كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، كودتاي 28 مرداد، پهلوي، محمدرضا شاه پهلوي، ارتش، سرلشگر زاهدي
نویسنده : فاطمه كرم پور
دولت انگلیس که منافع نفتی خود را در ایران از دست داده میدید، با همکاری دولت آمریکا و منتفذین داخلی که وضعیت جدید آنها را از دور مناسبات سیاسی و اقتصادی خارج کرده بود، دست به تغییر دولت از طریق کودتا زد، کودتای 28 مرداد سال 32 سرآغاز دور جدیدی از مناسبات سیاسی در خارج کشور و دیکتاتوری نوین در ایران شد.
رجال تاثیرگذار در کودتا
1-محمدرضا پهلوی: شاه با تردید به ماجرای طرح شده کودتا مینگریست، او به انگلیسیها چندان اعتمادی نداشت، آنها سلسه قاجار را بیرون کرده و بعد پدرش را تبعید کرده بودند و اکنون اگر مقتضی میدانستند، او را نیز به نوبه خود سرکار نگه میداشتند یا بر کنار میکردند.[1] شاه از طریق لویی هندرسون سفیر امریکا در ایران به انگلیسیها پیام داد که تکلیف او را برای ماندن در ایران یا رفتن مشخص کنند. مسلما بدون همکاری شاه طرح به خوبی پیش نمیرفت، شاه مشخصا از روبه رو شدن با دکتر مصدق امتناع میکرد و او حتی به اخراج مادر و خواهرش نیز عکسالعملی نشان نداد. این ترس را ثریا همسر دوم شاه این گونه بیان میکند: "شاه از من پرسید آیا شنیدهای که پادشاهی بر علیه دولت خودش توطئه کند؟ من در پاسخ گفتم: در این صورت شما بایستی نخستین کسی باشید که به چنین کاری دست میزنید.[2] " شاه به حمایت روانی احتیاج داشت، به همین منظور سیا در پاریس دست به دامان اشرف پهلوی شد تا او را به حمایت انگلیس و امریکا دلگرم کند. علاوه بر اشرف ژنرال امریکایی "نورمان شوارتسکف" برای تشویق شاه برای شرکت "عملیات آژاکس" به ایران آمده بود. وی در مراحل بعدی حمایت شاه برای نخست وزیری سرلشگر زاهدی را خواستار شد، هندرسون سفیر امریکا در ایران شاه را برای برکناری مصدق تحت فشار قرار داد. وی شاه را تهدید کرد که اگر مصدق برسر کار بماند، سلطنت پهلوی منقرض خواهد شد. در شب دهم مرداد کرمیت روزولت عامل امریکا کودتا در قصر به دیدار شاه میرود و شاه را در جریان کودتا قرار میدهد و او را مجددا از حمایت چرچیل نخست وزیر انگلیس و آیزنهاور ریس جمهور آمریکا مطمئن میکند، در نیمه شب یک رمز از رادیو بیبیسی پخش شد، به این مضمون که "هم اکنون دقیقا نیمه شب است" تا صحت سخنان وی را مورد تایید قرار داد.[3] شاه در رامسر حکم عزل دکتر مصدق و نخست وزیری فضلالله زاهدی را توشیح کرد و منتظر نتیجه کودتای 25 مرداد شد با اطلاع از خبر دستگیری نصیری عامل ابلاغ فرمان عزل دکتر مصدق در منزل وی، شاه که کودتا را شکست خورده میدید با هواپیما شخصی به بغداد پرواز کرد و از آنجا به ایتالیا رفت، با فرار شاه تظاهرات عمومی کشور را در برگرفت و مجسمههای شاه و پدرش به زیر کشیده شد؛ دکتر فاطمی در سخنرانی که بعدها در دادگاه نظامی باعث اعدام او شد، خواستار برچیده شدن نظام سلطنتی در ایران شد.[4] شاه تا بعد از خبر قطعی پیروزی کودتا در ایران به تهران باز نگشت.
2- اشرف پهلوی: برای اطمینان خاطر شاه از اینکه امریکا و انگلیس قصد پشتیبانی کامل از او را دارند، سازمانهای جاسوسی امریکا "سیا" و اینتلیجنت سرویس "M.I.6" انگلیس، در صدد استفاده از اشرف خواهر دو قلوی شاه که چندی قبل به علت فساد مالی به دستور دکتر مصدق به همراه مادرش "تاج الملوک" از کشور اخراج شده بود برآمدند؛ اشرف در این زمان در پاریس ساکن شده بود، وی در خاطراتش از فردی ایرانی به نام " آقای ب" یاد میکند که رابط او و مقامات امریکایی و انگلیسی بوده است، "سرهنگ استفان جانسون مید" به نمایندگی از سازمان سیا با اشرف در پاریس گفتگو کرد و او را برای بازگشت به ایران و ملاقات شاه ترغیب نمود. اشرف پس از دریافت یک پاکت سیاسی برای برادرش با نام" خانم شفیق" به تهران وارد شد. بهانه بازگشت بدون اطلاع او تهیه پول برای معالجه پسرش در اروپا بود؛ مصدق به شاه پیغام میدهد که اشرف باید ظرف 48 ساعت تهران را ترک کند، ورود او اعتراض شدید مطبوعات و محافل اجتماعی ایران را در پی داشت، اشرف در 5 مرداد بعد از تحویل پاکت تهران را ترک میکند. او در کتاب خاطراتش محتوای پاکتی را که خود آن را سرنوشت ساز میخواند به دلایل امنیتی! فاش نمیکند.[5]
3- فضل الله زاهدی: تیرماه 1330 امیرکیوان یکی از فعالان اتحادیههای کارگری نخستین ایرانی بود که طرح مفصلی در خصوص برکناری مصدق به وسیله کودتا تسلیم کرد، نخستین افسری که او برای اجرای این طرح پیش نهاد کرد، سرلشگر زاهدی بود که در آن زمان سمت وزارت کشور را به عهده داشت.[6] سرلشگر زاهدی تا پیش از کودتای 28 مرداد 32 با سازمانهای جاسوسی انگلیس و آلمان و پس آمریکا در ارتباط بود. وی در جنگ جهانی دوم فرمانده نظامی اصفهان بود که به وسیله نیروهای متفقین(انگلیس و شوروی) دستگیر شد. بعضی این اقدام انگلیسیها برای تطهیر بعضی از مهرههای سیاسی مرتبط با خود میدانند. وی متهم به شرکت در ربودن و قتل افشار طوس رئیس شهربانی دکتر مصدق نیز هست که از اولین نشانههای توطئه داخلی در براندازی دکتر مصدق بود. زاهدی رهبری افسران ناراضی ارتش را که پس از تسویه ارتش توسط دکتر مصدق به کانون "افسران بازنشسته" پیوسته بودند، برعهده گرفت که به کانون توطئه و کارشکنی علیه دولت ملی تبدیل شد. انتخاب او برای جانشینی دکتر مصدق در جلسه بررسی و تصویب طرح اجرایی آژاکس در روز 25 ژوین 1953 در واشنگتن به تصویب مقامات انگلیس وآمریکایی رسید.[7] زاهدی با نفوذی که در ارتش و ژاندارمری داشت، توانست نظامیان بسیاری را به سرپیچی از دولت مصدق وادار کند، بعد از کودتای نافرجام 25 مرداد و دستگیری نصیری روزولت به مخفیگاه زاهدی رفت و طرح جدیدی را برای نجات کودتا ریخته شد. وی که خود را نخستوزیر قانونی کشور میدانست به اقدامات جدیدی دست زد که موفقیتآمیز بود، با سقوط و اشغال مناطق حساس مانند ستاد ارتش، رادیو، مرکز تلفن و مراکز پلیس و خانه شخصی دکتر مصدق، پیروزی مسجل شد و زاهدی سوار بر تانک به نخست وزیری رفت.[8]
سرهنگ نعمتالله نصیری: نصیری فرماندهی عملیات کودتا را برعهده داشت، وی فرامین نوشته شدهای را که محمدرضا شاه امضا کرده بود، از کلاردشت به تهران آورد و پس از آنکه "هیراد"ریس دفتر مخصوص متن دو فرمان را که یکی انتصاب سرلشگر زاهدی به نخستوزیری بود به وی تحویل داد و سپس در شب 25 مراد برای تسلیم فرمان خلع مصدق و در حقیقت دستگیری نخستوزیر بود با تعدادی از افسران و درجهداران به منزل دکتر مصدق رفت؛ به دستور دکتر مصدق به وسیله سرهنگ ممتاز فرمانده گارد محافظین قرارگاه نخست وزیری دستگیر و زندانی شد، وی از اولین افسرانی بود که بعد از کودتا ترفیع درجه گرفت و سرتیپ شد .[9]
برادران رشیدیان: حبیبالله و اسدالله رشیدیان که در شرکت نفت سابقه همکاری با انگلیسیها را داشتند؛ این دو برادر عامل "اینتلیجنت سرویس" در ایران بودند که کرملیت روزولت در مذاکرات خود با انگلیسیها از این دو با نام رمز "برادران بوسکو" نام میبرد، سرویس اطلاعاتی مخفی انگلیس در اوایل دهه 30 ماهانه مبلغ ده هزار پوند معادل بیست و هشت هزار دلار به آنها میپرداخت تا اقشاری از ایرانیان در جرگههای نیروهای مسلح، مجلس، مطبوعات، باندهای خیابانی، سیاستمدران و سایر چهرها را که منتفذ شمرده میشدند، تطمیع کنند.[10] وظیفه رشیدیانها در کودتا این بود که دستهجات غیر نظامی و اصناف را به خیابانها بکشانند که در تجهیز اراذل و اوباش موفق عمل کردند، افرادی چون شعبان جعفری و ملکه اعتضادی را هم پیدا کردند که متخصص تحریک و آشوب و درگیریهای خیابانی بودند.[11] برادران رشیدیان نقش بسیار مهمی را در سرنگون کردن مصدق ایفا کردند از عوامل اصلی دولت بریتانیا که در زمان کودتا در اختیار دولت امریکا گذاشته شدند.
اردشیر زاهدی: مهره سابقهدار سیا که در ارتباط با کرملیت روزولت، از فعالترین عاملان اجرایی کودتا بود. وی در 25 مرداد مصاحبه با روزنامهنگاران خارجی فرمان نخستوزیری پدرش را نشان داد. در 26 مرداد برای جلب همکاری "سرتیپ دولو" فرمانده لشگر اصفهان رفت و بعد از کودتا داماد شاه و سفیر کبیر ایران در امریکا شد، روزولت در کتاب خود از اردشیر با نام مستعار "مصطفی واعظی" نام میبرد.[12]
سرهنگ عباس فرزانگان: از عوامل اینتلیجنت سرویس و سیا که روزولت در خاطراتش با نام مستعار "محسن طاهویی" از وی یاد میکند. وی در 26 مرداد برای ابلاغ پیام روزولت و زاهدی به "سرهنگ تیمور بختیار" فرمانده تیپ کرمانشاه و جلب همکاری او به کرمانشاه عزیمت میکند. وی در اشغال مرکز فرستنده رادیو تهران و پخش پیامهای مورد نظر کودتاچیان همکاری نزدیک داشت. وی بعدها به درجه سرتیپی رسید.[13]
نصرالله انتظام: قبل از کودتا، سفیر کبیر ایران در امریکا که همکاری نزدیکی با سیا داشت و علیه منافع ملی با بیگانگان همکاری میکرد. وی در سال 1951 با روزولت پنهانی ملاقاتی داشت، معرفی افراد و تواناییهای آنان برای کودتا از وظایف او بود.
سرتیپ محمدمتین دفتری: فرمانده گارد گمرک که در روز 28 مراد به دستور دکتر مصدق ریس شهربانی کل کشور گردید؛ وی قبلا از سرلشگر زاهدی حکم ریاست شهربانی را گرفته بود و با استفاده از این سمتها نیروهای انتظامی را علیه دولت مصدق و به سود کودتاچیان بسیج کرده بود؛ او از خویشاوندان نزدیک دکتر مصدق بود از دیگر خویشاوندان دکتر مصدق که به کودتاچیان پیوسته بود سرهنگ دوم فرهنگ خسرو پناه که داماد برادر ایشان بودند.[14]
سرتیپ هدایتالله گیلانشاه: وی از بدنامترین افسران نیروی هوایی بود که بعدها به درجه سرلشگری و سپهبدی رسید. وی در روز 28 مرداد با چند دستگاه تانک به مخفیگاه زاهدی رفت و همراه عدهای دیگر وی را به باشگاه افسران برد.
از دیگر نظامیان که در خدمت دولت کودتا بودند میتوان از سرتیپ سیاسی رئیس رکن دوم ستاد ارتش، سرهنگ مبصر افسر رکن دوم، سرهنگ دوم نادری ریس اطلاعات و آگاهی شهربانی، سرتیپ مدبر رییس شهربانی، سرهنگ اشرفی فرماندار نظامی تهران، سرهنگ روحانی، سرهنگ باتمالنقلیچ، تعدادی از افسران بازنشسته چون سرهنگ مزینی، سرتیپ بایندر، سرتیپ تقیزاده و سرتیپ شعری، نام برد.[15]
در بعد از ظهر روز 27 مرداد روزولت شخص عجیبی را در اقامتگاه خود میپذیرد این شخص شعبان جعفری است. وی در این ملاقات قول میدهد که 400 – 500 نفر از افراد مانند خودش را گرد آورد که کافیست به آنها اشاره کنند چه کسی را بزنند و حتی اگر به ایشان اسلحه داده شود به هر کسی که لازم باشد تیراندازی هم میکنند به شرطی که به آنها دست مزد خوبی پرداخته شود، نشریه "ادمی اندپولیتیکس" وابسته به کمیته نظامی سنای امریکا در گزارشی تحلیلی از آخرین تحولات رژیم پهلوی در اوایل بهمن 57 به مساله کودتای 28 مرداد اشاره کرده و مینویسد در کودتای 28 مرداد 32 که با پول امریکا و با همکاری عدهای به سرپرستی شعبان جعفری و معروف به "شعبان بی مخ" در لحظه شروع و با مشارکت یک واحد زرهی به فرماندهی ژنرال خسرو داد در ساعات بعد توانستند خانه دکتر مصدق را ویران و حکومت وی را ساقط کنند؛ همچنین "مورایس روزن" مینویسد: وقتی خیابانها خلوت شد روز بعد از 28 مرداد شعبان بی مخ(جعفری) دویست الی سیصد مرد تنومند زورخانهای را در تظاهراتی وسیع و پر سر و صدا از جنوب تهران تا میدان مرکزی شهر به راه انداختند بعضی از این تظاهر کنندگان رشوه های اندکی نیز به رهگذران میدادند تا به آنها ملحق شوند.[16]
خود شعبان جعفری شرکت خود را در کودتا 28 مرداد انکار کرده است و مدعی است تا بعد از ظهر روز کودتا در زندان شهربانی بوده است این ادعای او درست است وی به علت شرکت در غائله نهم اسفند 1331 در زندان بود که با همکاری ماموران شهربانی آزاد شد. وی حتی لقب "تاج بخش " را نیز نپذیرفته و ان را ساخته دشمنان خود می داند و مدعی است که هیچ دلاری از کسی نگرفته است.[17] علاوه بر شعبان صاحب منصبان دیگری چون زاهدی، از چمدان حاوی دلارهای روزولت بیبهره نماندند.
از کسانی رهبران دستهجات غیر دولتی و نظامی که سالها بعد از به علت مخالفت با رژیم اعدام شد و دستی در کودتای 28 مرداد داشت "طیب حاج رضایی" و"رمضان یخی" بود دسته طیب از میدان لالهزار و میدان بار فروشان به راه افتاده ودر میدان مولوی به دسته رمضان یخی پیوستند و پس از طی مسیری روانه خانه دکتر مصدق شدند و در مسیر خود روزنامه باختر امروز، تئاتر تودهایها(تئاتر سعدی در خیابان شاه آباد) خانه جوانان دمکرات، روزنامه به سوی آینده را غارت کرده و آتش زدند. در طول این غارت وهیچ یک از ماموران شهربانی یا فرماندار نظامی دخالت نکردند؛ در منزل دکتر مصدق نیز با مقاومت چندنی روبه رو نشدند و آنجا را نیز تخریب کرده و غارت نمودند.
تا یک هفته بعد از کودتا تهران در اختیار اراذل و اوباش بود، سر لشگر زاهدی به افتخار سردستهگان آنها مهمانی ترتیب داد و به دستور او چند قطعه زمین در اطراف جنت آباد تهران به آنها واگذار شد.[18]