كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، ميرزا نصرالله خان مشيرالدوله، حسن پيرنيا، حسين پيرنيا، باقر پيرنيا، داود پيرينا، ابوالحسن خان پيرنيا
نویسنده : سعيده سلطاني مقدم
نخستین شخصیت سیاسی و اجتماعی این خاندان "میرزانصراللهخان نایئنی مشیرالدوله" است فرزندانش نام خانوادگی خود را به سبب انتساب نسب "میرزا نصراللهخان به "حاج عبدالوهاب"پیرنایئنی، پیرنیا گذاشتند.
میرزا نصرالله خان مشیرالدوله نائینی
"میرزا نصراللهخان مشیرالدوله پیرنیا" فرزند آقامحمد نایینی است.[1] او از نوادگان "حاجیعبدالوهاب نائینی" یک از عارفان قرن سیزدهم هجری است. میرزا نصرالله پس از طی کردن تحصیلات مقدماتی از نایئن به تهران آمد و در وزارت خارجه به شغل منشیگری پرداخت و در سال 299ق به مقام نیابت دوم وزارت امورخارجه رسید.[2] سپس مدیر اداره روس شد. در سال 1303 "ناصرالدین شاه" او را ملقب به "مصباحالملک" کرد و به نیابت اول وزارت خارجه ارتقا داد. در سال 1308 به لقب "مشیر الملکی" رسید و در سال 1310 لقب "امیرتومانی" گرفت و در سال 1313 معاون وزارت خارجه شد. در سال 1314 در کابینه "فخرالدوله" به سمت وزارت لشگر منصوب شد. پس از آنکه "امینالدوله" در سال 1315 به صدرات رسید، او نیز در وزارت لشگر ابقا شد. در سال 1317 وزیر امورخارجه شد و لقب "مشیرالدوله" را به او دادند. مهمترین قراردادی که "مشیرالدوله" عاقد آن بود قرداد (دارسی) است که در این قرارداد منافع ایران تامین نشد. مشیرالدوله از سال 1317 تا 1324ه.ق نزدیک به 8 سال در صدارت "امینالسلطان" (اتابک اعظم) و "عینالدوله" به طور مستقل وزیر خارجه بود[3] تا اینکه در سال 1324ق پس از سقوط "عینالدوله" صدراعظم "مظفرالدین شاه" شد. مدت 6 ماه در سلطنت "مظفرالدین شاه" دو ماه در سلطنت "محمدعلی شاه" صدراعظم بود.[4] در اوخر محرم 1325 مشیرالدوله از مقام صدراعظمی کنار رفت. "محمدعلی شاه" بعد از کشته شدن "امینالسلطان" او را مامور تشکیل کابینه کرد که مشیرالدوله نپذیرفت. مشیرالدوله در شعبان 1325 به دلیل ناراحتی قلبی در گذشت. نصراللهخان مشیرالدوله سه پسر داشت به نام (حسن، حسین و علی) که علی در اروپا به بیماری سل مبتلا شد و فوت کرد.[5]
از خاندان میرزا نصرالله خان افراد زیر به مقامات و مناصب وزارت و سفارت رسیدهاند. "حسنخان مشیرالدوله پیرنیا"، "حسینخان موتمنالملک پیرینا"، "ابوالحسن معاضدالسلطنه پیرنیا" (برادرزاده نصراله خان)، "احمد اعتلا السلطنه پیرنیا" (پسر عمو)، "اسحاقخان مفخم" (داماد میرزا نصراله خان) جمشید مفخم (نوه میرزا نصراللهخان)، "سپهبدفضلالله زاهدی"( داماد موتمن الملک)، "اردشیر زاهدی" (نوه موتمنالمک) "دکتر حسین پیرنیا" فرزند معاضد السلطنه (استاد دانشگاه)، "باقر پیرنیا" استاندار و نایب التولیه خراسان، "دواود پیرنیا" فرزند "حسنمشیرالدوله" در زمان نخست وزیری "مشیرالدوله" چندی معاون اداری بود، بعد برنامه گلها را در رادیو اجرا میکرد.
حسن پیرنیا
در اوایل سال(1291ه.ق) به دنیا آمد. پدر او "نصراللهخان مشیرالدوله" بود. حسن تحصیلات مقدماتی فارسی و عربی را از معلمین سرخانه یاد گرفت و بعد از آن پدرش او را برای تحصیل به روسیه فرستاد. حسن پیرنیا تحصیلات نظامی و سپس تحصیلات حقوقی خود را در دانشکده حقوق مسکو تمام کرد و پس از پایان تحصیلات به سمت وابسته سفارت ایران در پطرزبورگ تعیین شد. در 1317 که پدرش وزیر امورخارجه شد و او منشی پدرش شد. سپس با مقام ریاست کابینه وزارت خارجه و همچنین منشی مخصوص صدر اعظم به لقب (مشیرالملکی) نیز به او داده شد.[6] میرزاحسنخان مشیر الدوله با تحصیلاتی که در رشته حقوق داشت به خوبی به اهمیت قانون و نقشی که در پیشرفت جامعه و ملت دارد واقف بود به این منظور وقتی به ایران آمد مدرسه (علوم سیاسی) را تاسیس کرد[7] تا موقعیتی فراهم شود که مردم ایران را به قانوندانی و حق و حدگذاری وادار کند. حسن پیرنیا خود در این مدرسه حقوق بینالملل درس میداد.[8]
در سفر دوم "مظفرالدین شاه" به اروپا در سال 1320ق به عنوان مترجم با شاه همراه شد و پس از برگشت از سفر به سمت سفیر ایران در پطرزبورگ منصوب شد. این ماموریت سه سال طول کشید. در بحبوحه انقلاب مشروطیت در ایران روش میانهروی در سیاست را انتخاب کرد به اتفاق برادرش "حسین موتمنالملک" کمک بسیاری در راه ترجمه و نگارش قانون اساسی جدید ایران کردند. پس از فوت "مظفرالدینشاه" حسن پیرنیا جهت اعلام خبر تاجگذاری "محمدعلی شاه" در سال 1325ق مامور سفر به کشورهای اروپایی شد، بعد از بازگشت به ایران به لقب (مشیرالدوله) که از القاب پدرش بود، ملقب شد[9] و در کابینه "ناصرالملک" به مقام وزارت خارجه رسید. در سال 1907م که اعلام قرداد 1907 روس و انگلیس بود مشیرالدوله طی نامهای جوابی منطقی به سفارت روس و انگلیس داد که موجب رضایت عمومی آزادی خواهان و روشنفکران ایران شد.[10] مشیرالدوله در سال 1289ش در کابینه "سپهدار اعظم" به وزارت عدلیه رسید و دست به اصلاحاتی زد و بعد از چند ماه قانون تشکیلات و قانون اصول محاکمات را نوشت و تقدیم مجلس کرد که تصویب شد. در کابینه "مستوفی الممالک" دعوت به کار نشد؛ ولی بار دیگر با آمدن "ناصرالملک" به مقام وزارت دادگستری رسید.[11] در کابینه "صمصامالسلطنه بختیاری" باز وزیر عدلیه شد پس از ترمیم کابینه "صمصام" به وزارت معارف رسید در کابینه "علاءالسلطنه" باز به وزارت معارف رسید، پس از "علاءالسلطنه"، "مستوفی الممالک" به نخست وزیری رسید و پس از "مستوفی"، حسن پیرنیا به نخست وزیری رسید که بیش از 40 روز طول نکشید.[12] در سال 1296ش در دو کابینه "علاءالسلطنه" یکبار وزیر جنگ و وزیر پست و تلگراف بود در کابینه دوم "عینالدوله" حسن پیرنیا در همان سال وزیر جنگ شد. در سال 1299 و 1300ش نخستوزیر و وزیر کشور شد. در سال 1302ش نخست وزیر و وزیر کشور شد و در سال 1302ش نیز برای بار چهارم نخست وزیر و وزیر کشور شد. مشیرالدوله از سال 1302 به بعد به کلی از مشاغل دولتی کنارهگیری کرد و مشغول تالیف "کتاب تاریخ ایران باستان" شد. دیگر آثار او کتاب "حقوق بینالملل"، "خطوط برجسته داستانهای ایران قدیم"، "دستورالعمل اصول" و "محاکمات جزایی" و "قوانین موقتی محاکمات حقوق". او زبان روسی و فرانسه را به خوبی میدانست؛ اما کتابی به این دو زبان ندارد.
در آبان 1314ش در تهران وفات یافت و در "امامزاده صالح تجریش" به خاک سپرده شد.[13]
پیرنیا حسین(موتمن الملک)
"حسین پیرنیا"(موتمن الملک) فرزند "میرزا نصراللهخان مشیرالدوله" در سال 1254ش به دنیا آمد. در فرانسه در مدرسه پلیتکنیک درس خواند و بعد دستیار پدرش در وزارت امورخارجه شد. پس از فوت برادرش علی در سال 1321 به جای وی سمتهای مترجم حضور همایونی، ریاست اداره کابینه و ریاست مدرسه علوم سیاسی را به عهده گرفت.[14] در 4 آبان 1286ش برای اولین بار وارد هیئت دولت شد و در کابینه یک ماهه "ناصرالملک" وزیر تجارت شد. سپس در کابینه "نظامالسطنه" مجددا به وزارت تجارت منصوب شد. در کابینه بعدی "نظامالسلطنه" که در 15 اردیبهشت 1287ش تشکلیل شد، وزیر عدلیه شد و در کابینه "مشیرالسطنه" که در هفدهم خردادماه 1287ش تشکلیل شد، وزیر فواید عامه و وزیر تجارت بود و در بحبوحه انقلاب مشروطیت مانند برادرش سیاست میانهروی را انتخاب کرد. پس از فتح تهران توسط مشروطهخواهان او از طرف مردم تهران به نمایندگی دوره دوم مجلس شورای ملی برگزیده شد و مدتی نیز رییس مجلس بود موتمن المک در کابینه "ناصرالملک" که در دوم اردیبهشت 1288ش تشکیل شد وزیر علوم و اوقاف بود و در کابینه علاءالسلطنه 28 دی 1291 وزیر تجارت شد و در 1321ق به همراه برادرش "مشیرالدوله" از این کابینه استعفا داد در کابینه دوم "علاءالسلطنه" پست وزارت تجارت را پذیرفت و در ترمیم کابینه به وزرات فواید عامه و وزارت تجارت رسید. پس از آن در کابینه "مستوفیالممالک" پست وزارت علوم و اوقاف به او واگذار شد و در کابین برادرش "مشیرالدوله" به عنوان وزیر مشاور برگزیده شد. او در دورههای دوم، سوم و چهارم و پنجم و ششم از تهران به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد و اغلب ریاست مجلس با او بود. او در دوره پنجم مجلس که رییس مجلس نیز بود با لایحه تغییر سلطنت از خاندان قاجار به پهلوی موافق نبود و استعفا داد. در 9 شهریور 1326 ش در 72 سالگی در تهران فوت کرد. [15]
پیرنیا باقر
"باقر پیرنیا" فرزند "موتمنالملک" در سال 1294ش در تهران به دنیا آمد. تحصیلات خودش را در رشته ریاضی تا سطح لیسانس در دانشگاه تهران به پایان برد و بعد لیسانس علوم تربیتی از دانشسرای عالی تهران گرفت و مشاغلی از جمله: معاون پیشکاری استان نهم، رییس حسابداری وزارتخانههای کار و امورخارجه، رییس خزانهداری کل، معاون وزارت دارایی، وزیر مختار ایران در واشنگتن، مشاور اقتصادی وزارت امور خارجه، استاندار فارس، استاندار خراسان و ... را بر عهده داشت در زمان "دکتر مصدق" از نظر سیاسی طرفدار او بود مدتی هم با روزنامه باختر همکاری میکرد؛ ولی بعد به سمت رژیم پهلوی تغییر جهت داد و از نظر سیاسی با آمریکا هم سو بود، همچنین وی عضو جمعیت فراماسونری "لژ فردا "نیز بود و نشان درجه سه همایونی را دریافت کرد.[16]
پیرنیا داود
"داود پیرنا" فرزند ارشد "حسن پیرنیا" در سال 1280 ش به دنیا آمد. در دانشگاه سویس حقوق خواند و بعد از آمدن به ایران در دادگستری مشغول به کار شد و چند شغل دیگر از جمله ریاست اداره آمار، اداره کانون وکلا را داشت. در سال 1325 "قوام السلطنه" او را به مدیر کلی بازرسی نخستوزیری و سپس به معاونت اداری خودش منصوب کرد. بعد از سقوط دولت به کارهای آزاد روی آورد و از سال 1325 با اداره رادیو همکاری خود را آغاز کرد. در سن 73 سالگی در تهران در گذشت.[17]
ابوالحسن خان پیرنیا (معاضدالسلطنه)
"ابولحسن پیرنیا" فرزند "محمدباقر نایینی" در سال 1248ش متولد شد. او برادرزاده "نصراللهخان مشیرالدوله" و در وزارت امورخارجه مشغول به کار بود. در حدود ده سال 1322 در بادکوبه کنسول دولت ایران بود و این زمانی بود که انقلاب روسیه و جنگ ارمنی و مسلمان به واسطه حمایت از ارمنیها و بعضی روسیه به عنوان تبعه دولت ایران از این راه ثروت زیادی به دست آوره بود.[18] در ابتدای مشروطیت به ایران آمد و جزو مشروطهطلبان فعال بود. در موقع بستن مجلس شورای ملی به اروپا مسافرت کرد و بعد از فتح تهران در سال 1288ش به تهران آمد[19] و به عنوان نماینده مردم گیلان وارد مجلس شد. در همین موقع او به همراه چند نفر دیگر از سران مشروطه اقدام به تاسیس "حزب اعتدالیون" کرد تا رقیب سیاسی "حزب دموکرات" که توسط برخی دیگر از سران تندروی مشروطه به وجود آمده بود، شود.[20] در سال 1290ش در کابینه "صمصام السلطنه" وزارت پست و تلگراف شد و در سال 1293ش به حکومت یزد رسید. در یزد یک سال و اندی بیشتر نماند و به تهران آمد. در محرم 1334 که اغلب مشروطهطلبان از تهران به خیال حمله روسها به تهران و به قم مهاجرت کردند. او هم به قم آمد و از آنجا به نایین رفت و در مجلس اول هم نماینده مجلس شد. او در آبان 1302ش در کابینه "سردار سپه" وزیر عدلیه شد و در دورههای 5 و 8 از نایین به نمایندگی مجلس شورای ملی رسید[21] و در سال 1310ش والی کرمان بود و پس از آن به ایلات فارس رفت و در همین سمت بود که در آذر 1310 دار فانی را وداع گفت.[22]
پیرنیا حسین
"حسین پیرنیا" فرزند "ابوالحسن" در سال 1293ش در تهران به دنیا آمد[23] و دکترای خود را در رشته اقتصاد از دانشگاه پاریس گرفت و مشاغلی از جمله استاد دانشگاه تهران، مدیر گروه اقتصاد مالی دانشگاه تهران، موسس و رییس موسسه اقتصادی، رییس دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران، رییس انجمن اقتصاددانان ایران، مدیر کل وزارت دارایی، نماینده مجلس سنا و عضو شورای عالی نفت را به عهده داشت. از نظر سیاسی عضو "حزب رستاخیز" و طرفدار حکومت مشروطه سلطنتی و سیاست غرب به ویژه انگلیس بود و در جمعیت فراماسونری "لژهای آفتاب" و "مهر" نیزعضویت داشت.[24] از او آثاری نیز به جای مانده است؛ از جمله "اقتصاد" جلد اول و دوم، "ریاضی تحلیلی برای اقتصاد"، "عقاید بزرگترین علمای اقتصاد مالیه عمومی"، "تفکر علمی و توسعه اقتصادی میباشد.[25]
پیرنیا فاطمه
"فاطمه پیرنیا" فرزند "ابوالحسن" در سال 1249ش در تهران به دنیا آمد، تحصیلات خود را تا دیپلم متوسطه ادامه داد. وی مشاغلی از جمله مشاور استانداری مرکز، نماینده مجلس شورای ملی و ... را عهدهدار بود. از نظر سیاسی عضو "جمعیت راه نور" و" حزب ایران نوین" و طرفدار سیاست غرب بود و نشان تاجگذاری را دریافت کرده است.[26]
پیرنیا احمد (اعتلاءالسلطنه)
"احمد پیرنیا" در سال 1292ه.ق متولد شد، از عموزادههای "مشیرالدوله پیرنیا" بود. در دارالفنون تهران درس خواند و بعد از آن برای ادامه تحصیل به اروپا رفت هنگامی که "میرزا نصرالله مشیرالدوله" صدر اعظم بود. او منشی "مشیرالدوله" شد و بعد از آن به ریاست دفتر نخست وزیری رسید. در سال 1299 در کابینه "حسن مشیرالدوله" وزیر فواید عامه شد و همچنین در کابینه دیگری که "حسن مشیرالدوله" تشکیل داد وزیر پست و تگراف بود و در آخرین کابینه "حسن مشیرالدوله" کفیل وزارت کشور بود[27]
پیرنیا مصطفی(صفاءالملک)
"مصطفی پیرنیا" متولد 1253 در شیراز بود. او فرزند میرزا "عبدالحسنخان اعتلاءالسلطنه نائینی" و برادرزاده "نصرالله خان مشیرالدوله" بود. او به مدرسه علوم سیاسی در تهران رفت و از آنجا برای ادامه تحصیل به ترکیه رفت و پس از اتمام تحصیلاتش وارد وزارت امورخارجه شد و به ترتیب نائب سوم، نائب دوم و نائب اول سفارت ایران در استانبول شد و بعد از آن ژنرال قنسول در جده شد و بعد از ماموریتش به استانبول بازگشت و به مقام مستشاری سفارت و ژنرال قنسولگری آنجا رسید و مدتی مستشار فوق العاده سفارت روسیه و لندن و پاریس با او بود و در اوایل مشروطیت وزیر مختار ایران در اتریش شد و سیزده سال در آنجا بود و از آنجا وزیر مختار در ایتالیا شد و تا مرداد 1303 در آن سمت بود و سپس بازنشته شد. وفات وی در سال 1325 ش اتفاق افتاد.
اسحاقخان مفخم
در سال 1276 به دنیا آمد پسر "میرزا عبدالغنی" بود.[28] تحصیلات خود را در رشته علوم سیاسی در تبریز و اروپا ادامه داد.[29] در جوانی وارد وزارت خارجه شد و به سمت سرکنسولگری و نماینده سیاسی ایران در مصر منصوب شد و مدت 5 سال در آن شغل بود در حدود سال 1321ق در واشنگتن بود و با دولت شیلی و مکزیک عهدنامههای تجاری بست و در سال 1322ق وزیر مختار اطریش شد و بعد وزیر مختار پطرزبورگ شد و بعد از آن ماموریت یافت به ایتالیا برود و بعد از آن به سفارت کبری ایران در ترکیه انتخاب شد. این آخرین ماموریتش بود و در 24 مرداد 1318ش در شهر لوزان در گذشت و او را در تهران به خاک سپردند.[30]
جمشید مفخم
"جمشیدمفخم" فرزند "اسحاق مفخمالدوله" نوه "مشیرالدوله" است. وی تحصیلات عالی خود را در پاریس و لندن تمام کرد و دکترای اقتصاد گرفت مدتی در وزارت پیشه و هنر و بازرگانی مشغول بود و رییس هنر سرای عالی با او بود. او در نهایت به معاونت وزارت اقتصاد رسید و مدتی هم آن وزارتخانه را سرپرستی کرد. او پس از مرگ پدرش صاحب ثروت زیادی شد که او توانست در کمال رفاه زندگی خود را ادامه دهد.[31]
آخرین فرد از این خاندان که به مناصب مهم دست یافت، "اردشیر زاهدی" فرزند "فضلالله زاهدی" بود که در مقالهای دیگر بررسی شده است.