دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

متافیزیک علیت Metaphysics of Causation

متافیزیک علیت  Metaphysics of Causation
متافیزیک علیت Metaphysics of Causation

كلمات كليدي : عليت، ربط هاي رابطه علّي، تشخص، درون ذات بودن، برين بودن، ريز دانه و درشت

نویسنده : کيوان الستي

رابطه‌ها[1]، میان دو (یا چند) چیز برقرار هستند. وقتی می‌گوییم که کورش پدر داریوش است، پدر بودن رابطه‌ای است که میان کورش و داریوش برقرار است. و کورش و داریوش به اصطلاح "ربط‌های[2]" این رابطه‌ خاص محسوب می‌شوند. حال اگر بگوییم برخورد توپ علّت شکسته شدن پنجره است، در اینجا علیت نیز رابطه‌ای است که بین دو مورد، یعنی "برخورد توپ" و "شکستن پنجره"، برقرار شده است. سؤال این است که ماهیت ربط‌‌ها، یا همان مواردی که رابطه‌ علّی میان آنها برقرار است، چیستند؟ آیا آنها در فضازمان وجود دارند؟ آنها چگونه تشخّص می یابند؟

دیدگاه رایج در مورد علیت، رویدادها[3] را به عنوان ربط می‌شناسد. از رویداد تعاریف متعددی ارائه شده، از جمله اینکه رویدادها به فعلیت رسیدن یک خصوصیت [در یک شیء] را در زمان و مکانی خاص نشان می‌دهند. رویدادها اتفاق می‌افتند. به عنوان مثال به دار آویخته شدن حسنک وزیر، رویدادی است که در زمان و مکان خاصی اتفاق افتاده است.

گروه دیگری نیز ربط علیت را امرواقع[4]، دانسته‌اند. امر واقع، با صدق و عینیت مرتبط است. امور واقع چیزهایی هستند که توسط گزاره‌های صادق بیان می‌شوند. برف سفید است، امر واقعی است که توسط جمله صادق "برف سفید است" بیان می‌شود. "Snow is white" نیز بیان کننده همان امر واقع، در زبانی دیگر است. حسنک وزیر به دار آویخته شد، یک امر واقع است.

دو نوع ویژگی متفاوت اصلی وجود دارد که بخشی از تفاوت امرواقع و رویداد، را می‌توان با آن مشخص کرد. این دو ویژگی در این بحث اهمیت زیادی دارند. اوّلین ویژگی، درونذات[5] بودن (یا درون فضازمان موجود بودن) است. به طور کلّی رویدادها درونذات محسوب می‌شوند، در حالی که امور واقع عموماً برین[6] قلمداد می‌شوند[7]. برای مثال کشته شدن سزار توسط بروتوس، رویدادی است انضمامی که در موقعیت فضازمانی خاصی، یعنی در 15 مارس، سال 44 قبل از میلاد و در مجلس سنا، اتفاق افتاده است. در حالی که این امرواقع که بروتوس، سزار را کشت، بر خلاف مورد قبل، انتزاعی و غیر فضازمانی است. بروتوس، سزار را کشت، نه تنها در رم بلکه در ایران و قطب شمال، و نه تنها در 44 سال قبل از میلاد بلکه امروز و در آینده هم یک امرواقع می‌باشد. بنابراین اگر به این پاسخ داده شود که علیت نیاز به ربط‌های درونذات دارد یا برین، به نحوی به این نیز پاسخ دادیم که ربط رویداد است یا امر واقع.

دوّمین سؤال مهم، در مورد تشخص است. رویدادها به طور نسبی درشت دانه[8] هستند و امور واقع به طور نسبی ریز دانه[9] می‌باشند[10]. تفاوت میان درشت‌دانه بودن و ریزدانه بودن را می‌توان با این مثال نشان داد: رویداد سلام کردن اشکان، ممکن است همان رویداد بلند سلام کردن اشکان محسوب شود، در حالی که امرواقع اشکان سلام کرد از این امرواقع که اشکان بلند سلام کرد، متفاوت است. اگر دلایل کافی داشته باشیم که سلام کردن و بلند سلام کردن، متفاوت هستند، به ریز دانه بودن ربط‌ها حکم کرده‌ایم و اگر برای یکسان بودن آنها دلیل آوریم، آنها درشت دانه قلمداد شده‌اند. پس سؤال دوّم این است که آیا علیت نیاز به ربط‌ی ریز دانه دارد و یا درشت دانه؟ درشت دانه بودن دلیلی بر رویداد بودن ربط است و ریز دانه بودن، به امرواقع بودن ربط وزن می‌دهد.

بنابراین مسأله‌ اینکه ربط علّی چه ماهیتی دارد به این سوال که آیا ربط‌های علیت، درونذات هستند یا برین و این سؤال که چگونه آنها تشخص میابند، (به صورت درشت دانه یا ریز دانه) تقلیل می‌یابد.

استدلال برای برین بودن

استدلال مهمی که برای برین بودن ارائه شده این است که امور عدمی[11] (به معنی معدوم بودن یک رویداد یا یک امر واقع)‌ نیز می‌توانند در روابط علّی درگیر شوند. ادعایی که در اینجا مطرح می‌شود این است که امور عدمی هویت‌هایی برین هستند. چرا که آنها هیچ نیستند و اتفاق نمی‌افتند. هیو ملور در دفاع از برین بودن ربط، چنین استدلال می‌کند که فرض کنید بگوییم که در بالا رفتن از صخره، اشکان نمی‌میرد چرا که او نمی‌افتد. در اینجا نیفتادن اشکان و نمردن او، به لحاظ علّی با هم مرتبط هستند. بدون اینکه هیچ رویداد و یا هویت درونذات دیگری، مرتبط با این دو، وجود داشته باشد.

دو پاسخ مهم به این استدلال داده شده است. اوّل اینکه منکر این شویم که امور عدمی می‌توانند علّی باشند. در این مورد، آرمسترانگ[12] ادعا می‌کند که امور عدمی‌، نیروهای واقعی برآمده از طبیعت را نشان نمی‌دهند. همه‌ی موقعیت علّی موجود، تنها و تنها نتیجه حضور فاکتورهای مثبت هستند". نظریه‌پردازان منکر علیت میان امور عدمی، همچنین ممکن است بگویند که امور عدمی‌ در روابطی علّی وارد نمی‌شوند و مورادی که مثال زده شده درواقع روابط شبه-علّی[13] هستند.

پاسخ دوّم این است که منکر این شویم که امور عدمی، برین هستند. مثلاً یک راه این است که امور عدمی را به عنوان رویدادهایی در نظر بگیریم که در طی آن، نبود خصوصیتی متمثل می‌شود. بنابراین مثلاً نیافتادن در لحظه‌ای خاص را به عنوان یک رویداد درونذات که باعث وقوع یافتن یک رویداد درونذات دیگر یعنی نمردن در لحظات خاص شده است در نظر می‌گیریم.

استدلال برای درونذات بودن

استدلال دیویدسن برای درونذات بودن استدلال تیروکمان[14] است. این استدلال در ابتدا توسط فرگه[15] برای نشان دادن اینکه تنها یک امرواقع صادق وجود دارد ارائه شده بود. این استدلال منطقی، با استفاده از قانون جایگزینی حافظ الصدق (یعنی قانونی که می‌گوید جابه‌جا کردن یک عنصر با هم‌ مصداقش، ارزش آن را تغییر نمی‌دهد)، و این قانون که عوض کردن ترتیب اجزاء یک امرواقع آن امرواقع را تغییر نمی‌دهد، این نتیجه را می‌دهد که اگر f1 و f2 دو امرواقع درست باشند. آنگاه f1 و f2 به لحاظ منطقی معادل هستند[16]. اگر این استدلال درست باشد نتیجه این است که همه امورواقع منطقاً معادل می‌باشند، و در نتیجه برای اینکه یک ربط علّی باشند، مناسب نیستند[17].

راه دفاع علیه استدلال تیرکمان این است که یکی از دو قانون بالا را منکر شویم. یعنی یا راه بعضی از جابه‌جایی‌ها در امورواقع را ببندیم و یا منکر درست بودن اصل جایگزینی حافظ الصدق شویم.

تشخّص: استدلال برای ریز دانه و درشت دانه بودن

سه استدلال مهم در مورد تشخص ارائه شده است. اوّلی، استدلال بر مبنای تفاوت‌های علّی[18] است، که ذکر می‌کند که ربط باید آنقدر ریز دانه باشد که تفاوت‌هایش را در روابط علّی نشان دهد. دوّم، استدلالی مرتبط با تعدّی[19] است، که ذکر می‌کند که ربط باید آنقدر ریز دانه باشد که خاصیت تعدّی در آن حفظ شود. سوّم، استدلال روش‌شناسی است که می‌گوید که ربط باید به حدی درشت باشد که زیبایی نظری حفظ شود.

تفاوت‌های علّی: اوّلین استدلال مهم برای ریز دانه بودن این است که وجود تفاوت‌های بیشتر، تفاوت‌های علّی بیشتری را مشخص می‌کنند. این مثال از لوئیس را در نظر بگیرید اشکان به حسن می‌گوید "سلام"، باید با اشکان به حسن بلند می‌گوید "سلام" مجزا شود، چرا که تنها مورد اوّل است که باعث می‌شود که حسن برگردد و جواب اشکان را بدهد و تنها مورد دوّم است که توسط حالت عصبی اشکان ایجاد شده است.

دو پاسخ به استدلال تفاوت‌های علّی در اینجا مطرح می‌شود: پاسخ اوّل به استدلال تفاوت علّی این است که ".....علت....است" یک متن معنایی است (آنسکوم، آخینشتن). در متن‌های معنایی جابه‌جایی واژه‌های هم مرجع، حافظ الصدق نیست[20]. بنابراین اشکان سلام می‌کند می‌تواند به همان چیزی ارجاع دهد که اشکان بلند سلام می‌کند امّا با جابه‌جایی دو هم‌مصداق ممکن است تغییری در ارزش صدق ادعاهای علّی صورت بگیرد. در این صورت توصیفات متفاوتی از یک ربط خاص، می‌تواند تفاوت‌های علّی را نتیجه دهد[21].

پاسخ دوّم به استدلال تفاوت‌های علّی این است که طبق این استدلال، به ریز دانه بودنی بسیار بیشتر از آنچه که بسیاری از طرفدارانش رویاپردازی کرده‌اند نیاز است. آخینشتن می‌گوید این صادق است که "شوکران نوشیدن سقراط در تاریکی باعث مرگش شد"‌ اما کاذب است که "شوکران نوشیدن سقراط در تاریکی باعث مرگش شد." اگر استدلال تفاوت علّی صحیح باشد باید نتیجه گرفت که شوکران نوشیدن سقراط در تاریکی و شوکران نوشیدن سقراط در تاریکی، با هم متفاوت هستند. و اگر این طور باشد آنگاه استدلال تفاوت‌های علّی، در نهایت نیاز به ریز دانه بودن خیلی زیادی را تجویز خواهد کرد[22].

تعدّی: استدلال مهّم دیگری که برای ریز دانه بودن مطرح شده این است که ربط‌ها باید آنقدر ریز دانه باشند که تعدّی رابطه علیت حفظ شود. وودوارد[23] مثالی را در این مورد مطرح کرده است. فرض کنید که اشکان نمک پتاسیوم را در شومینه می‌اندازد(c). سپس پدرام یک کبریت در شومینه پرت می‌کند که باعث می‌شود که شعله بنفش در شومینه مشتعل شود (d) که در نهایت باعث سوختن احمد می‌شود(c).

در اینجا نظریه‌پردازان مدافع درشت دانه بودن، با نقض شدن تعدّی مواجه هستند: انداختن نمک پتاسیوم توسط اشکان (c) باعث می‌شود که آتش بنفش ایجاد شود(d). وجود این آتش بنفش در شومینه باعث می‌شود احمد آتش بگیرد(e). امّا می‌دانیم که انداختن نمک پتاسیوم در شومینه باعث نشده است که احمد آتش بگیرد. نظریه‌پردازان مدافع ریز دانه بودن، تفاوتی میان d1: آتش بنفش می‌شود و d2: آتش شعله‌ور می‌شود، قائل هستند. در این حالت انداختن نمک پتاسیوم باعث d1 شده است (نه d2).‌ و d2 و (نه d1)‌ باعث سوختن احمد شده است و بنابراین از استنتاج این حکم که انداختن نمک پتاسیوم باعث سوختن افراد می‌شود جلوگیری می‌شود[24].

دو پاسخ به استدلال تعدّی وجود دارد، اوّل این است که قبول کنیم c علّت e است: اشکان با انداختن نمک پتاسیوم، باعث ‌می‌شود که احمد بسوزد. هرچند شاید با شهود سازگار نباشد. پاسخ دوّم انکار این است که علیت، متعدّی است. به نظر می‌آید که مواردی هست که تعدّی در علیت رد می‌شود و با ریز دانه بودن نیز قابل حل نیست. به عنوان مثال فرض کنید که تخته سنگی از کوه جدا شده و به پایین کوه و به سمت یک کوهنورد شروع به غلطیدن کند. حرکت این سنگ، باعث می‌شود که کوهنورد به سرعت خود را کنار بکشد. و این حرکت کوهنورد باعث می‌شود که سنگ به او برخورد نکند و نجات پیدا کند. در اینجا تعدّی وجود ندارد چون به نظر نمی‌رسد افتادن سنگ باعث نجات کوهنورد شده باشد.

روش‌شناسی: و در نهایت ملاحظات روش‌شناختی، حمایت مهمی از درشت دانه بودن محسوب می‌شوند. بر اساس آن درشت دانه بودن به لحاظ روش‌شناختی مرجح است. کواین (و به تبع او دیویدسن) ریز دانه بودن را با پذیرفتن هویت‌های نا آشنا[25] و به طور ضعیف تشخّص یافته در وجودشناسی برابر می‌داند[26]. آنچه هست همان است که یک نظریه درست می‌گوید که هست. باید هویت‌هایی را پذیرفت که بتوان معیارهای کافی در مورد اینهمانی آنها ارائه نمود.

جایگاه فلاسفه متفاوت در بحث حاضر

با ترکیب ملاحظات درونذاتی و تشخص، می‌توان چهار دیدگاه متفاوت را تصور کرد. جدولی زیر به طور تقریبی جایگاه فلاسفه مختلف را در این بحث نشان می‌دهد:

درشت دانه بودن

ریز دانه بودن

درونذات بودن

دیویدسن

کیم،لوئیس،درتسکی

برین بودن

---------------

بِنِت،ملور

به نظر می‌رسد که ربط‌ها یا درونذات هستند و یا برین. به عبارت دیگر نمی‌توان دیدگاهی بین این دو را تصور کرد. اما بر خلاف این دو، ریز دانه بودن یا نبودن، امری مطلق نیست و دارای درجات متفاوتی است. برای نشان دادن تصویری دقیق‌تر، می‌توان ریز دانه بودن را بر روی یک نمودار نشان داد. این نمودار از درشت دانهی زیاد دیویدسن شروع شود و به ریز دانه بودن متعادل دیدگاه کیم می‌رسد و در نهایت با ادامه یافتن این نمودار به ریز دانه بودن بسیار زیاد دیدگاه بِنِت که در آن ربط علّی به اندازه گزاره‌ها تشخص میابد، تحویل داده شود.

پیوستار دیویدسن، کیم، بِنِت نیز هنوز خیلی دقیق نیست چرا که می‌توان نقاط اشغال شده‌ی بیشتری را در طول این نمودار پیدا کرد. میزان ریز دانه بودن رویدادهای کیم وابسته به این است که خصوصیات[27] (در وجودشناسی کیم) تا چه حد ریز دانه هستند. اگر خصوصیات فراوان‌تر[28] گرفته شوند (یعنی به همان اندازه‌ای که در زبان محمول[29] وجود دارد، در طبیعت نیز خصوصیت وجود داشته باشد) آنگاه رویدادهای کیم به طور نسبی ریز دانه هستند در حالی که اگر خصوصیات در معنایی قلیل‌تر[30] گرفته شوند (یعنی تنها معادل با تعداد خصوصیات طبیعی باشند) آنگاه دانه‌ها درشت دانه‌تر خواهند بود.

از طرف دیگر اینکه تا چه حد امورواقع بِنِت ریز دانه هستند به این بستگی دارد که گزاره‌ها[31] چگونه به طور ریز دانه تشخص میابند. از این رو از دیدگاه بِنِت دو خوانش متفاوت فرگه‌ای (ریز دانه) و راسلی‌(درشت دانه) می‌توان ارائه کرد. اگر گزاره‌ها به آن صورتی که فرگه درک می‌کند باشند آنگاه امورواقع بِنِت ریز دانه هستند. در حالی که اگر گزاره‌ها آن طور که راسل آنها را درک می‌کند باشد در این صورت امور واقع بِنِت را می‌توان با رویدادهای کیم (با خصوصیات فراوان‌تر) قابل مقایسه دانست. کواین و دیویدسن در این مورد که ربط علّی به صورت درشت دانه تشخص میابند، به هم نزدیک هستند. قرائت فرگه‌ای دیدگاه بِنِت در ریز دانه بودن با دیدگاه درتسکی نزدیک است. دیدگاه درتسکی به قدری ریز دانه است که حتی تفاوت‌هایی (همانند تفاوت میان اینکه اشکان از حسن پرسید و اشکان از حسن پرسید) نیز مورد توجه قرار می‌گیرد. همه این حرفها را می‌توان در نمودار زیر نشان داد[32]:

مقاله

نویسنده کيوان الستي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS