4 بهمن 1389, 0:0
پايه ريزي مدينه معنوي اسلامي
محمد مددپور
اگر شرق تحت تاثیر لایههای سطحی آداب و رسوم فرهنگ و هنر غربی قرار گرفت، فلسفه و فرهنگ یونانی نیز به تدریج از متفکران شرقی متاثر شد، چیزی که در آرای افلاطون قبلامشهود بود و در عصر هلنی نیز بسیاری از نویسندگان یونانی و کاهنان مصری و متفکران دینی مشرق زمین باور داشتند که بسیاری از متفکران کهن یونانی چون اورفئوس، موسایوس، دایدالوس، هومر، لوکورگوس، افلاطون، فیثاغورث، اودوکسوس، ملامپوس، اوپنوبیدس و دموکریتوس از شرق دیدار کرده و منبع و ماخذ فکر آنها را شرقی و مصری میدانند.
هرودت نیز گفته بود: یونانیان آیینهای مقدس و مراسم و فن پیشگویی و غیره را از شرقیان فرا گرفتند. یهودیان معتقد بودند یونانیان به ناحق اندیشههای فلسفی خود را از کتب مقدس آنها ربودهاند، در حالی که خود میکوشیدند با منطق یونانی مجهز شوند و مورخان یهودی روش محققان اسکندرانی را برای تاریخ نویسی برگزیدند و در فلسفه، «عقل کل» را به جای خدا قرار ندادند. نهایت آن که شرقیان مقاومت معنوی و دینی خود را با نفوذ در درون فرهنگ فلسفی یونانی نیز استمرار بخشیدند.
نتیجه مقاومت دینی شرقیان در تاریخ عمومی دنیای باستان آن بود که مایه ضعف و زوال نابه هنگام امپراتوریهای یونانیان گردید. در ایران، ابتدا پارتیها موجب سرنگونی یونانیان شدند؛ هرچند در آغاز به جهت فقر فرهنگی ظاهری آن را برای اظهار هم ترازی فرهنگی پذیرفتند، به تدریج به فرهنگ دینی و اساطیری بومی ایران روی آوردند، و از آنجا که در این رجوع چندان ریشه دار نبودند، با مقاومت تمام عیار ایرانیان مومن سرنگون شدند.
ساسانیان، گرچه داعیه خلوص مطلق داشتند، خود نیز به نحوی تحت تاثیر فرهنگ یونانی بودند، چنان که نقوش برجسته ساسانی تقلیدی از حجاریهای رومی است و اغلب با روحیهای دنیوی صورت گرفته است؛ چنان که نقش برجسته ترایانوس امپراتور روم چنین است. یونانیت در این نقش برجستهها به جهت شبیهسازی و نزدیکی به طبیعت و توجه به نقش زنان و رقاصهها و رامشگران، که در عهد هخامنشی سابقه نداشته است، نمایان میشود؛ وگرنه روایت اعمال شهریاران ایران، در صورت اساطیری و دینی، قبل از سیطره یونانیان وجود داشته است؛ اما، در کل، ایران عصر ساسانی نیز بدون تذکر به فرادهش دینی قابل درک نیست. دورهای که فره ایزدی از شهر یاران و مغان زرتشتی ایرانی دور میشود و شهر یارانی چون خسروپرویز و یزدگرد سوم بر اریکه شهریاری مینشینند و به استبداد و ظلم و جور سیطره پیدا میکنند، کار آیین فرهی شهریاری و دینداری کهن ایران به پایان میرسد، و فسخ و مسخ و نسخ میشود و خورشید حقیقت از افق اسلام تجلی و ظهور میکند. و روح فرهی ایرانی گمشده خویش را در آئین ولایی اسلام و تشیع علوی معصومانه و وجوات مقدس امامان معصوم(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) و نهایتا حضرت نبی ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله وسلم یافت و هر آنچه در عصر ساسانی و یونانزدگی هلنی فروپاشیده و مستور شده بود انکشاف و اشراق پیدا کرد. علاوه بر این، «مدینه النبی» میتوانست، «ورجمکرد» را احیا کند.
بخش دوم: استمرار آیین فرهی مزدایی در عالم ولایی اسلامی سنت ولایی معصومانه
صرف نظر از ماهیت ماجرایی که در آسمان رخ میدهد، جهان عصر بعثت، در ساحت تفکر، پرجنب و جوش و پرتلاطم و طوفانی است. حال مخافت آمیز بشر در مواجهه با رازهای عالم وجود، در این عصر فروپاشی تمدن ها، تزلزل عقل اندیشی یونانی و استحاله آن در ادیان سری و آیینهای جادویی مشرق زمین را تسهیل میبخشد. همه امور در این دوران مهیاست تا چون ماده ای صورت دینی نویی به خود گیرد، چه در قلمرو قول و چه در قلمرو فعل و حال.
در چنین اوضاع و احوالی است که محمد مصطفی(ص) مدینه معنوی اسلام را، براساس حقیقت و شریعت و طریقت، متحقق میسازد، و چنان که عالم به واسطه رقیقه عشقیه و حب ذاتی الهی به پیدایی آمده بود، مدینه الرسول و النبی نیز چونان مدینه قدسی عالم اسلامی بر باطن محبت و قرب به حق «ولایت» استقرار مییابد. طبقات چهارگانه، دنیوی عالم ممسوخ اساطیری ساسانی و شرک یونان زده به صورت طبقات معنوی قلب ماهیت پیدا میکند. «تولی و تبری» ساحت درونی و بیرونی مدینه را متعین میسازد. به اقتضای ولایت و قرب به حق، کسانی که با محمد رسول الله همراهاند به یکدیگر مهر میورزنده و بیگانگان را طرد میکنند.
بدین سان امت اسلامی تاسیس میشود، و سنت اسلامی، که سه ساحت دین را داراست، در ذیل عالم اسلامی تکوین مییابد. سنت آن چنان که اهل ظاهر در مییابند صرف اقوال و روایات نیست، بلکه فعل و حال متعالی قدسی نبوی و ولوی و همان مآثر ماثورات و ودایع تاریخی است که در معارف اسلامی به امانات نیز تعبیر میشود. سنت با ترادیسیو (Traditio) به لاتین و پارادوریس (Paradoris) به یونانی و پرادته (Pradata) به اوستایی و فرادهش به فارسی و اوبرلیفرونگ (Uberliefrung) به آلمانی ترادیسیون و ترادیشن (Tradition) به فرانسه و انگلیسی هم معنی است.
هنگامی که امانات تاریخی یا مآثر ماثورات قومی فاقد تفکر میشود، این به معنی غلبه صرف اقوال و جدل قولی ظاهری ممسوخ است، در حالی که با امانات اصیل حقیقی چونان ره آورد یک تجربه حضوری روحی، عالمی در فتوح باطنی بشر چهره میگشاید، که با آن به آسمانهای برین پر میکشد. در این مقام و منزل، که سنت معنای اصلی اش چهره میگشاید و پس از چهره گشایی با آغاز عصر غیبت در حجاب تاریک خود فرو میرود، انسان قدسی سنتی در عالم اسلامی در مقام تفکر معنوی و غلبه حال حیرت در برابر عالم راز، از موجود به وجود سیر میکند و پرده از راز برمی گیرد. وجود موجودات راز است، و با حیرت در برابر این راز، تفکر آغاز میشود.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان