15 فروردین 1395, 12:39
دنیا فرصت ویژهای برای اشرف مخلوقات است تا راه رشد و تعالی را با اختیار خود طی نماید. در این بین انسانهای نیکوکار با اعمال نیک و گناهکاران با توبه و برگشت به مسیر حق میتوانند راه رسیدن به مقامات عالی را بپیمایند. غالباً فرصتها و اندرزهای مناسبی برای گناهکاران واقع میشود که برگشت به مسیر رشد و تعالی را برای آنها مهیا میسازد. خواست خداوند خیر و تعالی بندگان است لذا گناهکاران با توبه و اختیار خود میتوانند عاقبت به خیری را برای خود رقم زنند.خداوند در قرآن كریم به پیامبر میفرماید: بگو: «اى بندگان من که برخود اسراف و ستم کرده اید! از رحمت خداوند نا امید نشوید که خدا همه گناهان را
می آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است...»[زمر، آیه 53] توبه بخشی از فضل عظیم الهی برای بندگان گناهکار است.امام زینالعابدین(علیهالسلام) در مناجات تائبین میفرماید:دری به سوی عفو خود گشودهای و نامش را توبه نهادهای و فرمودهای باز گردید به سوی خدا و توبه كنید، توبه خالص. حال كه این در رحمت باز است عذر كسانی كه از آن غافل شوند، چیست؟ در نظام احسن آفرینش، علاوه بر فرشتگان که انگیزهای جز طاعت الهی ندارند و در این مسیر، خستگی و کسالت هم بر آنها مستولی نمیشود سطح بالاتری از قابلیت نیز وجود داشت و آن هم آفرینش ویژهای است که میتواند در بین کششهای متعدد و نیرومند، با قدرت و اختیارش، مسیر طاعت الهی را بپیماید.طبیعی است که فیاض مطلق، این آفرینش ویژه را در قالب اشرف مخلوقات متجلّی ساخت، بنابراین شگفتیهای زیبایی همچون پاکی حضرت یوسف حتی در دام زلیخا، اطاعت حضرت ابراهیم ولو با عشق به فرزند و... محقق شد.آفرینش الهی در تمام ابعاد، کامل و بی عیب است. انسان گناهکار نیز با توبه قابلیت رسیدن به مقامات عالی را کسب میکند. در این بین اگر دانه به رشد تعالی نرسد مقصر نیست چون شرایط برایش فراهم نشد امّا در مورد انسان گناهکار چنین نیست؛ چون شرط رشد و تعالی انسان منوط به تکالیف الهی است و خداوند هیچ انسانی ولو گناهکار و عاصی را بیشتر از توان و اختیارش تکلیف نمیکند؛ لا یُکَلِّفُ ا... نَفْساً إِلّا وُسْعَها...[بقره، 286] لذا هر که سستی و تنبلی نماید، مقصر است.در عین حال تکالیفی که برای ما تعیین کرده، موجب تعالی وجودی ماست؛ او نیازی به عبادات و اطاعات ما ندارد، اینها در واقع کلاسهای تربیتی ما هستند؛ به عنوان مثال، در بسیاری از کشورها سوادآموزی الزامی است و این سؤال پیش میآید که چه لزومی دارد افراد را وادار به تحصیل علم و دانش کنند؟ هر کس در جواب میگوید این کاری است که میبایست بشود و نتیجهاش عاید خود این افراد میگردد. اندیشمندان با اینکه قادر به تشخیص و تفکیک دانش آموزان درس خوان از تنبل میباشند ولیکن قائل به محروم کردن دانش آموزان ضعیف نیستند و قرار گرفتن در محیط رشد تحصیلی را برای همگان لازم و اجباری میدانند.خداوند نیز با علم به گناهکار بودن بعضی از انسانها، آنها را از فرصت استثنایی رشد و تعالی در دنیا محروم نکرد؛ شاید که بهره برند. جوانان، دارای روحی پاک و قلبی لطیف و زلال هستند. با آغاز دوران جوانی، میل به جمال روحانی و معنویات، خود به خود در باطن جوانان بیدار میشود و علاقه به زیباییهای معنوی، همانند تمایل به آراستن ظاهری در ضمیر آنان شکوفا میگردد.جوانان به طور طبیعی به جوانمردی و فضیلتهای اخلاقی و صفتهای ممتاز انسانی متمایل اند. آنان به طور فطری، شیفته راستگویی، درستکاری، وفای به عهد،امانتداری، عزت نفس، خدمت به مردم و فداکاری هستند و از دروغگویی و نادرستی و عهدشکنی و خیانت متنفرند و از مشاهده گفتار و رفتار نادرست دیگران، خشمگین میشوند. پاک دلی و رقت قلب ویژگی بارز جوانان است،این فضیلت به صورت طبیعی در نهاد جوانان موجود و مایه تمایل ایشان به خیر و نیکی است و هر چه انسان از دوره جوانی فاصله میگیرد، قلب او نیز غلیظ و غیر قابل انعطاف میگردد که این خود دلیل دیگری برای تربیت بهنگام جوانان است. بنابراین رقت و مهربانی، مایه عفو و گذشت، تعالی و ترغیب، گرایش به حق و حقیقت و در نتیجه مایه سازندگی اجتماعی خواهد بود.
در آيات قرآني به عواملي كه زمينه بروز نيك خويي مي گردد اشاره شده است كه در اين جا به برخي از آن ها اشاره مي شود. عامل نخستي كه قرآن از آن ياد مي كند مسئله رحمت الهي است. (آل عمران آيه 159) حال مسئله اين است كه چگونه ما مي توانيم رحمت الهي را به سوي خود جلب كنيم تا با اين رحمت بتوانيم به نيك خویي دست يابيم؟بي گمان براي دسترسي به رحمت الهي نيازمند شناخت درست از خدا به عنوان آفريدگار هستيم. انساني كه شناخت درستي از خدا نداشته باشد نمي تواند رحمت او را به سوي خود جلب كند و به گونه اي عمل مي كند كه سكنجبين صفرا مي افزايد و عاملي كه به عنوان جلب رحمت به كار برده ايم تبديل به جلب نقمت و دوري از خداوندگار مي گردد. از اين رو شناخت خدا، هدف خلقت، پروردگاري وي، شناخت معاد و پيامبران و پيامبري و عمل بر پايه آموزههاي وحياني به معناي عامل جلب رحمت اوست تا اين گونه در كنف هدايت الهي قرار گرفته و راه كمالي را زير نظر او و بر پايه آموزه هاي وحياني طي كنيم و منش و خلق نيكو را به دست آوريم. بر اين اساس وقتي سخن از جلب رحمت به عنوان عامل اساسي براي نيك خويي گفته شده است دربردارنده همه اين معاني و مفاهيم است. هرگاه اين گونه عمل كرديم چنان كه پيامبر(ص) به عنوان سرمشق عمل كرده و اين راه را پيموده است مي توانيم اميدوار شويم كه از عنايت و رحمت خاص الهي برخوردار شده و به نيك خويي دست يابيم. (آل عمران آيه 159) البته رسيدن به اين مرحله نيازمند صبر و شكيبايي است؛ از اين روست كه قرآن از صبر و شكيبايي در طي طريق به عنوان زمينه رحمت و بستري براي نيك خويي ياد مي كند. (فصلت آيه34و 35) تأكيد بسيار قرآن بر مسايل و مباحث اجتماعي از آن رو صورت مي گيرد كه موجب
شكل گيري كامل شخصيت انسان در اجتماع و جامعه مي شود؛ از اينرو كساني كه
مي كوشند با دوري از اجتماع و عزلت نشيني به كمال دست يابند بيراهه ميروند؛ زيرا بخش بسياري از كمالات و شخصيت جامع انسان در اجتماع و در كشاكش مسائل و مشكلات اجتماعي تحقق مييابد. برپايه اين نگرش است كه قرآن معاشرت با ديگران و حسن خلق در برخوردهاي اجتماعي را به عنوان بستر و عاملي براي رسيدن به منش و خوي نيك برمي شمارد و از مؤمنان مي خواهد كه اين شيوه را براي رسيدن به كمال طي كنند. (فصلت آيه34 و 35 و مؤمنون آيه 96 و قصص آيه 54)
خودخواهی و گمراهی، سرچشمه هر تباهی و مادر همه بدبختیهاست. غرور؛ یعنی فریب و فرد مغرور نیز، به کسی گفته می شود که فریب چیزی را خورده باشد؛ فریب دنیا، علم، عمل یا هر چیز دیگر. از جمله اسباب فریفته شدن بنی آدم، سلامت جسم و فراوانی ثروت اوست. بسیارند کسانی که از تندرستی و دارایی چنان فریب خورده اند که گویی همواره این نعمت ها در اختیارشان است. و طبیعی است که: «انسان اگر خود را بی نیاز ببیند، طغیان می کند.» (علق: 7) اینان غافلند که پیش از آنها کسانی در نهایت تنومندی و توانگری
بوده اند، ولی: « آنچه جمع کرده بودند، سودی برایشان نداشت.» (حجر: 84) به راستی آیا اینان از این آیه الهی عبرت نگرفتند که فرمود: (غافر: 82) آیا در زمین سیر نکردند تا بنگرند عاقبت پیش از اینان چگونه بود؟
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان