دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

چارلز رایت میلز Charles Wright Mills

چارلز رایت میلز Charles Wright Mills
چارلز رایت میلز Charles Wright Mills

كلمات كليدي : رايت ميلز، نخبگان قدرت، بينش جامعه شناسي، قدرت، اقتدار

نویسنده : ابوذر رحيمي

چارلز رایت میلز در سال 1916 در واکو، واقع در تگزاس از یک خانواده طبقه متوسط کاتولیک متولد شد. در جوانی به مدرسه نظامی روستایی فرستاده شد. پس از یکسال میلز در دانشگاه تگزاس در شهر آستین برای تحصیل پذیرفته شد. در دانشگاه میلز به مطالعه فلسفه پرداخت.[1] میلز درسال 1939 از دانشگاه ایالتی تگزاس با درجه فوق‌لیسانس در رشته جامعه‌شناسی فارغ‌التحصیل شد. سپس در دانشگاه ویسکانسین تحت نظارت جامعه‌شناسان معروفی از جمله هوارد بکر و هنس گرث ادامه تحصیل داد و در سال ۱۹۴۱ به درجه دکتری در رشته جامعه‌شناسی نائل آمد.[2] از سال 1941 تا 1945 به‌عنوان استادیار جامعه‌شناسی در دانشگاه مریلند به تدریس اشتغال داشت. وی از سال 1945 تا پایان عمر در دانشگاه کلمبیا به تدریس و پژوهش پرداخت و عضو دفتر مطالعات کاربردی بود. میلز در اواسط دهه ۱۹۵۰ تا سال 1961 به کشورهای آمریکای لاتین و اروپا سفر کرد. وی از شوروی، فرانسه، و کشورهای اسکاندیناوی دیدن نمود. در سال 1959 به‌عنوان استاد مدعو در دانشگاه لندن به تدریس پرداخت.[3] میلز سرانجام در بیستم مارس سال 1962 در وست‌نیاک نیویورک از دنیا رفت.

زمینه فکری

یکی از متفکرانی که بر روی آراء میلز تأثیر گذاشت تورشتاین وبلن بود، میلز وبلن را به‌عنوان منتقد اجتماعی و نظریه‌پردازی که از مارکس بهره گرفت، مورد ستایش قرار می‌داد. تضادهایی که وبلن در جامعه آمریکا مطرح می‌کرد و این عقیده که بین تحلیل اجتماعی و نقادی اجتماعی رابطه تنگاتنگی وجود دارد را می‌توان در تفکر میلز مشاهده نمود. هردو رادیکال بودند، اگر چه هیچ‌کدام مارکسیست نبودند. میلز همانند وبلن، از اندیشه‌های مردم‌گرایانه امریکایی تأثیر پذیرفت.[4]

همچنین میلز به‌طور مشخص در سه زمینه از ماکس وبر تأثیر پذیرفته است:

1- اولین تأثیرپذیری در زمینه‌ روش‌شناسی است، وبر معتقد بود که از یک طرف ساختارهای اجتماعی عوامل محرک انسان را می‌سازند و از طرف دیگر همین ساختارها حالات روانی انسان را که افراد با آن‌ها درگیرند زیر نفوذ دارند. به‌عبارتی جامعه تا عمیق‌ترین احساسات انسانی را زیر نفوذ دارد ولی همین ساخت اجتماعی را انسان‌ها آفریده‌اند.

2- دومین موضوع مسأله قدرت است. قدرت در آثار وبر معنا و حیطه گسترده‌ای دارد و از روابط شخصی تا مناسبات میان دولت‌ها را شامل می‌شود.

3- سومین حوزه جامعه‌شناسی طبقات اجتماعی است، طبقه اجتماعی، منزلت و حزب سیاسی عناصر اصلی نظام قشربندی اجتماعی هستند که بر توزیع قدرت متکی است. این نظر وبر با جبر اقتصادی که اقتصاد را عامل تعیین‌کننده در حیات اجتماعی انسان به‌حساب می‌آورد مخالفت می‌کند.[5]

میلز در انجام بررسی تجربی آنچه که تحت عنوان نخبگان قدرت (خاصه در ایالات متحده) نام‌گذاری می‌کند، از "گانتا نو موسکا" تأثیر می‌گیرد. اما وی برخلاف موسکا طبقه اجتماعی و نخبگان را دو پدیده مجزا می‌داند.[6] میلز همچنین از زیگموند فروید، کارل مانهایم و جورج هربرت مید نیز متأثر بوده است.

آثار میلز

1) جامعه‌شناسی و عمل‌گرایی (1964)؛ این اثر در واقع رساله دکترای میلز است که با نوعی بازنگری به‌صورت کتاب چاپ شد و علاقه میلز را به جامعه‌شناسی شناخت نشان می‌دهد. میلز عمل‌گراها را به‌خاطر تأکید بر نیروی خلاق انسان که سرانجام قادر به تعیین سرنوشت خود است، ستایش می‌کرد.

2) قدرتمندان نوین (1948)؛ این کتاب حاصل مطالعه‌ درباره رهبران اتحادیه‌های کارگری در آمریکا است. اطلاعات و داده‌های کتاب به‌صورت یک پروژه تحقیقاتی به‌وسیله میلز در دانشگاه کلمبیا گردآوری شد. این کتاب بررسی می‌کند که چه شرایط اجتماعی- سیاسی رهبران اتحادیه‌های کارگری را به قدرت نشاند و آن‌ها را تحت تأثیر قرار داد.[7]

3) یقه‌سپیدها (1951)؛ این کتاب مبتنی‌بر تصوری است که میلز از آمریکا دارد. جامعه‌ای در حال سوق یافتن به سمت دیوانسالاری توده‌ای که در آن فرهنگ منحط مصرف‌گرایی به توهم آزادی و خوشبختی استمرار می‌بخشد.[8]

4) نخبگان قدرت (1959)؛ در این کتاب وی به وجود نخبگانی اشاره می‌کند که بر توده اجتماعی‌ای اعمال قدرت می‌کنند.[9]

5) سفر به پورتریکو (1950)؛ این کتاب داستان کنترل بازار کار و استثمار نیروی کار ارزان قیمت مهاجران پورتریکوئی و نتایج اجتماعی آن است.

6) گوش کن یانکی (1960)؛ این کتاب حاصل اقامت چند هفته‌ای میلز در کوبا است. مطالب کتاب مکالمات مفصلی است که با فیدل کاسترو و برخی از رهبران و مقامات دولتی مثل چه‌گوارا و رئیس کل بانک مرکزی کوبا انجام گرفته است.[10]

نخبگان قدرت

به نظر میلز دموکراسی در آمریکا به‌علت تمرکز فزاینده قدرت سیاسی در دست یک گروه نخبه سه‌گانه مرکب از مقامات بلندپایه حکومت فدرال، سرآمدان شرکت‌های بزرگ و افسران بلندپایه ارتش تضعیف می‌شود. ظهور دولت رفاه به تمرکز فزاینده قدرت سیاسی در واشنگتن کمک کرد، در حالی که در اقتصاد نیز تمرکز صورت گرفته است، به دلیل اینکه گسترش شرکت‌های بزرگ به حذف هرچه بیشتر مؤسسات کوچک اقتصادی منجر شده است. جنگ جهانی دوم و به‌دنبال آن دوران جنگ سرد برای نظامیان نشانه نقشی جدید و مهم‌تر از هر مرحله دیگری در تاریخ آمریکا بود. به نظر میلز تصمیم گیرندگان در این سه حوزه نهادی هم قدرت بسیار چشم‌گیری یافتند و هم بیش از پیش نیز با یکدیگر همکاری کردند. نتیجه آن ظهور یک گروه نخبه قدرت بسیار هماهنگ و متحد بود.[11] این نخبگان که غالباً مرد هستند قدرت را در کمپانی‌ها، سیاست و ارتش در دست دارند. در رأس اقتصاد کمپانی‌های بزرگ مدیران عامل قرار دارند، در رأس نظم سیاسی، اعضای هیئت مدیره سیاسی و در رأس تشکیلات نظامی نخبگان نظامی و سیاستمدار که در ستاد مشترک و رده‌های بالایی جای دارند. اگرچه نخبگان قدرت لزوماً دلبخواه و هماهنگ با یکدیگر عمل نمی‌کنند، اما منافع و علائق مشابهی دارند و برنامه عمل اجتماعی مشترکی را دنبال می‌کنند. میلز نخبگان قدرت را شبکه پیوسته‌ای می‌داند که به‌واسطه علائق و منافع شخصی و ساختاری به هم پیوند خورده‌اند. آنان نه‌تنها قدرت شکل دادن به جامعه را دارند، بلکه این قدرت را با کمترین میزان پاسخگویی اعمال می‌کنند. میلز عقیده داشت که صیانت از جامعه‌ای دموکراتیک نیازمند مردمی فرهیخته و به‌لحاظ سیاسی فعال است.[12]

بینش جامعه‌شناسی

به نظر میلز آنچه امروزه به آن احتیاج مبرم است، آمار و ارقام نیست، بلکه بینش جامعه‌شناسانه است که به یاری آن بتوان تأثیر رویدادهای عظیم را در زندگی خصوصی و فعالیت‌های اجتماعی خود و دیگران درک کنند. به نظر وی طبقه‌بندی میان گرفتاری‌های خصوصی و مسائل عام ساختی، وسیله اساسی بینش جامعه‌شناسانه و خصلت ممتاز کلیه آثار کلاسیک در علوم اجتماعی است. وی در تعریف گرفتاری‌های خصوصی می‌نویسد: این گرفتاری‌ها ناشی از شخصیت فرد و رابطه او با دیگران است. بنابراین برای تبیین آن‌ها باید به فرد به‌عنوان یک موجود زنده نگریست و به شرایط اجتماعی او که مستقیماً در معرض تجربه شخصی و فعالیت اداری اوست، توجه نمود. شخص زمانی دچار این گرفتاری‌ها می‌شود که احساس می‌کند ارزش‌ها و منافع شخصی او مورد تهدید قرار گرفته است. همچنین میلز در تعریف مسائل عام می‌نویسد: مسائل عام به اموری اطلاق می‌شود که حاکم بر شرایط خاص و زندگی خصوصی افراد است. آن‌ها نیز به سازمان و شرایط موجود در نهادهای یک جامعه و چگونگی ساخت وسیع اجتماعی و زندگی تاریخی افراد مربوط است. مسئله عام زمانی پدید می‌آید که عموم مردم متوجه می‌شوند که ارزش‌های اجتماعی آنان به کلی مورد تهدید و تهاجم قرار گرفته است.[13] هنگامی که در یک شهر صدهزار نفری فقط یک نفر بیکار وجود دارد این یک گرفتاری خصوصی است. ولی وقتی در جامعه‌ای با پنجاه میلیون، پانزده میلیون بیکار وجود دارد. این یک مسئله عمومی است و نمی‌توان آن را در چارچوب خصوصیات و امکانات بیکاران تجزیه و تحلیل کرد. در چنین شرایطی، ساخت واقعی امکانات اجتماعی به‌طور کلی مضمحل شده است. در نتیجه برای تجزیه و تحلیل صحیح و همچنین ارائه راه‌حل ممکن باید امکانات نهادی اقتصادی و سیاسی موجود را در نظر گرفت و تنها به موقعیت شخصی و اجتماعی افراد اکتفا ننمود.[14] میلز معتقد است که شناخت رابطه میان فرد و جامعه، سرگذشت فردی و تاریخ، وظیفه یا رسالت بینش جامعه‌شناسانه است. به عقیده او جامعه‌شناسان معاصر به چنین واقعیتی توجه نداشته و به‌جای بررسی مسائل اساسی و غیرشخصی به مسائل ناچیز توجه می‌کنند و در حقیقت مسائل اساسی اکثریت توده‌ها را نادیده می‌گیرند. وی مدعی است که علل اصلی گرفتاری‌های مردم در بطن نیروهای متمرد جامعه معاصر، شیوه‌های بیگانه کننده و غیرانسانی تولیدی و اقتدار و حاکمیت اقلیت قدرتمند است.[15]

قدرت و اقتدار

به عقیده میلز نظم سیاسی شامل آن دسته از نهادهایی است که انسان به‌وسیله آن‌ها در شبکه توزیع قدرت قرار می‌گیرد، آن را اعمال می‌کند، یا تحت تأثیر آن قرار می‌گیرد. قدرت را به کسی نسبت می‌دهند که می‌تواند در رفتار دیگران، حتی بر اراده آن‌ها هم تأثیر بگذارد. از آنجا که قدرت دلالت بر این دارد که کنشگر می‌تواند اراده خود را اعمال کند، پس مستلزم اطاعت هم هست. بنابراین نکته کلی در سیاست این است که چرا مردم فرد قدرتمند را می‌پذیرند تا از او اطاعت کنند و چرا اطاعت می‌کنند. به نظر میلز اصل مسئله سیاست، اقتدار حاکی بر تفاهم است. زیرا اقتدار موجب تحقق نظم سیاسی می‌شود. به نظر وی قدرت عبارت است از احتمال اینکه انسان‌هایی طبق خواست‌های یک نفر دیگر عمل کنند. کنش آن‌ها ممکن است متأثر از ترس، محاسبه عقلایی نتیجه عمل، ناتوانی از گونه‌ای دیگر عمل کردن، بی تفاوتی، یا بسیاری انگیزه‌های فردی دیگر باشد. اما اقتدار، مستلزم اطاعت ارادی مبتنی‌بر اندیشه‌ای است که شخص فرمان‌بر نسبت به شخص قدرتمند یا موقعیت او دارد. برای اینکه اقتدار متعارف به‌دست آید لازم است که قدرت، خود را با صفت‌های عدالت، اخلاق، مذهب، و دیگر ارزش‌های فرهنگی بپوشاند و این ارزش‌ها، هدف‌های پذیرفتنی و مسئولیت آن‌هایی را معین می‌کند که قدرت را اعمال می‌کنند.[16]

اهمیت نظرات میلز را می‌توان در سه مورد دانست:

1- مفهوم نخبگان را از مفهوم طبقه اجتماعی مجزا کرد

2- جامعه‌شناسی قدرت را طرح‌ریزی کرد

3- راه تحقیقات تجربی را در مورد نخبگان باز کرد.

و بدین ترتیب میلز را معمولاً یکی از پیشقدمان اصلی جامعه‌شناسی قدرت و همچنین جامعه‌شناسی نخبگان می‌شناسند.

بسیاری از مطالعات که بعد از میلز درباره نخبگان و توزیع قدرت بین نخبگان انجام گرفته است ملهم از عقاید میلز است. از آن جمله تحقیقات جامعه‌شناس کانادایی "جان پورتر" که در عین حال هم عوامل اشتقاق و هم عواملی که نخبگان سیاسی، اقتصادی، مذهبی و سندیکایی را در کانادا به یکدیگر مرتبط می‌سازند، مشخص نموده است.[17] آثار میلز شیوه خردورزی نقادانه را در میان روشنفکران و عالمان علوم اجتماعی فزونی بخشید. جامعه‌شناس مشهور الوین گلدنر از جمله کسانی است که پیگیر نظریه میلز بود. وی معتقد بود که همه‌ نظریه‌های جامعه‌شناسی حتی مارکسیسم که یک نظریه انتقادی است نیز باید به تحلیل انتقادی کشیده شوند. او در کتاب "بحران در جامعه‌شناسی غربی"، سنت میلز را پی‌گیری می‌کند.[18]

 

مقاله

نویسنده ابوذر رحيمي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

قرار دادگاه

No image

قرار تحقیقی

No image

سازش Conciliation

No image

رویه قضایی

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS