24 آبان 1393, 14:5
كلمات كليدي : اختلالات پيري، زوال عقل، پارانوئيد، افسردگي، خودبيمارانگاري، آسيب شناسي رواني
نویسنده : طيبه خلج
یکی از مشکلات دوران پیری، عدم فعالیت و قدرت و انرژی جوانی است. اغلب مردان پیر با بازنشستگی و کاهش قدرت جسمانی، احساس ناایمنی و از دست دادن مقام اجتماعی میکنند. آنها تصور میکنند که کسی به وجودشان نیاز ندارد و دیگران اهمیتی برای آنها قائل نیستند. برای افراد مسن، مهم است که احساس کنند که دیگران هنوز به وجود آنها محتاجند و قادرند به فعالیت روزانه خود (البته در حد امکان) ادامه دهند. اگر آنها به این اندازه احساس اهمیت و ایمنی کنند، به احتمال زیاد در معرض ابتلای به امراض روانی و جسمی که در این سنین خیلی شایع است، قرار نخواهند گرفت.[1]
در این دوره از زندگی، حواس تحت تأثیر قرار میگیرند. افراد سالخورده با دقت کمتری میبینند و میشنوند. تغییرات مرتبط با سن، در بینایی معمولا در اواسط 30 تا 40 سالگی آغاز میشوند. عدسیهای چشم شکننده میشوند، بنابراین سالخوردگان کمتر میتوانند روی حروف ریز یا اشیای مجاور تمرکز کنند. تغییرات دیگر پیری میتوانند به مشکلات چشم، مانند آبمروارید و آبسیاه منجر شوند. آبمروارید، عدسی را تیره میکند، متمرکز کردن نور روی شبکیه را مختل میسازد و به دید تار و کوری احتمالی منجر میشود. آبسیاه، در اثر افزایش فشار در کره چشم ایجاد میشود و به سخت شدن کره چشم و کوری احتمالی میانجامد. این بیماریها به وسیله دارو یا جراحی درمان میشوند. حس شنوایی نیز با افزایش سن، در مردان سریعتر از زنان، تحلیل مییابد. سمعک، صداها را تقویت میکند و اغلب ضعف شنوایی شدید را جبران مینماید. هنگامی که افراد پیر میشوند، جدارههای ریه سخت میشوند و دیگر به راحتی دوران جوانی منبسط نمیشوند. بین 20 تا 70 سالگی، حجم ریه ممکن است به 40 درصد یا بیشتر کاهش یابد. اما ورزش منظم، میتواند به مقدار زیاد از این کاهش جلوگیری کند. در هنگام پیری، میزان سوختوساز، عمدتا به علت کاهش بافت عضلانی و افزایش چربی بدن، کاهش مییابد. عضله، کالریها را بیشتر از چربی میسوزاند، یعنی میزان سوختوساز بیشتری دارد. در هنگام پیری افراد برای حفظ وزن خود به کالری کمتری نیاز دارند و کالریهای اضافی به صورت چربی ذخیره میشوند. بنابراین، افراد مسن اگر به اندازه دوران جوانی خود غذا بخورند، وزن بیشتری را کسب میکنند. با افزایش سن، کارآیی سیستم قلبی ـ عروقی کمتر میشود. در اوایل میانسالی، استخوانها بهتدریج تراکم خود را از دست میدهند که به پوکی استخوان منجر میشود. تغییرات مرتبط با سن بر عملکرد جنسی و همینطور سایر زمینههای عملکرد تأثیر میگذارند. با این حال، افرادی که از لحاظ جسمانی سالم هستند، قادرند از تجربه جنسی لذت ببرند. مردان و زنان مسن ممکن است علاقه کمتری به آمیزش جنسی داشته باشند که از قرار معلوم به سطح کمتر تستوسترون در هر دو جنس مربوط میشود. تغییرات مرتبط با سن در سیستم عصبی، زمان واکنش (مقدار زمانی که طول میکشد تا به محرک پاسخ داده شود) را افزایش میدهد. برای مثال، رانندگان مسن برای پاسخ دادن به چراغهای راهنمایی و شرایط جاده به زمان بیشتری نیاز دارند. در هنگام پیری، سیستم ایمنی نیز کمتر به نحو مؤثری عمل میکند و ما را نسبت به بیماریهایی مانند سرطان آسیبپذیر میکند.[2]
رشد شناختی در بزرگسالان چندین جنبه دارد: خلاقیت، عملکرد حافظه و هوش. سالخوردگان معمولا در رابطه با عملکرد حافظه مشکلاتی دارند، مانند یادآوری اسامی افراد یا حل کردن مسئلههای ریاضی. افراد سالخورده، در حل کردن مسئلههایی که به هوش سیال نیاز دارند، مانند کنار هم چیدن قطعههای معما نیز با مشکلاتی روبرو میشوند. اما عملکرد در تکالیفی که به هوش متبلور نیاز دارند، از جمله مهارتهای واژگان و توانایی بهکار بردن دانش یا اطلاعات فراگیریشده، نسبتا سالم میماند. خوشبختانه، اغلب تکالیفی که در محیط کار با آنها روبرو میشویم، به هوش متبلور نیاز دارند.[3]
انواع متعدد مسائل رفتاری و روانشناختی با سالخوردگی پیوند دارند. دلایل قابل توجهی در دست است تا نتیجهگیری شود که سالخوردگان نسبت به پیامدهای جدی تغییرات مغز، مانند زوال عقل کهولت، آسیبپذیری خاص دارند. 25 درصد از پذیرشهای اولیه در بیمارستانهای عمومی، افراد بالای 65 سال هستند که 80 درصد این بیماران به عنوان مبتلا به زوال عقل تشخیص داده میشوند. حملههای افسردگی نیز با گذشت سالهای زندگی، هم از نظر فراوانی و هم از نظر عمق افزایش مییابند. با کم شدن قوای بدنی، فعالیتهای یک فرد مسن، محدود میشود و ابتلاء به یک بیماری توانکاه ممکن است سبب شود که شخص روحیهاش را ببازد و احساس درماندگی کند. ساعتهای خالی و بدون برنامه که رهآورد دوران بازنشستگی است، احتمالا از احساس عزت نفس و ارزشی که فرد برای خود قائل است، میکاهد. مرگ همسر، برادر و خواهر و یا یک دوست، بهویژه برای کسانی که دور از فرزندان خود زندگی میکنند، میتواند احساس تنهایی غیرقابل تحملی را سبب شود.[4] افسردگیهای زودگذر که معمولا از خطر اقدام به خودکشی یا فشار روانی غیرقابل تحمل خالی است، میتواند تقریبا در 30 درصد یا بیشتر سالخوردگان اتفاق بیفتد. اما، تنها نسبت کوچکی از این افراد ممکن است با اختلال خلقی شدید مطابقت داشته باشند. بعضی از موارد اسکیزوفرنی نیز میتواند در سن پیری بروز کند. کسانی که این تشخیص را در سالهای آخر عمر خود دریافت کردهاند، حدود 10 درصد اسکیزوفرنیاهای سالخورده را تشکیل میدهند. اما بیشتر اسکیزوفرنیاهای سالخورده، آنهایی هستند که در نیمه اول عمر به این اختلال دچار شدهاند. در آنهایی که دچار اسکیزوفرنی دیرآغاز بودهاند، در مقایسه با اسکیزوفرنیاهای جوان، احتمال وجود تاریخچه خانوادگی این بیماری کمتر است، اما در مقایسه با کل جامعه سالخورده، این احتمال بالاتر است.[5]
تفکر پارانوئیدی در افراد سالخورده افزایش مییابد و احتمال زیادی دارد که در افرادی رخ دهد که در طول زندگی حساس و شکاک بودهاند. واکنشهای پارانوئیدی، غالبا با نقصهای بینایی و شنوایی که نفوذ این نوع تفکر را تسهیل میکنند، همراه است. افراد سالخوردهای که واکنشهای پارانوئیدی دارند، غالبا به مکانیزمهای دفاعی فرافکنی و انکار متوسل میشوند. چون نمیتوانند با نقصهای زیستشناختی که در حال وقوع است مقابله کنند، ممکن است آنها را انکار کنند یا به جهان خارج فرافکنی کنند و اصرار داشته باشند که دارند قربانی افرادی میشوند که دروغ میگویند و تقلب و دزدی میکنند.[6]
خودبیمارانگاری، که در آن ترس از بیماریهای شدید و مسایل مربوط به خواب، ذهن بیمار را به خود مشغول میکند، ممکن است نسبت به سایر موارد کمتر ویرانگر باشد، اما در میان سالمندان متداول است و منجر به مراجعات بالینی مکرر میشود. خودبیمارانگاری در زمان سالخوردگی با این واقعیت که بسیاری از افراد سالمند شواهدی از ناتوانیهای جسمانی مزمن دارند، پیچیدهتر میشود، گرچه به نظر میرسد در شکوههای آنها تا حدی مبالغه شده باشد. اما وجود واقعی مسائل عضوی را نمیتوان نادیده گرفت. علاوه بر تغییرات زیستشناختی، فشار روانی به صورت عدم امنیت اقتصادی، از دست دادن نقش معتبر اجتماعی و ترس از انحطاط و کاهش کارکرد ذهنی، در آسیبپذیری شخص سالخورده نسبت به خودبیمارانگاری نقش دارند. با افزایش سن، در الگوهای خواب نیز تغییراتی به وجود میآید. مقدار زمانی که شخص در رختخواب بیدار میماند، پس از 40 سالگی افزایش مییابد. اشخاص سالخوردهتر اگر فعالیت بدنی داشته باشند، بهتر میخوابند. درد جسمانی مثل آرتروز از عوامل رایج بیخوابی است.[7]
گرچه دوران پیری با مسائلی همراه است، اما نتایج یک بررسی درباره افراد 70 تا 79 ساله نشانگر آن است که پیر شدن لزوما بد نیست. 75 درصد افراد مورد بررسی از زندگی دوران بازنشستگی خود راضی بودند، اکثر آنها در حد رضایتبخشی فعال بودند، احساس تنهایی نمیکردند و تنها در معدودی از آنها نشانههایی از فرتوتی و اختلالهای روانی دیده میشد. دوران پیری زمان بازنگری و تأمل است. دورانی که شخص در آن رویدادهای زندگی خویش را بازنگری میکند. هرقدر شخص در برخورد با مسائل پیشین به شیوه موفقیتآمیزتری عمل کرده باشد، در این مرحله احساس کمالیافتگی و تمامیت بیشتری میکند. اما اگر فرد کهنسال با پشیمانی به گذشته خود بنگرد و از آن احساس شکست کند، واپسین سالهای عمر او آکنده از ناامیدی خواهد بود.[8]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان