24 آبان 1393, 14:7
كلمات كليدي : تاريخ، طاهريان، رافع بن هرثمه، عمرو بن ليث، احمد بن عبدالله خجستاني، ابو طلحه، المعتمد علي الله
نویسنده : طلعت ده پهلواني
رافع بن هرثمه یکى از سرداران آل طاهر در خراسان بود. رافع، در آن هنگام که یعقوب بن لیث بر نیشابور استیلا یافت، و هنگام زوال دولت طاهریان، در شمار یاران او درآمد، و با او به سجستان رفت.پس یعقوب او را از خود براند و او به دیار خود در نواحى جى [تامین][1] رفت، چون در سال 268 احمد بن عبدالله خجستانى کشته شد، اصحاب او به رافع بن هرثمه، که از سرداران محمد بن طاهر بود، پیوست. او در آن هنگام در هرات بود و مردم او را به امارت برگذیدند. ابو طلحة بن شرکب از جرجان به نیشابور رفته بود.رافع او را در محاصره گرفت. ابو طلحة بن شرکب از نیشابور به مرو راند و در آنجا و در هرات به نام محمد بن طاهر خطبه خواند. عمرو بن لیث بر سر او لشکر کشید و مرو را از او گرفت و محمد بن سهل بن هاشم را بر آن شهر امارت داد و باز گردید و ابو طلحه را نزد اسماعیل بن احمد سامانى فرستاد و از او یارى خواست. اسماعیل نیز لشکرى به یارى او فرستاد. او نیز با آن لشکر به مرو رفت و محمد بن سهل بن هاشم را از آنجا بیرون کرد و به نام عمرو بن لیث خطبه خواند.این واقعه در ماه شعبان سال 271بود.در این احوال المعتمد على الله، عمرو بن لیث را از همه اعمال خراسان عزل کرد و آن اعمال از سوى موفق به محمد بن طاهر داده شد. محمد بن طاهر در این هنگام در بغداد بود. محمد، رافع بن هرثمه را از جانب خود فرمانروایى خراسان داد، جز ماوراءالنهر که هم چنان در قلمرو نصر بن احمد سامانى باقى ماند.رافع نزد اسماعیل پیک فرستاد و از او براى دفع ابو طلحه یارى طلبید.اسماعیل با چهار هزار سپاهى به یارى او آمد.هم چنین رافع على بن الحسین المرورودى را به یارى خود خواند و همه به نبرد ابو طلحه رفتند. ابوطلحه در مرو بود. این واقعه در سال 272 اتفاق افتاد، ابو طلحه را در مرو مغلوب کردند. وى به عمرو پیوست و رافع به خوارزم روانه شد و خراج آنجا را گرفت و به نیشابور باز گردید.[2]
خجستانى از هرات به قصد جنگ با ابو طلحه (برادر یعمر) دوازده هزار سوار فراهم کرد و به سه منزل مانده از نیشابور رسید و برادر خود عباس را با عدهای فرستاد ابو طلحه به مقابله او فرستاد و عباس را کشت و سواران او منهزم شدند. چون احمد فرار آنها را دانست به هرات بازگشت؛ ولى از کشتن برادرش خبر نداشت براى پیدا کردن او اموال بسیار داد و کسى نتوانست او را پیدا کند.رافع بن هرثمه از ابو طلحه امان خواست و ابو طلحه به او امان داد و نزد او مقرب و محترم شد و اطمینان یافت او به احمد خجستانى خبر قتل برادرش عباس را خواهد داد. ابو طلحه رافع را به شهر بیهق و بست فرستاد که مالیات را دریافت کند. رافع رفت و قائد دو شهر را گرفت وقصد داشت که با خجستانى همراه شود.[3] ابو طلحه خبر (خیانت) و فرار رافع را شنید سوار شد و با عده چابک شبیخون زد و حلى و اتباع او را تار و مار کرد که گمان برده بود، رافع است رافع چون آن وضع را دید گریخت و نجات یافت. [4]
در آن سال رافع بن هرثمه به گرگان لشکر کشید و به حکومت محمد بن زید در آن سامان پایان داد.محمد به استرآباد پناه برد و رافع او را محاصره کرد و مدت دو سال محاصره را دوام داد.نرخ خوار و بار در آن دیار گران شد و وضع و حال بجائى رسید که دیگر هیچ نوع خوراک باقی نماند.قیمت هر یک مثقال نمک به دو مثقال سیم رسید.محمد بن زید با عدهی کمی شبانه از آن جا بیرون رفتند و به سارى پناه بردند. رافع براى دفع او لشکرى فرستاد و جنگ رخ داد و سرانجام محمد سارى و طبرستان را ترک کرد. [5]
رستم بن قارن از رافع امان خواست و فرزند «قوله» داماد رافع شد. هنگامى که رافع در طبرستان بود، على بن لیث برادر عمرو بن لیث به او پناه برد، زیرا برادرش عمرو او را در کرمان بازداشت کرده بود. او حیله به کار برد و خود را نجات داد و فرزندان خود معد و لیث را همراه خود نزد رافع برد.رافع محمد بن هارون را به نیابت از خود به حکومت چالوس فرستاد، على بن کالى امان خواست و به محمد بن هارون پیوست ناگاه محمد بن زید رسید و هر دو را محاصره کرد و راه چالوس را بر آنها بست که خبر آنها به رافع نرسد.[6]
چون خبر از آن دو نرسید جاسوسى فرستاد که خبر بیاورد، جاسوس بازگشت و خبر داد که محمد بن زید هر دو را محاصره کرده و آن دو در چالوس ماندهاند. این خبر براى او بسیار ناگوار بود، فورا لشکرکشی کرد که محمد بن زید از محاصره آنها صرف نظر کرد و به دیلمان پناه برد. رافع هم به دنبال او داخل مرز دیلمان شد. سراسر کشور دیلم را فتح کرد تا به مرز قزوین رسید و از آنجا به شهر رى بازگشت و در آنجا اقامت گزید.[7]
معتضد رافع بن هرثمه را از ایالت و امارت کل خراسان عزل نمود، سبب این بود که رافع بن هرثمه دست روى املاک سلطانى در رى افکنده بود. معتضد به او نامه نوشت تا دست از آن قراء بردارد که قراء و قصبات پیرامون رى متعلق به دولت است؛ اما رافع نپذیرفت. یاران رافع او را نصیحت کردند که املاک دولت را بازگرداند تا حال او با یک نامه و دستور دگرگون نشود باز هم قبول نکرد. معتمد علىالله بر او خشم گرفت و به احمد بن عبدالعزیز بن ابىدلف نوشت که به جنگ رافع برود و او را از رى براند.[8]همچنین منشور امارت خراسان را به نام عمرو بن لیث صادر کرد. احمد بن عبدالعزیز در سال 279 به جنگ رافع رفت [و بر او پیروز آمد و رافع به جرجان گریخت. سال 280 احمد بن عبدالعزیز مرد و رافع به رى بازگشت].احمد بن عبدالعزیز در سال دویست و هشتاد هجری درگذشت و رافع به ملک رى بازگشت عمرو برادران احمد؛ یعنى عمرو بن عبدالعزیز و بکر بن عبدالعزیز به نبرد رافع فرستاد. جنگى سخت رخ داد و عمرو و بکر با سپاهیانش گریختند و کشتار عظیمى از سپاه آن دو واقع شد و هر دو به شهر اصفهان (محل حکومت آنها) بازگشتند. رافع هم در ملک رى تا پایان سال اقامت نمود.[9] سپس به اصفهان لشکر کشید و آنجا را در سال 281 تصرف کرد و به جرجان بازگشت.[10]
رافع بن هرثمه در خراسان با عمرو بن لیث برخورد کرد که با تمام جماعت خود به عنوان والى در آن دیار استقرار یافته بود.در ابتدا رافع برادر خود محمد بن هرثمه را نزد محمد بن زید فرستاد و از او یارى خواست، پس با محمد بن زید مصالحه کرد و به نام او در سال 282 در طبرستان خطبه خوانده شد، بدین شرط که چهار هزار سپاهى از دیلم به یارى او فرستد. با آن که میانشان پیمان بود، محمد بن زید به یارىاش نیامد. چون خبر آشتى و مصالحه محمد بن زید با رافع به عمرو بن لیث رسید، عمرو به محمد بن زید پیغام داد که او مردى خائن و غدار است اگر کارش استوار شود به تو خیانت خواهد کرد کارهاى گذشته او را هم یادآورى کرد محمد از یارى او با لشکر دیلم منصرف شد. چون عمرو در جنگ پیروز شد، به عنوان پاداش، طبرستان را به محمد بن زید واگذار کرد.[11]
اصحاب و غلامان رافع از گردش پراکنده شدند.هم چنین محمد بن هارون نیز با او قطع رابطه کرد، و به اسماعیل بن احمد سامانى که در بخارا بود، پیوست در سال 283 رافع از طبرستان به نیشابور لشکرکشید.عمرو بن لیث با او جنگید و رافع منهزم شده به ابیورد رفت. عمرو دو فرزند برادر خود را معدل و لیث دو پسر على بن لیث را برد. آنها پس از مرگ پدر خود نزد رافع مانده بودند. چون رافع وارد ابیورد شد خواست به هرات یا مرو برود. عمرو با خبر شد راه را در سرخس بر او بست. چون رافع دانست که عمرو از نیشابور خارج شده از راههاى سخت و تنگنا و کوره راهها که غیر طریق لشکرکشى بود، لشکر کشید و داخل شهر نیشابور شد و به شهر داخل شد.[12] عمرو بن لیث او را در نیشابور به محاصره درآورد. رافع براى نبرد با عمرو از شهر خارج شد. بعضى از سردارانش از عمرو امان طلبیدند و رافع و یارانش منهزم شدند.رافع از محمد بن زید [محمد بن وهب]مدد خواست، او نیز چنان که شرط کرده بود به یارىاش برخاست؛ ولى عمرو بن لیث، محمد بن زید را از این کار بر حذر داشت.او نیز در کار درنگ کرد تا اصحاب و غلامان رافع از گردش پراکنده شدند. شمار غلامان او چهار هزار تن بودند. رافع هم سوار جمازه شد و به خوارزم گریخت. هر چه مال و ذخیره داشت با عده کم حمل کرد و رفت. چون به محل «رباط جیوه» رسید، خوارزم شاه ابو سعید درغانى را براى استقبال او فرستاد.ابو سعید دید که عده اتباع و محافظین مال او کم است، به مال او طمع کرد و به وی خیانت نمود، و او را در اول شوال سال 283 کشت و سرش را برید و نزد عمرو بن لیث فرستاد و عمرو هم سر رافع را براى معتضد باللّه (خلیفه) فرستاد.[13] خلیفه نیز براى او خلعتها و علمها فرستاد و امارت ماوراءالنهر را از او طلب نمود و منشور امارت آن دیار را او فرستاد و خراسان یکسره تا کناره رود جیحون تحت امارت عمرو بن لیث درآمد.[14]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان