كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، احمدي، محمدحسين، بديع الزمان ففروزانفر، معاون نخست وزير، استاد دانشگاه
نویسنده : سيد احمد موسوي
یکی از خانوادههای که توانست هم در صحنه سیاست و هم در عرصه ادبیات ایران زمین، خوش بدرخشد و نام خویش را بلند آوازه نماید، خانواده احمدی میباشد. هر چند زادگاه ناموران این خانواده روستایی دور افتاده در خراسان بود؛ ولی ذوق و طبع سالم به مدد آنها آمده، توانستند موفقیت و شهرت زیادی کسب نمایند. در ادامه به معرفی دو تن از چهرگان این خانواده پرداخته خواهد شد.
محمدحسین احمدی
محمدحسین احمدی، در سال 1298ش در بشرویه خراسان زاده شد.[1] وی برادر کوچکتر بدیعالزمان فروزانفر،[2] میباشد. پدرش آقا شیخ علی احمدی و پدربزرگش، آخوند ملا محمدحسن قاضی، هر دو از شعرا و فقهای عصر خود بودهاند.[3]
وی پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی در موطن خویش و ادامه تحصیلات در دانشکده حقوق تهران، جهت خدمت وارد وزارت دارائى شد. مشاغل مهمى را در آن وزارتخانه احراز نمود. مدتی پیشکار دارائى اصفهان، زمانی مدیرکل مالیاتها و چندى بازرس دولت در بانک ملى شد. در سال 1347ش ریاست اداره رسیدگی به شکایات نخستوزیرى به عهده او گذاشته شد[4] و سمت معاونت وزیر مشاور و سرپرست امور اجتماعی نخست وزیری را تقبل گرفت.[5]
البته در این پست وی عملکرد مناسبی از خود نشان نداد به گونهای که حتی در گزارش ساواک، وی به عدم لیاقت در اداره این سمت و همچنین سپردن امور به عدهای از افراد بی اطلاع و نا لایق و شهوتران متهم شده است.[6]
در سال 1354ش به ریاست سازمان اوقاف و معاونت نخست وزیرى برگزیده شده، این پست را در کابینه بعدی (امیرعباس هویدا، از مهر 1354 تا مرداد 1356ش.) حفظ کرد و قریب سه سال در این سمت بود.[7]
در زمان تصدی این سمت نیز، انجمن حجتیه طی نامهای خطاب به محمدرضا شاه پهلوی، اتهاماتی را متوجه وی میکنند. در متن نامه چنین آمده است: «... بعد از منوچهر آزمون، ریاست اوقاف به محمدحسین احمدی واگذار شده است و برادر بدیعالزمان فروزانفر که طرفدار پابرجایی مصدق بود و برای مصدق شعر درست میکرد و برادر دیگر احمدی با نام خانوادگی نویم در اثر دزدی در وزارت معارف قدیم سالها به زندان افتاد. این سه برادر، بدیعالزمان نام خانوادهاش فروزانفر و برادر دیگر احمد نام خانواده اشنویم و برادر سومش محمدحسین اسم خانوادهاش احمدی، سه برادر با سه نام خانوادگی فرزندان شیخ بهایی بشرویه هستند و آقای هویدا به اعتبار بهایی بودن محمدحسین احمدی، اوقاف اسلامی را به یکی از احباب محول کرده است و ما کار نداریم به اینکه زن احمدی همیشه دلال محبت و دلال معاملات بوده است و سوابق دزدی و پا اندازی احمدی و زنش در اصفهان و کرمان و اداره مالیات بر درآمد تهران معروف است...».[8]
وی از دوستان نزدیک هویدا بود که به همین خاطر هم مرتب در ردههای بالا به وی سمتهای مهم واگذار میشد، هر چند همیشه مورد اتهامات فراوان واقع میشد. در اسناد ساواک به این دوستی محمدحسن و هویدا اشاره شده است.[9] همچنین وی از جمله کسانی بود که برای شرکت در شب نشینیهای کاخ سعدآباد دعوت میشدند.[10]
محمدحسین، فردی دارای صحت عمل بود، ولى خودخواه و جاهطلب بود. به دانش و سواد تظاهر مىکرد و خود را گاهی هم طراز برادرش مىدانست. در گفتوگوها سعى مىکرد، لغات سنگین عربى به کار ببرد تا از این طریق فاضل و دانشمند بنماید. دختر شریفالعلماء خراسانى رئیس کانون سردفتران را به همسرى انتخاب کرد.[11]
احمدی چندی نیز در موسسه علوم بانکی و مدرسه عالی حسابداری به تدریس پرداخت. مسئولیتهای دیگر او عبارت بود از: پیشکار دفتر فاطمه پهلوی، عضویت در کمیسیون نامگذاری اماکن و موسسات در تشریفات سلطنتی، مسئول هماهنگی اردوهای عمران ملی دانشجویان و دانش آموزان، سرپرست دوره بررسی مسائل سیاسی و اجتماعی و تجزیه و تحلیل انقلاب سفید شاه و مردم، نماینده در کمیسیون عقد قرارداد بازرگانی و معاملات نفت ژاپن، عضویت در دفتر فرح پهلوی و فاطمه پهلوی، شورای عالی کانون سپاهیان انقلاب سفید، هیئت مدیره انجمن ادبی (از سال 1335ش. به بعد) و شورای اجرایی سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران. وی در طی سالهای فعالیت، چندین نشان تاج، آبادانی، شهر، سپاس و کار دریافت کرد.[12]
احمدی در کانون مترقی[13] عضویت و در 1345ش، ریاست یکی از شعبههای آن را در تهران بر عهده داشت و در آذر 1352 به عضویت هیئت اجرایی حزب انتخاب شد و مدتی نیز مسئول کانون حزب رستاخیز بود.[14]
او در لژ فراماسونری رازی، قبول عضویت کرد و همچنین، در سال 1338 شمسی عضو موسسان باشگاه لاینز اصفهان و مدتی نیز از اعضای هیئت مدیره آن شد و چندی بعد در هیئت مدیره باشگاه لاینز تهران آریا عضو گردید. بین سالهای 1967 تا 1970م دبیر همان باشگاه شد و سپس به مدت چهار سال ریاست آنجا را تکفل کرد. در اوایل سال 1353ش. به عنوان رئیس جدید لاینز بین المللی منطقه ایران، که در تقسیمات باشگاه لاینز منطقه 354 نامیده میشد، تعیین گردید. او برای این فعالیتها، از سوی اتحادیه بین المللی لاینز جهانی، بیست نشان مخصوص لاینز، همراه با عالی ترین نشان عضویت (کلید طلایی) دریافت داشت.[15]
از او کتابی به نام تاریخ تطور سیستم مالیاتی در دوارن شاهنشاهی ایران در دست است، که به مناسبت جشنهای دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی ایران تالیف شد و در مهر 1350 از سوی موسسه عالی حسابداری انتشار یافت.[16]
محمد حسین سرانجام در سال 1370ش. در شهر تگزاس ایالات متحده دیده از جهان فرو بست.[17]
محمدحسن فروزانفر خراسانی (احمدی)
متولد سال 1282ش، نویسنده، استاد دانشگاه، محقق، مصحح، مترجم و شاعر معاصر است که در روستاى بشریه از توابع طبس خراسان در خانوادهاى اهل علم به دنیا آمد. نسب وى به ملا احمد تونى، از علماى عصر شاهعباس، مىرسید.[18] محمدحسن مقدمات علوم قدیمه را در زادگاه خود آموخت و در 1338ق به مشهد رفت و محضر ادیب نیشابورى را درک کرد و ادب و منطق را نزد او خواند[19] و مدتى نزد میرزا حسین سبزوارى تلمذ کرد و اصول و بعضى از مباحث فقه را از حاج شیخ مرتضى آشتیانى فراگرفت.
در 1342ق به تهران آمد، و یک دوره شرح «اشارات» و «شفا» و «کلیات قانون» را نزد میرزا طاهر تنکابنى خواند و نزد آقا حسین نجمآبادى تحصیل فقه و اصول کرد. وى قسمت الهیات کتاب «اسفار» را نزد آقا میرزا مهدى آشتیانى، و «شرح چغمینى» را نزد ادیب پیشاورى فراگرفت. فروزانفر، از آغاز ورود به تهران، با ادیب پیشاورى و شمسالعلماى گرکانى و میرزا لطفعلى صدرالافاضل و میزا رضاخان نائینى و شاهزاده افسر و ذکاءالملک فروغى و علامه محمد قزوینى مأنوس و محشور بود.[20]
در 1305ش به جاى شمسالعلماى گرکانى در مدرسه دارالفنون به تدریس فقه و اصول مشغول شد و در 1306ش معلم منطق در مدرسه حقوق شد و سال بعد معلم زبان عربى و منطق و از 1308ش استاد زبان و ادبیات فارسى در دانشسرای عالی شد.[21] پس از تأسیس دانشکدهى علوم معقول و منقول به سمت معاونت آنجا انتخاب و ریاست مؤسسه وعظ و خطابه را به عهده داشت.[22] از ابتداى تأسیس دانشگاه تهران، استاد تاریخ ادبیات فارسى شد. وى سمتهاى متعددى در دانشکدههاى مختلف داشت.[23] فروزانفر سفرهاى متعدد به خارح کشور کرد. از جمله، به دعوت دانشگاه بیروت براى تأسیس کرسى زبان فارسى، به لنبان و براى مشارکت در کنگره اسلامى پاکستان، به لاهور و براى بازدید از مؤسسات فرهنگى و خاورشناسى و زیارت مزار مولانا جلالالدین رومى و دیدار از کتابخانههاى علمى، به ترکیه نیز سفر کرد.[24] وى دانشمندى نکته سنج، استادى محقق و مدرسى بىنظیر بود. فروزانفر شارح بزرگ مثنوی، معرف ممتاز مولانا جلالالدین رومی، مطلع کم مانند در تصوف اسلامی و آشنای واقعی به رموز ادبیات فارسی بود.[25]
به عقیده آنه ماری شیمل، ایران شناس آلمانی و استاد دانشگاه بن، بسیاری از دانشمندان بزرگ، در قرون گذشته و حال، در راه نشر افکار و آثار مولانا خدمت کردهاند و، در این زمان، عشق مولوی در تحقیقات و تدقیقات بدیعالزمان فرزوانفر به صورت کامل منعکس است و همه خاور شناسان غرب و شرق و عاشقان مولانا از آن محقق بزرگوار سپاسگذارند.[26]
فروزانفر سرانجام در اردیبهشت ماه سال 1349ش و در سن 71 سالگی بر اثر سکته قلبى در تهران درگذشت.[27] از آثار بر جای مانده از وی میتوان به: «منتخبات شاهنامه»؛ «سخن و سخنوران»؛ «منتخبات ادبیات فارسى»؛ «رساله در تحقیق احوال و زندگانى مولانا جلالالدین محمد»؛ «تاریخ ادبیات ایران»؛ «فرهنگ تازى به فارسى»؛ «خلاصهى مثنوى»؛ «دستور زبان فارسى»؛ «شرح مثنوى شریف»؛ تصحیح «فیه مافیه»؛ «زندهى بیدار (حى بن یقظان)»، ترجمه؛ «قدیمترین اطلاع از زندگى خیام»؛ «احادیث مثنوى»؛ تصحیح «کلیات شمس» یا «دیوان کبیر» اشاره نمود.[28]