كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، دلفاني، تقي شهرام، امام خميني، عراق
نویسنده : سعيده سلطاني مقدم
رهبری سازمان برای اولین بار در اوایل سال 1350، پس از مراجعت اکثریت افرادی که برای گذراندن دوره آموزش نظامی به اردوگاههای فلسطینی رفته بودند و آموزش بقیه افراد سازمان توسط آنها تصمیم گرفت که با توجه به شرایطی که به دنبال حادثهی سیاهکل و فعالیت چریکهای فدایی در ایران به وجود آمده سازمان را برای شروع عملیات نظامی آماده کند[1] و تلاش کرد تا اولین سری عملیات در مقطع مهرماه و هم زمان با شروع جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی انجام شود.[2]
ضربه شهریور 1350و ارتباط با شاهمراد دلفانی(عامل نفوذی ساواک)
سازمان برای تهیه اسلحه و مهمات مورد نیاز با نزدیک شدن جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی در اواخر پاییز 1349 از طریق "منصور بازرگان" با "دلفانی" تماس برقرار کرد. مراد دلفانی که یک عنصر ساواکی با تجربه بود، در جریان این تماسها اطلاعات قابل توجهی از سازمان و برخی عناصر و رهبری و مسئول آن و همچنین برنامه و عملیات نظامی آینده به دست آورد؛ ولی با توجه به اصرار افراد سازمان به وی درباره تامین اسلحه و سرعت بخشیدن به این کار ساواک نگران بود که مبادا با همان میزان اسلحهای که سازمان در اختیار دارد عملیات نظامی خود را شروع و جشنهای 2500 ساله را به هم بزند به همین منظور شروع به دستگیری افراد و ضربه زدن به سازمان کرد.[3]
به همین منظور ساواک حمله گسترده و اصلی خود را در روز اول شهریور 1350 آغاز کرد. اعضای برجسته سازمان در اول شهریور ماه 1350 در چنگ ساواک گرفتار شدند. پلیس امنیتی رژیم، از ماهها قبل، این عده را در تور تعقیب و مراقبت خود قرار داده بود. این تعداد همچنان رو به افزایش بود و در آخرین مرحله خود که منجر به دستگیری "محمد حنیفنژاد" و چند تن دیگر از همراهان او در اوایل آبان 1350گردید، مجموع افراد دستگیر شده اعم از رهبری، اعضا کادر و هواداران فعال سازمان، به بیش از 120نفر رسیدند و با دستگیر شدن آنها مرکزیت سازمان محدود به دو نفر یعنی "احمد رضایی" و "بهرام آرام" شد[4] و با اصرار "احمد رضایی"، "رضا رضایی" به سازمان اضافه شد؛ اما این ترکیب زیاد دوام نیاورد، در بهمن 1350 با ضربه خوردن "احمد رضایی" در خیابان غفاری و بر سر اجرای یک قرار توسط نیروهای ساواک محاصره شد و توسط نارنجک خود کشی کرد. "تقی شهرام" یکی از اعضای سازمان که در زندان ساری زندانی بود، توانست فرار کند و با توجه به تواناییها و تجربیاتی که داشت تواست به مرکزیت سازمان راه پیدا کند.[5]
تاریخچه مختصر فعالیت سازمان در دوره 1350تا 1354
سازمان پس از تحمل ضربات سیاسی از سوی ساواک برای اولین بار به خود سرو سامانی داد و حوزههای سازمانی با هدف اصلی عملیات نظامی سازماندهی شدند. از این هنگام عملیات انفجاری سازمان شروع شد که از آن جمله میتوان انفجار فروشگاه فردوسی و مقبره رضاخان را نام برد. در همین زمان توسط یک تیم عملیاتی انفجاری در مسیر راه "ژنرال پرایس" مستشار عالی رتبهی نظامی آمریکا در ایران رخ داد که منجر به مجروح شدن شدید و شاید مرگ وی شد.[6] سازمان هم چنین در آستانه ورود "نیکسون" به ایران (دهم خرداد1351) یک رشته عملیات انفجاری را در تهران انجام داد.[7] در مرداد سال 1351، سازمان به چند عملیات نظامی مهم دست زد که از آن جمله است، انفجار در سفارت پادشاهی اردن، انفجار در مسیر سلطان قابوس به هنگام آمدن به تهران در نزدیکی میدان آزادی و بلاخره ترور "سرهنگ طاهری"، رژیم به دنبال این عملیات و به خصوص ترور "طاهری" نیروی زیادی را در سطح شهر جهت دستگیری افراد سازمان گسیل داشت، در همین رابطه موفق شد دو نفر از افراد سازمان "محمد نصیری، باقر عباسی" را دستگیر و اعدام کند.[8]
مواضع ایدئولوژیک سازمان
مواضع ایدئولوژیک سازمان در سالهای اولیهی پس از ضربه شهریور، در اساس خود همان مواضع ایدئولوژیک قبل از ضربهی شهریور است(سازمان مجاهدین خلق معتقد به ایدئولوژی اسلامی بود؛ اما با اسلام و شریعتی که از سوی فقهای برجستهی اسلامی معرفی گردیده بود، تفاوت اساسی داشت) و در مجموع در همان چارچوب مواضع و نظرات قبلی سازمان قرار داشت، فقط نوشتهای در زندان تهیه شد، تحت عنوان علم و فلسفه و دین که کوشش شده بود ثابت کند که علم و فلسفه در مقابل دین قرار نمیگیرند؛ بلکه به عنوان مقدمهی آن محسوب میشوند، مقدمهای که به نوبهی خود دین و حقانیت آن را مورد اثبات قرار میدهد.[9] فقط برای اولین بار در سال 1352 و به خصوص در اواخر آن و با کوشش تقی شهرام، ایدئولوژی مذهبی سازمان مورد انتقاد و برخورد قرار گرفت و به تدریج منجر به نفی اصول و مبانی ایدئولوژی سازمان گردید. مباحث مربوط به تغییر و تحولات ایدئولوژیک سازمان، ابتدا در جزوی سبز و سپس در بیانیهی اعلام مواضع ایدولوژیک سازمان انعکاس یافت.[10] در جزوی سبز به طور روشن مواضع آن روشن نشده بود؛ اما در جزوی بیانیه اعلام مواضع ایدئولوژیک که در مهرماه سال 1354 در سطح بیرون از سازمان انتشار یافت به طور روشن و مشخص مطرح شد که ایدئولوژی مارکسیسم تنها ایدئولوژی اصولی و منطقی میباشد.[11]
سازماندهی و تشکیلات
پس از ضربه شهریور 1350 دیگر از گروههای کارگری، روحانیت و بازار خبری نبود و در سال 1350 گرههای مختلفی به وجود آمدند که هدف اصلی آنها فقط بالابردن بنیهی تدارکاتی، تسلیحاتی و نظامی سازمان بود. در سال 1353 گروههای تخصصیای به وجود آمد که به تدریج گسترش یافتند، نظیر گروه نشریه داخلی، گروه نشریه امنیتی، گروه تهیهی مواد انفجاری، گروه تهیه مهمات و سلاحهای دست ساز، گروه ارتباطات برون مرزی(این گروه مسوول ایجاد راه مطمیئن مرزی جهت ورود و خروج افراد سازمان بود.)[12]
روابط خارجی سازمان
تماس با روحانیت که قبل از شهریور 1350 نیز وجود داشت، در این دوره گسترش بیشتری یافت. اکثریت روحانیون مبارز در ابتدای امر و با برداشت جنبه مذهبی بودن سازمان موضع مثبتی در قبال آن داشتند و کمکهای مختلفی به آنان میکردند؛ اما با تغییر ایدئولوژی سازمان این ارتباط محدودتر شد و بسیاری از روحانیون ادامه ارتباط خود را مشروط به تصحیح مواضع سازمان کردند که با فشاری سازمان بر روی مواضع خود نه تنها این ارتباط قطع شد، بلکه جای خود را به موضع مخالفت جویانه داد. نظیر همین وضعیت در مورد ارتباط سازمان با روشنفکران و نیروهای مذهبی و بازاری نیز مصداق داشت که این همکاری بعد از تغییر مواضع سازمان از بین رفت. در سطح خارج از کشور سازمان با کلیه گروهای مذهی و غیر مذهی ارتباط برقرار کرد و با آنها همکاری داشت نام این سازمانها عبارتند از: نهضت آزادی(خارج از کشور) جبهه ملی سوم(خارج از کشور)، انجمن اسلامی دانشجویان اروپا، سازمان آزادی بخش فلسطین، جبهه خلق برای آزادی عمان(ظفار)، گروه انقلابی بحرین، گروه انقلابی بحرین، ارتش سرخ(ژاپن) و دولتهای که سازمان با آنها در ارتباط بود عبارتنداز: دولت لیبی، دولت یمن جنوبی، دولت عراق بودند.[13]
ارگان خارج از کشور
ارگان خارج از کشور به عنوان یک بخش مهم، فعالیت خود را گسترش داد که به جنبههای مختلف آن به طور مختصر اشاره میکنیم:
الف:فعالیت تبلیغاتی
این فعالیت جنبه مختلفی داشت که از آن جمله، فعالیت مربوط به انعکاس اخبار و گزارشات داخل کشور و مهمتر از همه وضع زندانها و دستگیرشدگان و فشارهای غیر انسانی که به آنها وارد میشد و از دیگر فعالیت آنها انتشار کتاب و جزوات آموزش سازمان بود که در مورد شناخت، اقتصاد به زبان ساده، دولت و انقلاب سفید و دفاعیات و زندگی نامه شهدا بود. جنبه دیگر فعالیت تبلیغاتی، تبلیغات رادیویی بود که با موافقت دولت عراق که در آن زمان با ایران اختلاف داشت، موفق شدند یک موج رادیوی قوی به مدت یک ساعت در روز و تحت نام "رادیو انقلابیون" در بغداد به راه بیندازند که به مدت یک سال این برنامه ادامه داشت و بعد از یک دوره کوتاه تعطیلی همین برنامه تحت نام "رادیو میهن پرستان" پخش میشد. همزمان در کنار این رادیو "رادیو سروش" نیز روزانه به مدت یک ساعت برنامه اجرا میکرد که برنامه آنها برخلاف "رادیو میهن پرستان" که جنیه تبلیغاتی سیاسی داشت کاملا جنبه آموزش داشت. هر دوی این رادیو ها در پاییز 1353 فعلیتشان به دلیل رفع اختلافات بین ایران و عراق لغو شد.[14]
ب:عضو گیری
ارگان خارج از کشور اقدام به عضوگیری برخی از دانشجویان خارج که بیشتر در انجمنهای اسلامی اروپا یا آمریکا فعالیت میکردند، نمود و در این رابطه به آموزش سیاسی و نظامی آنها پرداخت.[15]
ج:آموزش نظامی
دیگر فعالیت ارگان خارج از کشور تامین آموزش نظامی بود که این آموزش در اردوگاههای سازمان الفتح و در سوریه و لبنان انجام میگرفت.[16]
ارتباط با گروههاو سازمانها سیاسی ایران و غیر ایرانی و دولتها
یکی از وظایف مهم ارگان خارج از کشور رابطه با گروهها و سازمانهای سیاسی ایرانی و غیر ایرانی و برخی از دولتها بود که در بخش روابط خارجی گفته شد که با کدام گروهها و سازمانها و دولتها ارتباط داشت.[17]
ارتباطات مرزی
سازمان برای سهولت رفت و آمد افرادی که برای آموزش نظامی به خاورمیانه رفته بودند، در بازگشت خود از مرز ترکیه استفاده میکرد و در سال 1351 تصمیم گرفت علاوه بر استفاده از مرز ترکیه از مرز افغانستان نیز استفاده کند و پس از سه ماه موفق شد، امکانات لازم را برای خروج از مرز را فراهم کند.[18]
استفاده از رمز نویسی و جوهر نامریی
نامههایی که از داخل و یا خارج از کشور و بالعکس ارسال میگردید، به چند شکل نوشته میشد، در صورت عادی بودن مطلب نامه به طور عادی و بدون استفاده از رمز و یا جوهر نامریی تهیه و فرستاده میشد، در صورتی که در نامه مطلب مهمی وجود داشت یا به صورت رمز نوشته میشد و یا برای نوشتن آن از جوهر نامریی استفاده میگردید، در هنگام استفاده از جوهر نامریی نیز اگر مطلب بسیار مهم و به اصطلاح کاملا سری بود از رمز نیز استفاده میشد.[19]
استفاده از جعل
استفاده از جعل اسناد و به خصوص اسناد شناسایی مثل شناسنامه و پاسپورت از سال 1348 در سازمان آغاز و به تدریج از نظر کمی و کیفی گسترش یافت، به طوری که در سال 1350 سازمان، با در دست داشتن مهرهای مختلف قادر به جعل شناسنامه و پاسپورت ایرانی بود.[20]
ملاقات با امام
در اواخر سال 50 نیز سازمان تصمیم میگیرد با امام ملاقات دیگری داشته باشد و از امام خواسته شود که اعلامیهای علیه جنایات رژیم شاه و وضع زندانها صادر کند، طبیعی بود که سازمان از این اقدام جنبه سیاسی و تبلیغاتی اعلامیه را در نظر داشت. تعداد جلساتی که با امام داشتند 6 یا 7 جلسه بود که در این جلسات ابتدا درباره تاریخچه سازمان و وضعیت تشکیلاتی آن و به ویژه در مورد حادثهی اول شهریور و ضرباتی که از سوی رژیم به سازمان وارد آمد و تعداد افراد دستگیر شده مطالبی را عنوان کردند و در مراحل بعدی مواضع ایدئولوژیک سازمان توضیح مختصری داده شد و قرار شد امام دو تا از از جزوات سازمان را که یکی به نام "راه انبیا، راه بشر" و دیگری "امام حسین" بود را مطالعه کنند.[21] امام این دو جزوه را مطالعه کردند و نظراتشان را در یکی دو صفحه به طور مختصر نوشتند "حسین روحانی" یکی از افراد سازمان که مسئول این ملاقات بوده است، مینویسید: " متاسفانه این نوشته در اختیار نیست و آن چه را که من از آنها به خاطر دارم، یک ایراد به تحلیل و برداشت سازمان از مساله قیامت و دیگری ایراد به نظریه تکامل مورد قبول سازمان که اساسا مبتنی بر نظریه داروینیسم و توماسیون (جهش) است، بود."[22] در صحیفه نور امام خمینی میفرمایند؛ من از مجموع اظهارت و نوشتههایشان به این نتیجه رسیدم که این جمعیت به اسلام اعتنا ندارد، لیکن چون میدانند که در کشوری مانند ایران که بیش از هزار سال است که اسلام در رگ و پی این ملت ریشه دوانیده جز با نام اسلام، نمیتوان پیشرفت کرد، لذا اسلام را ملعبه کردهاند.[23] امام نکتهی دیگری را متذکر شده بودند و آن انتقاد به نحوهی برخورد سازمان با روحانیون بود و همچنین به این مساله که در طلیعه و آغاز نوشتههای سازمان نامی از خدا نیامده بود، انتقاد داشتند و در زمینه مبارزه مسلحانه این مشی را نادرست میدانست و اظهار داشتند، مردم آماده نیستند و حاضر نخواهند بود، از شما و برنامههایتان پشتیبانی کنند و شما هم که نیروی قابلی نیستید، حتما شکست خواهید خورد و از بین میروید.[24] و در پایان از امام خواستند، اعلامیهای که قبلا صحبتش را کردند که در مورد حال و وضع زندانیان مورد نظر بود، صادر کنند، امام در حالی که دادن این اعلامیه را به ضرر حال و وضع زندانیان مورد نظر میدانستند، اضافه کردند که قبل از شناختن کامل آقایان و حرکتشان نمیتوانند، چنین کاری را انجام دهند. اما بعدا امام اعلامیهای دربارهی جنایات رژیم شاه از جمله تعداد زیاد زندانیان صادر کردند، بدون آنکه ذکر مشخصی از سازمان مجاهدین کرده باشند.[25]