دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

قراقویونلوها

No image
قراقویونلوها

كلمات كليدي : تاريخ، تركمانان، قراقويونلوها، قرايوسف، اسكندر، جهانشاه، حسنعلي ميرزا

نویسنده : سعيده سلطاني مقدم

در هنگام لشگرکشی مغول به آسیایی میانه در اوایل قرن هفتم عده‌ای از ترکمنان صحرا نورد آسیای میانه ساکن شرق دریای خزر به آسیای غربی کوچ کردند و در نواحی شمال بین النهرین حوالی دریاچه وان و حدود آناطولی شرقی به دامداری پرداختند.

آنها در اواخر دوره سلطنت ایلخانان و با فترت قدرت ابوسعید بهادرخان از فرصت استفاده کرده و به سرزمین‌های اطراف یورش برده و به تصرف آن سرزمین‌ها پرداختند.[1]

مشهورترین این طوایف چادرنشین، دو طایفه "قراقویونلو" و "آق قویونلو" بودند که به معنی گوسفندان سیاه و گوسفندان سفید می‌باشند، در منشأ این نامگذار‌یها چند نظر وجود دارد؛ بعضی محققان گفته‌اند شاید به نوعی "توتم" دلالت دارد و برخی هم گفته‌اند بدلیل تصویر پرچمهای آنها که نقش گوسفند سیاه یا سفید داشت.[2]

قراقویونلوها تقریباً نیم قرن زودتر از آق قویونلوها روی کار آمدند و پیرو مذهب شیعه و آق قویونلوها سنی مذهب بودند. قراقویونلوها به یکی از بیست و چهار تیره از ترکان غز (اوغوز) منسوبند و یکی از مورخان عثمانی به نام مولانا شکرالله، آنها را اولاد شخصی به نام "دنیز خان" می‌داند، او اشاره می‌کند که این را از زبان "جهانشاه" یکی از مشهورترین پادشاهان قراقویونلوها شنیدم.[3]

اولین نفر از خاندان قراقویونلوها که در صحنه سیاسی، قدرتی کسب کرد "بیرام خواجه" (م. 782) بود که در زمان سلطان اویس جلایری(776-757 هـ. ق) بر موصل دست یافت و در جنگ مهمی که با سلطان اویس داشت شکست خورد و اطاعت او را پذیرفت.[4]

"قرا محمد" (790 هـ. ق) یکی دیگر از قراها، که گفته می‌شود فرزند برادرِ "بیرام خواجه" است که در زمان حکومت بیرام خواجه با او در جنگ "اویس جلایری" همراه بود، بعد از به قدرت رسیدن احمد جلایری، قرامحمد متحد جلایری‌ها در نبرد با عادل آقا حاکم السلطنه گشت و آنها را شکست داد و قدرت خود را به نمایش گذاشت.

از حوادث دیگر زمان قرامحمد مقابله با هجوم تیمور و نیز پیروزی بر آق‌ قویونلوها بود، قرامحمد سرانجام در نبرد با شخصی به نام پیر حسن ترکمان کشته شد.

"قرا یوسف" یکی از فرزندان قرا محمد که فردی شجاع و صاحب اراده بود بعد از پدر، صاحب اعتبار و شوکت و مکنت شد، قرا یوسف در زمان تیمور دوباره آذربایجان را تصرف کرد اما وقتی خبر رسید که تیمور در راه آذربایجان است از ترس او همراه احمد جلایری به مصر گریخت و سلطان مصر، "الملک الامر فرج" از ترس تیمور آنها را به زندان انداخت.

بعد از مرگ تیمور در سال 806 هـ. ق آن دو از زندان آزاد شدند، قرا یوسف به آذربایجان آمده و آنجا را تصرف کرد و پسر خود "پیر بُداق" را در 810 هـ. ق به عنوان سلطان معرفی کرد و به نام او شمشیر زنی و کشور گشایی می‌کرد.[5]

پیر بوداق بنابر قول و قرارهایی که قرا یوسف و احمد جلایری در زندان مصر با هم گذاشتند، فرزند خوانده احمد جلایری بود چرا که بنابر مراسم معمول و مرسوم مغولها تنها کسی می‌توانست سلطان شود که وابسته جلایریان و از خاندان چنگیز خان باشد.

قرا یوسف با از سر راه برداشتن قرا عثمان با یُندُری رئیس آق قویونلوها و نیز سلطان احمد جلایری بر دیار بکر و عراق عرب مسلط شد و از مغرب تا حلب پیش راند، بنابر گفته بسیاری از مورخان، قرا یوسف را موسس سلسله قراقویونلوها می‌دانند.

گفتیم بعد از مرگ تیمور، قرا یوسف بر آذربایجان مسلط گشت اما "شاهرخ" فرزند "تیمور" نتوانست این را قبول کند و بعد از چندین بار جنگ با قرا یوسف، سرانجام هنگامیکه شاهرخ در سال 823 هـ. ق به جنگ او رفت، در اوجان آذربایجان به مرگ ناگهانی در گذشت.

بعد از مرگ قرا یوسف، از میان پسران او، اسکندر، بر رقیبان پیشی گرفته و بر آذربایجان مسلط گشت و شاهرخ مجبور شد دوباره به آذربایجان لشگرکشی کند، شاهرخ علی رغم پیروز شدن بر اسکندر متوجه شد که قادر به از میان برداشتن او نیست، این بار شاهرخ از سیاست اختلاف میان فرزندان یوسف استفاده کرد و به برادران اسکندر وعده داد در صورتی که از او تبعیت کنند آنها را حکمران همان منطقه‌ای که هستند، باقی خواهد گذاشت.

اولین کسی که پیشنهاد شاهرخ را قبول کرد ابو سعید برادر کوچک اسکندر بود و اسکندر حکمرانی آذربایجان را به او سپرد و هنگام بازگشت اسکندر به آذربایجان، اسکندر ابو سعید را دستگیر کرد و به قتل رساند و در نوبت بعدی، جهانشاه برادر دیگر اسکندر و دست نشانده شاهرخ در برابر برادر قد علم کرد و او را شکست داد و اسکندر به ناچار به نخجوان گریخت و در همانجا بدست پسر خود قباد که عاشق یکی از کنیزان پدر شده بود به قتل رسید.

بعد از اسکندر برادرش جهانشاه (839-872) که به دستور شاهرخ حکمرانی آذربایجان را داشت جای برادر را گرفت، جهانشاه از بهترین و مشهورترین امرای قراقویونلوهاست او با شجاعت و کیاست خود تمام ایران را زیر سلطه خود گرفت و تنها خراسان را برای سلطان ابوسعید تیموری گذاشت، او در سال 844 طی جنگ با گرجیان آنها را شکست داده و نیز عراق عرب را از دست برادر خود درآورد، میل به جهانگشایی این بار او را متوجه دیار بکر قلمرو اوزون حسن با یُندُری کرد که در همین لشگرکشی جان خود را از دست داد.[6]

جهانشاه پادشاهی با ذوق، هنرپرور و مشوق دانشمندان بود و بنای به یادگار مانده از او مسجد کبود (گوی مسجد) در تبریز است که هنوز کاشی کاریهای آن از بهترین آثار معماری اسلامی است.

"حسنعلی" میرزا (872-873) پسر جهانشاه آخرین امیر قراهاست که در عصر پدر به دلیل طغیان علیه او دو سال در قلعه ماکو زندانی بود او فردی سبک مغز و دیوانه بود که خزائن پدر را تلف کرد و بسیاری از امرا را کشت، از جمله برادرش "ابوالقاسم" را که حاکم کرمان و داماد اوزون حسن بود، از ترس اینکه مبادا سپاهیان و امرا را دور خود جمع کند.

هنگامیکه حسنعلی به قصد یورش به همدان روی آورد اغورلو محمد، پسر اوزون حسن، یکباره بر او حمله کرده و او را کشت و به همین ترتیب سلسله قراقویونلو در سال 872 خاتمه یافت.[7]

فرهنگ و تمدن ایران در عصر قراقویونلوها:

دوره حاکمیت این ترکمانان چندان طولانی نبود اما در همین مدت بدلیل آرامش نسبی‌ای که ایجاد شده بود فعالیتهای قراقویونلوها قابل توجه و شایان تقدیر است.

آنها منسوبان مغول و دوستداران آنها بودند و در این عصر مانند عصر ایلخانان و تیموریان کلمات و ترکیبات ترکی و مغولی وارد کتابهای منظوم و منشور شد، و حتی طبق نظر فاروق سومر یکی از محققان ترک قراقویونلوها در پذیرش زبان ترکی توسط مردم آذربایجان و به فراموشی سپردن زبان آذری باستان تأثیر مهمی داشتند.

اما به سهم خود و حتّی بیشتر از حد انتظار به ادب فارسی نیز علاقه نشان داده و منشیان زیر دست پارسی نویس و مورخان و ادبای پارسی را دور خود در دربار گرد آورده و با آنها معاشرت و مصاحبت می‌کردند و به خاطر همین عنایت خاص به ادبیات و زبان فارسی، تبریز به یکی از مراکز مهم ادب فارسی تبدیل شده بود و بعضی از امرا مثل جهانشاه و پیر بوداق خود به دو زبان فارسی و ترکی شعر سروده‌اند.

قراقویونلو‌ها علاقه زیادی به مذهب تشیع داشتند و آنرا مبنایی برای ایجاد وحدت می‌دانستند، از آثار تاریخی این عصر همانطور که اشاره کردیم مسجد کبود و نیز سر در اصلی مسجد امام اصفهان را می‌توان بر شمرد، بخصوص کاشیکاری مسجد کبود از شاهکارهای معماری اسلامی است که متأسفانه از زلزله آسیب بسیاری دیده است.[8]

مقاله

نویسنده سعيده سلطاني مقدم
جایگاه در درختواره تاریخ ایران بعد از اسلام - حمله مغول تا صفویه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS