كلمات كليدي : شهر، شهرنشيني، مادرشهر، كلان ْشهر، تكنوشهر، حومه، شهرك، شهرستان
نویسنده : مصطفي همداني
واژه "City" در لغت بهمعنای شهر آمده است.[1] این واژه از اصطلاحات مربوط به حوزه جامعهشناسی شهری است که مباحث مربوط به پدیده شهر را از نگاه جامعهشناختی مورد مطالعه قرار میدهد.
تعریف شهر که در طول زمان از آغاز تشکیل شهر و به وجود آمدن شهرنشینی تا دوران ماقبل صنعتی و دوران صنعتی و عصر فراصنعتی (عصر اطلاعات) تطورات گوناگونی داشته و اکنون هم دارای مصادیق متفاوتی است، دارای دشواریهای خاص خود است.
به نظر لوئیز ویرث(L.Wirth) ، شهر یک روند تغییرات است و نه یک تغییر خشن که در تنگناها و خواستههای متعلق به یک پهنه یا عدهای از ساکنان و یا معیارهای فضایی و اداری محاط شده باشد. این یک شیوه زندگی است که در مؤسسهای نسبتاً بزرگ دائماً میان انبوه افرادی که از نظر اجتماعی ناهمگناند دیده میشود.[2]
رابرت پارک(E.Park) ، ارنست برجس (E.Burgess) و رودریک مکنزی (R.Mckensey)، از بنیانگذاران و مبلغان مکتب شیکاگو، شهر را ارگانیسم اجتماعی و یا محل اسکان طبیعی انسان متمدن میشمارند.[3]
مولر لیر (M.Lyer)، شهر را تجمعی میداند که جایگاه فعالیتهای ناکشاورزی باشد و زومبارت (W.Sombart)، جایی را شهر مینامد که بهعلت گستردگی آن مردم همدیگر را نمیشناسند.[4]
تاریخ پیدایش شهر
بعضی از جامعهشناسان شهر مانند رایزمن اظهار میدارند که علت پدید آمدن شهر را نمیدانند و بعضی دیگر معتقدند که پیدایش شهر بخشی از تکامل اجتماعی بوده است که پس از اینکه انسان از مرحله اقتصاد معیشتی عبور میکند و کنترل محیط را بیشتر در اختیار میگیرد برای ساختن شهر آمادگی پیدا میکند؛ یعنی توانایی ساختن محیط اجتماعی پیچیدهتری را بهدست میآورد. در هر صورت برای پیدایش انسان باید از مرحله ابتدایی تنازع بقاء عبور کند، وابستگی به طبیعت به طور نسبی کمتر شده، وابستگی اجتماعی او بیشتر میشود.[5]
مطالعات دیرینهشناختی و کشفیات باستانی نشان میدهند که «اولین هسته شهر در مکان ملاقات قبایل و اقوام برای اجرای بعضی از مراسم و شعایر و یا بازگشت به همان قبرستانها شکل میگیرد. بعضی از این آثار در دوره کهنهسنگی دیده میشود، اما در این دوره هنوز زمینه مساعد برای رشد شهر پدید نیامده است.» [6] و بالاخره اولین شهرهای جهان در 3500 سال قبل از میلاد مسیح در بینالنهرین در درههای حاصلخیز دجله و فرات بهوجود میآیند. شهرهایی مانند "کیش"، "اور"، "لاگش"، "بابل"، "آشور"، "سومر" و "نینوا". آنگاه در مصر باستان حدود 3100 سال قبل از میلاد مسیح شهرهایی مانند "تبس" و "ممفیس" در کنار رودخانه نیل شکل میگیرند و در حدود 2500 سال قبل از میلاد مسیح شهرهایی مانند "موهنجودارو" و "هاراپا" در کنار رودخانه سند به وجود میآیند. در حدود 1500 سال قبل از میلاد شهرهایی در دره زرد ساخته میشوند. شهرهای یونان و روم جدیدتر هستند و به 300 تا 400 سال قبل از میلاد باز میگردند. در نیمکره غربی در قاره آمریکا بین 300 سال قبل از میلاد تا 300 سال بعد از میلاد در تمدن مایا شهرهایی به وجود میآیند که به دلایل نامعلوم از بین میروند.[7]
شهرنشینی Urbanization
شهرنشینی فرایندی است که بهواسطه آن نسبت جمعیت شهرنشین همراه با بسط و گسترش شبکههای ارتباطی، فعالیتهای اقتصادی، سازمانهای سیاسی و اداری در مناطق شهری افزایش مییابد.[8]
دو جامعهشناس بهنامهای پلبی. هورتون و چسترال هانت، شش شرط لازم را برای شهرنشینی ذکر کردهاند:
- لزوم تقسیم کار در بسیاری از مشاغل تخصصی در شهر؛
- مبتنی بودن سازمان اجتماعی بر اشتغال و طبقه اجتماعی نه بر روابط خویشاوندی؛
- حاکمیت نهادهای رسمی دولتی و ملی (سراسری) بهجای نهاد خانواده؛
- وجود نظام بازرگانی و تجارت؛
- وجود وسایل ارتباطات و حفظ سوابق؛
- وجود فناوری نظامیافته و معقول.[9]
تفاوت شهر و روستا
برخی محققین در یک وجه بسیار کلی و البته معنیدار تفاوت شهر و روستا را در این دانستهاند که «عظیمترین نوع تقسیم کار مادی و فکری جدایی شهر و روستاست. در این موارد باید نکته بسیار مهمی را روشن نمود: شهر قبل از هر چیز محل کار فکری است.»[10]
برخی سعی کردهاند ریزتر به این تفاوت بپردازند. «زیمرمن(Zimmerman) و سوروکین (Sorokin) از محققین امریکایی کوشش کردهاند که هشت خصیصه زیر را برای تمییز شهر و روستا بهطور جمعی عنوان کنند:
شغل، محیط، اندازه، اجتماع و انبوهی جمیعت، تجانس و عدم تجانس جمیعت، تفاوت در قشربندی اجتماعی، تحرک، نظامکنش متقابل یعنی شماره و نوع تماسها.»[11]
اما باید این مسئله را همواره در نظر داشت که تغییرات فراصنعتی جامعه جهانی بسیاری از این تفاوتها را کمرنگ کرده و از بین خواهد برد. «ساکنان اجتماع روستایی اکنون از طریق حملونقل و رسانههای ارتباطی به سهولت به شهرها دسترسی دارند. با ادامه این روند، تمایز میان ساکنان این دو اجتماع کمتر خواهد شد.»[12]
مزایای سکونت در اجتماع شهری[13]
زندگی در شهر دارای امتیازات فرهنگی و اقتصادی متعددی است برخی از امتیازات سکونت در یک منطقه شهری را میتوان به ترتیب زیر ذکر کرد:
- زندگی خصوصی
- تحرک
- تنوع در سبک زندگی و پیشهها
- امکان شکوفایی خلاقیت
- امکانات گوناگون برای تحصیل
- برخورداری از مراقبتهای پزشکی تخصصی
- برخورداری از فعالیتهای تفریحی متنوع
- فرصت بیشتر برای پژوهش و بررسی.
مفهوم شهر قبل از انقلاب صنعتی
شهر قبل از انقلاب صنعتی که در واقع انقلابی همهجانبه بود و زندگی و اجتماع را دگرگون کرد، دارای تعریفی بین مفهوم روستا و مفهوم شهر به معنای امروزی بود. در شهرهای ماقبل صنعتی هنوز هم طبقات، سلسلهمراتب مشخصی داشتند.
ویژگیهای شهر قبل از انقلاب صنعتی عبارتاند از:
- دارای جمعیت کم و دارای دیوار؛
- دارای کارکرد اداری و مذهبی و در درجه دوم تجاری.
- تخصص در کار محدود است و تولید بیشتر مبتنیبر قدرت انسان و حیوان است.
- جدا نبودن خانه و محل کار از همدیگر.
- طبقات همچنان توزیع امکانات میکند و مرکز شهر مخصوص اعیان است.[14]
- از منظر رفاهی و اقتصادی و بهداشتی نیز شهر قبل از انقلاب صنعتی دارای سطح بسیار نازلی بوده است.
شهر قرن نوزدهم در واقع همانند یک زاغه بزرگ بود. تفکیک محلهها از هم هنوز پدید نیامده بود. مهاجرین شهری اتاقهایی در خانهها اجاره میکردند و بهطور متوسط در هر اتاق بین 3 تا 8 نفر در سنین مختلف زندگی میکردند و اتاقها فاقد نور و هوای کافی بودند. شهرداری هنوز به شکل امروزی وجود نداشت. زباله در خیابانها انباشته میشد و [...] هوا بهعلت گازهای سمی که کارخانهها تولید میکردند باعث بیماری سرطان و بیماریهای کشنده دیگر میگردید.[15]
شهر بعد از انقلاب صنعتی[16]
شهریشدن مدرن با آغاز صنعتیشدن شکل میگیرد. شهر بعد از انقلاب صنعتی از سه نظر تغییر کرد:
- بازتعریف شهر (تغییر مفهومی)؛ تغییرات اجتماعی حاصل از انقلاب صنعتی، مفهوم شهر را فربهتر از تعریف آن در دوران قبل از انقلاب صنعتی نمود. «مشاغل در حال تغییر بودند، منزلت افراد نیز در حال تغییر بود، بهطوری که شهریها نمیدانستند که در طول دو نسل چه موقعیت و منزلتی پیدا خواهند کرد. زیرا معیارهای قدیمی بیارزش شده و مشاغل در حال تغییر بودند و خویشاوندی دیگر جایی نداشت و در نتیجه روابط اجتماعی باید رنگ و بوی جدید پیدا میکرد.»
- دگرگونی اقتصادی و رفاهی شهر؛ از 1870 توجه به بهداشت، رونق گرفت و علم طب پیشرفت کرد و آگاهی نسبت به آلودگی محیط افزایش یافت. فشارهایی از جانب مردم برای بهبود محیط شهری پدید آمد. بهبود وضع شهر به همراه کشف برق، تلفن، رادیو، خطوط حمل و نقل زیرزمینی و اتومبیل پدید میآید، که در این زمینه پیشرفتهای تکنولوژیک نقش مهمی دارند.
- ظهور مادرشهر، کلانْشهر و تکنوشهر؛ مادرشهر، ترجمه متروپلیس (Metropolis) است. ظاهراً این مفهوم از ابداعات بلومنفلد در دهه 1960 باشد.« او معتقد است که پیدایش پدیده "مادرشهر" یک تحول جدید و اساسی در تاریخ بشر است. در حالی که در آغاز صنعتی شدن مهاجرتهای شهری مرکزگرا هستند، پس از این مرحله چون هسته مرکزی شهر به حالت انفجاری درمیآید مهاجرتهای مرکزگریز آغاز میشوند. بنابراین پیدایش مادرشهر با گسترش شهر به بیرون و پیدایش حومهنشینی همزمان واقع میشود.»
کلانشهر، ترجمه مگالوپولیس (Megalopolis) است. «گاتمن مبتکر این مفهوم، سالها پیش این اصطلاح را برای رجوع به تحولی جدید در شمال شرق امریکا بهکار میبرد. او معتقد است که شمال شرق امریکا شاهد یک توسعه عجیب است؛ مجموعه بههم پیوستهای از "مادرشهرها"، حومهها و مناطق وابسته به آنها، از جنوب نیوهمشایر تا شمال ویرجینیا، از ساحل آتلانتیک تا کوههای آپالاچی گسترش مییابد. این مجموعه متشکل از شهرهای بزرگی مثل بوستن، نیویورک، واشینگتن، فیلادلفیا و بالتیمور میشود که از طریق خطوط زیرزمینی، آبی و هوایی به هم مربوطاند. این جدیدترین شکل سکونت شهری است که در قرن بیستم پدید میآید.»
تکنوشهر از مفاهیم همزاد با سازههایی چون جهان شبکهای، دنیای فراصنعتی، جهان سایبر و عصر اطلاعات است. «بعضی از جامعهشناسان مانند کاستلز و هال به پیدایش شهرهای جدیدی تحت عنوان "تکنو-شهر" (Technopoles) اشاره میکنند. با نزدیک شدن به قرن بیست و یکم، جهان با تجربه تکنولوژی در سطح بالا مواجه است. این تجربه همان اندازه عمیق است که انقلاب صنعتی در قرن نوزده وضعیت شهرنشینی را دگرگون ساخت. برخلاف شهرهای قرن نوزدهم که محل تولید پارچه، فولاد و زغال سنگ بودند، این مراکز جدید مکان تولید اطلاعات و ایدههای نو هستند.»
تعریف حومه (Suburb)، شهرک و شهرستان
یکی از ساختهای شهری که به تبع گسترش شهرنشینی به وجود آمده است، حومه است که تعریف و لوازم و اقتضائات خاص خود را دارد. همانطور که در توضیح پدیده مادرشهر گفته شد، حومه از ساختهای شهری همزاد با پدیده مادرشهر است. «حومه شهرها بین 1850 تا 1920 ساخته میشوند. پیدایش حومه با رونق حرکت راهآهن ارتباط نزدیک دارد.»[17]
واژه "Suburb"، در اصل از اصطلاح لاتینی "sub urbe"، بهمعنای "زیر نظارت شهر" گرفته شده است. در بخش اعظم تاریخ شهرنشینی، این معنای اصطلاح درست بود. حومهها مجموعههای کوچک سکونتگاههایی بودند که برای وسایل آسایش و معیشت خود به مراکز شهری وابسته بودند. در دوران کنونی این واژه برای اشاره به هر ناحیه ساخته شده مجاور یک شهر بزرگ بهکار برده شده است.[18]
شهرکسازی هم از عواملی است که به توسعه حومه و ایجاد مادرشهر کمک کرده است. «تنها در آغاز قرن بیستم کارشناسان آمار و محققان اجتماعی میان شهرک (Town) و شهر (City) تمایز قایل شدند.»[19]
از دیدگاه جامعهشناختی، "شهرستان" مکانی است میان شهر مرکزی و اجتماع روستایی. شهرستان دارای ویژگیهای هر دو اجتماع شهری و روستایی است. چرا که شهرستان از لحاظ حجم نسبتاً کوچک است، بسیاری از ساکنان آن شخصاً یکدیگر را میشناسند و روابط غیررسمی باهم برقرار میسازند. و در بیشتر موارد، اقتصاد شهرستان غیرروستایی است و از این جهت به مرکز شهر بزرگ شباهت دارد.[20]
شهرنشینی نابهنجار
مشکلات اقتصادی در روستاها بهویژه خشکسالی فراگیر در مناطقی از جهان و از طرف دیگر نیاز شهر بهویژه کلانشهرها به نیروی کار خصوصاً در کارهای یدی، سبب مهاجرت بیرویه روستاییان جویای کار به شهرها میشود که آماده نبودن زیرساختهای شهری برای پذیرش جمعیت تازه وارد و فقر این مهمانان ناخوانده باعث انواع ناهنجاریهای اجتماعی که بستر همه آنها گسترش حاشیههای فقر در شهر است میشود که به برخی از آنها اشاره میشود:
- «در شهرهای بزرگ بهدلیل افزایش بیحد جمعیت، هیجان، آشفتگی، ترس و اضطراب در بین شهرنشینان روبه فزونی است. بهطوری که اغلب شهروندان به کشمکش و فشارهای روانی تهدید میشوند.
- رشد بیرویه جمعیت در شهرها، بسیاری از شهروندان را با دشواریهایی چون ضعف، بیحالی، خوابآلودگی، نگرانی، عدم تعادل جسمی و روانی مواجه میکند و بیمیلی نسبت به کار و فعالیت را در آنها فزونی میبخشد.
- آمارهای مربوط به جرایم و بزهکاری در شهرها، بهخصوص شهرهای بزرگ، نشانگر فزونی این پدیدهها در دهههای اخیر است که بهنوبه خود از گسترش شهرنشینی ریشه گرفته است.
- انحرافات جنسی، انواع مختلف اعتیاد به مواد مخدر، مصرف مشروبات الکلی و نیز روحیه سودجویی و سوداگری و روابط ناسالم و غلط اقتصادی در شهرها رونق بیشتری دارد.
- فردگرایی و تکروی در بیشتر فعالیتها به چشم میخورد، روابط صمیمانه و چهره به چهره در بین شهروندان کمتر است، و احساس انزوا شدت بیشتر دارد.»[21]
شهرنشینی در جهان سوم
شهرنشینی جهان سوم نیز چون بسیاری از پدیدههای اجتماعی و فرهنگی وارد شده به این کشورها، بهنوعی وارداتی و در نتیجه غیربومی و نهایتاً آسیبزا و برهم زننده فرآیند رشد متعادل در این کشورها بوده است.
«نواحی شهری که اکنون بهسرعت در کشورهای جهان سوم توسعه مییابند بهگونه چشمگیری با شهرهای کشورهای صنعتی تفاوت دارند. مردم در کشورهای جهان سوم یا از آن روی به شهرها کشانده میشوند که نظامهای سنتی تولید روستایی آنها از هم پاشیده، یا بهدلیل آنکه نواحی شهری فرصتهای شغلی برتری ارائه میکنند. [...] مهاجران به محلههای مهاجرنشین هجوم میبرند که در حاشیه شهرها مانند قارچ رشد میکند. در نواحی شهری غربی تازهواردان بیشتر ممکن است نزدیک به قسمتهای مرکزی شهر سکونت اختیار کنند، اما در کشورهای جهان سوم معمولاً عکس آن اتفاق میافتد و مهاجران در جایی که حاشیه گندابی(Septic Fringe) ، نواحی شهری نامیده شده است، ساکن میشوند.»[22]