته میشود و زن و فرزندش اسیر میشود، اما اسلام و احکامش باقی میماند و قدرتهای مخالف کوبیده میشود. و همین یزید که پدرش بر خلاف خلفای پیشین او را درحال حیات خویش ولیعهد قرار داده... و بر گردن مسلمین سوار کرده نمیتواند این کار را تکرار کند... و مردم با کمک خود دستگاه از خواب بیدار میشوند و اسلام حقیقی را با اسلام ساختگی فرق مینهند و بنیامیه رسوا میشوند و کشته او همواره کاخهای ستمگری را تهدید خواهد کرد.[16]
ایشان مینویسد: «چنان که کسی بگوید: از سید مرتضی نقل شده است که فرموده: امام حسین(ع) نمیدانست که او را خواهند کشت، میگوئیم از امام باقر(ع) و حضرت صادق(ع) هم نقل شده است که میدانسته او را خواهند کشت، و اگر اشکال کنند که اکنون که میدانست، کشته میشود، چرا زن و فرزندان خود را همراه خود آورد و آنها را به اسیری سپرد؟ میگوئیم نظرش این نبود که خود و یارانش را به کشتن دهد. نظر قیام برای توجه دادن مردم بود به فساد بنیامیه و این که حکومت آنها حکومت اسلامی نیست و آنها نظرشان محو و نابودی اسلام بود. لذا از روی نقشه صحیحی اقدام به کار نمود و به مردم دنیا ثابت کرد که اینها حاضر نیستند، احدی از بنیهاشم زنده بماند. حتی طفل شیرخوار را هم هدف تیر خواهند کرد، و با اهل بیت پیامبر نوعی رفتار میکنند که با اسرای مشرکین ترک و دیلم هم آن طور سخت رفتار نکردهاند.[17]
سید عبدالکریم هاشمی نژاد مینویسد: «حسین(ع) میدانست که کشته میشود و پایان کار او شهادت است و هم در انتخاب این راه هدف بزرگ و مقدسی را در نظر داشت که برای دست یافتن به آن، جز دست زدن به آن قیام خونین راهی نداشت.»[18] سید جعفر شهیدی نیز مینویسد: «هیچ نیازی نیست که بگوئیم جبرئیل از جانب خدا به پیامبر خبر داد که پسر دختر او در کربلا کشته خواهد شد. هیچ نیازی نیست که به دست و پا بیفتیم و با توجیههای درست یا نادرست کلمات منسوب به امام را که در آن از کشته شدن خود خبر داد، تاویل یا رد کنیم. تیز بینی او (امام حسین(ع)) در نگرش پایان کار و تجزیه و تحلیل حوادث از برادرش محمد حنفیه و پسر عباس و فرزدق شاعر و عبدالله مطیع که در مدینه و راه حجاز به عراق او را از مردم کوفه بیم دادند، کمتر نبود. او میدانست پایان کار چه خواهد بود. آن قطعههای کوتاه و تک بینیها و جملههای فشرده که گاه گاه بر زبان میآورد و هر یک چون گوهری بر تارک آزادگی میدرخشد، نشان دهنده این آگاهی است... .[19]