كلمات كليدي : تاريخ، طاهريان، طلحه، خراسان، خوراج، احمد بن ابي خالد، طاهريان
نویسنده : سيد احمد موسوي
در تاریخ طاهریان آمده که طلحه بن طاهر از کلثوم بن ثابتِ گزارشگر خواست تا وفات پدرش طاهر را خبر دهد و این مورد را که خودش (طلحه) امر لشکر را پس از پدر منضبط نموده است، به آگاهی برساند. این واقعه را طبری این چنین گزارش میکند: کلثوم بن ثابت که کنیه ابوسعد داشته میگوید: من عامل برید خراسان بودم. به روز جمعه جاى نشستنم زیر منبر بود. دو سال پس از ولایتدارى طاهر بن حسین در مراسم جمعه حضور یافتم، طاهر به منبر رفت و سخنرانى کرد؛ اما چون به یاد خلیفه رسید، از دعا گفتن وى خوددارى کرد گفت:
«خدایا، امت محمد را به همان گونه که دوستان خویش را به صلاح بردهاى به صلاح ببر و زحمت کسى را که در آن سرکشى کند و بر علیه آن سپاه فراهم آرد با بستن شکاف و حفظ خونها و اصلاح فیما بین از میان بردار.» گوید: با خویشتن گفتم: «من نخستین فضولم از آن رو که خبر را نهان نمىدارم.» پس برفتم و غسل کردم، غسل مردگان، و روپوش مردگان به تن کردم و پیراهنى پوشیدم و عبایى و پوشش سیاه بیفکندم و به مأمون نوشتم. گوید: وقتى طاهر نماز پسین (عشاء) را بکرد مرا پیش خواند در پلک و گوشه چشم وى رخدادى شد که بیجان بیفتاد. گوید: طلحة بن طاهر برون شد و گفت: «بازش آرید. بازش آرید.» که من بیرون آمده بودم. گوید: پس مرا باز بردند، گفت: «آنچه را گفت نوشتهاى؟» گفتم: «آرى.» گفت: «پس درگذشت او را بنویس.» و پانصد هزار با دویست جامه به من داد. من درگذشت او را نوشتم و اینکه طلحه به کار سپاه پرداخته است.[1]
چون خبر فوت طاهر به خلیفه رسید، مامون با احمد بن ابی خالد مشورت نمود، وزیر طلحه را پیشنهاد کرد، که مامون پسندید و پذیرفت و دستور داد که پس از پدر تولیت خراسان را داشته باشد. و البته در این بحبوحه نیز واقعا کسی مناسبتر از طلحه که در خراسان نیز حضور داشته باشد. برای آرام نمودن آن مناطق وجود نداشت.[2]
شورش در خراسان
تاریخ نویسان نقل کردهاند که با مرگ طاهر، لشکریان خراسان سر به شورش برداشتند و پارهای از اموال و تجهیزات را ربودند، که پس از اینکه سلام الابرش الخصی حقوق شش ماهه آنان را پرداخت نمود، آرام گرفتند.[3] البته چنین مشهور است که مامون از همان ابتدا عبدالله بن طاهر را تولیت خراسان داد؛ اما از آنجا که وی در مصر به سر میبرد و در حال جنگیدن در آن مناطق بود، برادرش طلحه را به نیابت از خویش در خراسان حکومت داد. حاصل آن که با جمع گزارشهای مختلف این نتیجه حاصل میآید که طلحه پس از پدر هفت سال در خراسان زمامدار امور حکومت بوده است.
دخالت عموی طلحه در نا امنیهای خراسان بعد از مرگ طاهر
برخی از پژوهشگران معتقدند که برادر طاهر بن حسین در آشوب و شورش سپاهیان خراسان پس از درگذشت طاهر دست داشته است، زیرا در آن زمان فرماندهی قسمتی از سپاه بر دوش وی بوده است و علاوه بر آن گزارشاتی در دست است که از فرار حسن بن حسین برادر طاهر به کرمان خبر میدهد.[4]
مامون به منظور تثبیت ولایت طلحه لشکری را به سالاری احمد بن ابیخالد به خراسان گسیل داشت که تنش و شورش خوارج را آرام سازد و خیال خلیفه را از بایت خراسان راحت سازد.[5]
درباره طلحه اخبار زیادی در دست نیست و به همین دلیل اطلاعات ما از زندگی وی محدود میباشد. ولی آمده است که وی تمرین سالاری لشکر مینمود، پس از آن کار سیستان را به سال 206 قمری با وی بود. طلحه بن طاهر مردی عالم و نحوی بوده است و به قدری در این علم مشهور بوده است که نقل شده سیبویه دانشمند پرآوازه نحوی آهنگ وی نمود؛ ولی در میانه راه در ساوه وفات یافت.[6]
علت انتصاب طلحه بن طاهر به حکومت از سوی مامون:
هر چند طاهر به حذف نام خلیفه مامون از خطبه، به طور علنی و رسمی اقدام نمود و خاندان طاهری را در مقابل خلافت قرار داد. اما از یک سو مرگ زود هنگام و بیدرنگ طاهر پس از این اقدام و از سویی دیگر اوضاع نابسامان سرزمینهای خلافت اسلامی مامون را مجاب به استفاده از فرزندان طاهر برای آرامش مناطق مختلف نمود.
عبدالله بن طاهر چندین سال مشغول آرام سازی و مقابله با بحرانهای مصر و شام بود و در همان زمان بود که بابک خرمدین نیز سر بر آورده بود و مناطق آذربایجان را بر علیه حکومت شورانده بود. در این اوضاع عاقلانه مینمود که مامون دست به ترکیب خاندان حکومتگر خراسان که توانسته بود در آن سامان و همچنین شام و مصر امنیت نسبی را برای حکومت وی به ارمغان آورده است، نزند. علاوه بر این تمایل شدید مردم خراسان برای ادامه رهبری خاندان طاهری نیز مزید بر علت بود تا همچنان مامون به طاهریان وفادار بماند.
بیشتر دوران زمامداری طلحه در خراسان، صرف مقابله با شورش و حملات خوارج شد. میان وی و حمزه خارجی جنگهای فراوانی روی داد. خوارج علاوه بر سیستان در دیگر ولایات و شهرهای تحت نفوذ خراسان نیز فعالیت مینمودند. به نحوی که هنگام ورود طلحه به نیشابور، وی آثار خوارج را در جای جای شهر مشاهد میکرد.[7] البته سابقه درگیری طلحه با خوارج به زمان حکومت پدرش طاهر بن حسین بر میگشت و به همین علت از تجربه خوبی در این جنگها برخودار بود. شدت عمل وی به طوری بود که در جنگ با خوارج زخمی عمیق بر صورت وی نشست.[8]
نفوذ خوارج در این هنگام در سیستان تا بدان پایه بود که گاه موجب اتحاد والیان این مناطق با خوارج برای پیروزی بر رقیبانشان میشد. برخی از خوارج در این زمان به عنوان نیرویی در خدمت حاکمان سیستان در آمدند و گروهی از آنان همچنان درگیر قتل و غارت مردم بودند. نقل است که محمد بن حضین از والیان سیستان برای به دست گرفتن قدرت از نیروی خوارج استفاده نمود.[9]
طلحه بن طاهر و غناء و سرگرمی
طلحه به خوانندگان مرد و کنیزکان خواننده علاقمند بوده است، و به همین دلیل از اطراف به سوی وی میآمدند. خزامی، جاریه عباس بن اشعثی خزاعی یمنی، جاریهای خواننده را که از عراق به خراسان آمده بود، برای طلحه بن طاهر تعریف کرد، طلحه جاریه را طلبید و او با صاحبش حاضر شدند. جاریه به محضر طلحه وارد شد و صاحبش بیرون خانه نشست. تار به دست جاریه دادند و از او خواستند تا بخواند که دهان به آواز گشود و ضمن خواندن اشعاری، چنان میگریست که دانههای اشک از گونههایش بر ساز میچکید. طلحه از جاریه پرسید: تو را چه میشود که گریه میکنی؟ جاریه گفت: من و صاحبم یکدیگر را دوست میداریم. طلحه پرسید: پس چرا مولایت تو را میفروشد؟ جاریه گفت: چون تنگدستیم. طلحه جاریه را دوازده هزار درهم خرید و به مولایش پرداخت، آنگاه موضوع را از زبان مولای جاریه پرسید و چون سخنش مطابق با پاسخ جاریه بود، لذا طلحه علاوه بر پرداخت مبلغ خرید جاریه، خود جاریه را نیز به مولایش بازگردانید و بخشید.[10]
وفات طلحه بن طاهر
کاتبی در دستگاه طلحه بود به نام علی بن یحیی که ظاهرا دارای روابط نزدیکی با طلحه بوده است و در کار خویش بسیار ماهر و زبر دست بوده است، به همین علت مامون او را به بغداد فرا خواند. طلحه که در بلخ بود، این علی بن یحیی را بدرقه نمود و همین که به خانه برگشت خوراکی به نام "المبرقط بالربیثاء" میل کرد و پس از آن دل درد شدیدی گرفت و به سبب همان و دو روز بعد در 213 ق. وفات نمود.[11]