كلمات كليدي : بلارمين، يسوعيان، كليساي كاتوليك، محاكمه گاليله
نویسنده : محمد صادق احمدي
کلیسای قرن شانزده و اصلاحات[1]
با شروع نهضت اصلاحات دینی اصلاحگران که از رفتارها و اعتقادات کلیسای کاتولیک به ستوه آمده بودند در حوزههای مختلف کلیسا را زیر سوال بردند. برخی مثل تسوینگلی از آداب و رفتار کلیسا ناراضی بودند و برخی مثل لوتر بسیاری از اعتقادات و آموزههای کلیسا مثل آیین توبه را نمیپذیرفتند و لوتر نه تنها آموزههای کلیسا بلکه بخشهایی از کتاب مقدس را نیز بدون اصالت و غیر معتبر میدانست.[2]
با وجود این اعتراضاتی که متوجه کلیسای کاتولیک بود و با توجه به فشارهایی که از جانب امپراتور به پاپ وارد میشد، کم کم کلیسا به فکر اصلاحات از درون افتاد و برای تحقق این امر شروع به اقداماتی کرد. اقداماتی نظیر برپایی شورای هجده ساله ترنت و باز برپایی دادگاههای تفتیش عقاید که پاپ پل سوم فرمانش را صادر کرده بود و گفته بود:
«...برای اینکه امور تا وقتی که در انتظار شورا به سر میبریم بدتر نشود ما پسر محبوب خود جیووانی پیترو کرافا را بازجوی کل با اختیارات قانونی در سراسر حکومت مسیحی شامل ایتالیا و دربار رومی منصوب کردیم... وی و زیر دستانش موظف هستند از راه تفتیش عقاید همه و تک تک افرادی که از راه خداوند و ایمان کاتولیک منحرف میشوند...بازجویی کنند.»[3]
اما این رفتارهای اصلاحی کافی نبود؛ بنابراین گروههایی از درون کلیسای کاتولیک برگزیده شدند تا علاوه بر اصلاحات از درون، جلوی اصلاحاتی که در برابر کلیسای کاتولیک پدید آمده بود را بگیرد؛ بنابراین انجمن یسوعیان (Jesuits) پدید آمد.
از سرکردگان این انجمن که نقش عمدهای در ترسیم تئوریهای این انجمن داشت و دارای رسالههای الهیاتی فراوانی بر ضد نهضت پروتستان میباشد، رابرت بلارمین است.[4]
روبرتو: برادرزاده پاپ
روبرتو فرانسیسکو رومولو بلارمینو در سال 1542 در توسکانی ایتالیا دیده به جهان گشود. رابرت برادرزاده پاپ مارسل دوم بود و شرایط خانوادگی ، وی را به سمت الهیات و دفاع از کلیسای کاتولیک که در آن روزگار در معرض انواع اعتراض و هجمههای گوناگون بود، سوق داد.
بنابراین بلارمین جوان در سال 1560 و در حالی که هجده سال بیشتر نداشت برای تحقق موارد مذکور به فرقه یسوعیان علاقه مند شد و در نهایت به ایشان ملحق شد.
او در طول مدت حضورش در انجمن از خود شایستگیهایی بروز داد تا اینکه در سال 1569 برای مقابله با رشد و گسترش جنبش پروتستان در شهر لوون Louvain ، به آنجا فرستاده شد.
با شدت عملی که رابرت در این شهر از خود نشان داد و با توجه به اینکه او دارای نسبت خانوادگی با پاپ بود، یک سال بعد (1570) به عنوان نخستین استاد یسوعی دانشگاه لوون مشغول به تدریس شد.
برادرزاده پاپ! کاردینال و اسقف میشود
همین موارد موجبات رشد و ارتقای او را فراهم کرد تا جایی که شش سال بعد به رم فراخوانده شد تا در کالج رم و در کرسی الهیات جدلی تدریس نماید و سه دهه بعد نیز تا مقام کاردینالی ارتقاء یافت.
سه سال پس از اینکه رابرت به منصب کاردینالی رسید توسط پاپ به عنوان اسقف اعظم کاپوآ Capua گماشته شد تا برای سه سال در این منصب بماند.در سال 1605 این رشد و ارتقاء درجه تصاعدی او همچنان ادامه داشت و او برای تحویل گرفتن مناصب بالاتر به رم خوانده شد.
بلارمین سرانجام پس از عمری پر هیجان که در راه مبارزه با اصلاح طلبان گذشت، در سال 1621 چشم از جهان فرو بست.[5]
نظریات بلارمین
از آنجا که بلارمین در دورانی میزیست که کلیسای کاتولیک و آموزههای آن به شدت مورد تهدید واقع شده بود بنابراین او همانند بسیاری از مدافعان کلیسا به برخوردهای غیر منطقی با اعتراضات پرداخت. با توجه به اینکه وی از شخصیتهای مهم زمان خود بود (به عنوان مثال در بازبینی ترجمه ولگات به زبان لاتین حضور داشت) برخوردها و اندیشههای او دارای اهمیت بسیاری است:
1- جریان گالیله:
اکتشافات کوپرنیک تصورات سنتی و کهن در مورد نظام جهان و چگونگی آن را دگرگون ساخت و اعتقاد مردم درباره عالم و مرکزیت انسان در آن را متزلزل کرد. یک قرن پس از کوپرنیک، گالیله (دانشمند شهیر ایتالیایی) به یافتههای کوپرنیک مهر تایید زد و از نظریه او در مورد مرکزیت خورشید و گردش زمین به دور آن حمایت کرد ولی این کار گالیله از نظر کلیسای کاتولیک و بلارمین مجاز نبود. بنابراین در سال 1633 دادگاه تفتیش عقاید رم او را فراخواند و او را مجبور کرد که یافتههای خود را انکار کند.[6]
البته این دادگاه آخرین دادگاه او بود و پس از مرگ بلارمین برگزار شد اما در دادگاههای پیشین گالیله، بلارمین حضوری فعال داشت و در محاکمه سال 1616 حکم به محکومیت گالیله داد و اعلام کرد که زمین مرکز کائنات است و نه خورشید. پیام این دادگاه را نیز بلارمین به گالیله ابلاغ کرد. گالیله نیز تا سال 1630 از ترس نهادهای کلیسایی در مورد این مساله سکوت اختیار کرد.[7]
2- دستگاه پاپی:
دیدگاه بلارمین در مورد دستگاه پاپی برای او مشکلاتی را به وجود آورد. او با کسانی که میگفتند اقتدار پاپ در مورد مسائل دنیایی و این جهانی نیست و تنها به امور روحانی مربوط میشود، مخالف بود اما در عین حال مخالف این امر نیز بود که پاپ بتواند در مسائل دنیوی به شکل مستقیم و تعیین کننده اعمال نظر کند. در واقع پاپ فقط نقش ناظری را دارد که در مواقع لزوم باید دخالت کند.[8]
3-حاکم؛ نماینده خدا:
بلارمین همصدا با پولس معتقد بود که حکمرانان اقتدار خود برای حکمرانی را از خدا دریافت میکنند و مردم باید از او تبعیت کنند. همین مساله سبب شد تا پاپ سیکیتوس پنجم که از این نظریه بلارمین ناراحت شده بود کتابهای بلارمین که در آن این نظریه آمده بود را در فهرست کتب ممنوعه قرار دهد. [9]
آثار بلارمین
با توجه به اینکه بلارمین بیش از اینکه شخصیت علمیباشد در پی انجام وظایفش در انجمن یسوعیان بود بنابراین غیر از مجموعه سه جلدی " مباحثاتی در مورد مسائل مربوط به ایمان مسیحی علیه بدعت کاران عصر حاضر " اثر مهم دیگری از او بجا نمانده است.
او در قسمتی از این کتاب در مورد عادل شمردگی که یکی از محورهای اصلی نزاع با پروتستانها بود، آورده است: «...هر آن کس که با تمام قلبش از گناه بازگشت نماید و بخواهد با توبه خود را در نظر خدا اصلاح نماید توسط ایمان زنده و اشتیاق به نیکی با خداوند مصالحه یافته است. بنابراین برخی از شهادتهای پدران کلیسا نشان میدهد که ایمان به تنهایی باعث عادل شمرده شدن فرد میگردد، اما نه به معنایی که دشمنان ما ( پروتستان ها) این مفهوم را درک میکنند.»
بلارمین در این اثر به بهترین شکل الهیات کاتولیک را هم صدا یا آموزههای شورای ترنت تحریر کرده و در این موفقیت زیادی کسب کرده است تا جایی که در مدرسههای پروتستان برای رد آراء و اندیشههای او به مباحثات علمیمیپرداختند.
جایگاه بلارمین در کلیسا
تاثیرگذاری فراوان بلارمین در جریانات دورانش و نسبت نزدیک خانوادگی او با پاپ از او شخصیت ممتازی در زمان خود ساخته بود. او نه تنها در کلیسای کاتولیک به رشدی چشمگیر دست یافت و به مناصب مهم رسید بلکه در کلیساهای پروتستان نیز دارای جایگاه بالایی بود؛ نه به این معنا که مورد احترام باشد بلکه اندیشه او برای پروتستانها بسیار مهم بود به نحوی که به تقابل علمیبا او پرداختند و کرسی استادی برای رد اندیشههای او تاسیس کردند.