حلال و حرام
قال الله الحکیم:
«أَیُّهَا النَّاسُ کُلُواْ مِمَّا فِی الأَرْضِ حَلاَلاً طَیِّباً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ» (بقره/168)
« اى مردم از آنچه در زمین است بخورید در حالى که حلال و طیب باشد و گامهاى شیطان را پیروى مکنید که او شما را دشمنى است آشکار »
قال الکاظم (علیهالسّلام):
«ان الحرام لاینمى و ان نمى لم یبارک فیه»[1]
«حرام نمو نمىکند و اگر نمو کند مبارک و دارای برکت نخواهد بود»
شرح کوتاه
خوردن حلال عاقبت بهخیرى و عافیت همراه دارد، و انبیاء و اولیاء هیچگاه حرام نمىخوردند، و امت خودشان را به کسب حلال و پرهیز از حرام سفارش مىکردند.
حرام خورى بزرگترین مرض قلب است که آن را دچار قساوت مىکند و شخص با خدا سر جنگ پیدا مى کند حتى اثرش در نسل و دودمان ظاهر مىگردد!!
کسى که آخرش به چند متر کفن و قبرى احتیاج دارد چرا حرام جمع کند و در نهایت آن را براى دیگران بگذارد و وزر و وبال آنان هم بشود.
در طلب حلال از پیامبر (صلىاللهعلیهوآله) آمده است که عبادت هفتاد جزء دارد افضل آن طلب حلال است.[2]
که باعث نورانیت قلب، و قبولى عبادات مىشود و انسان همیشه در حافظت حق تعالى مىباشد.
یهود و غذاى حرام
هنگامى که حضرت محمد (صلىاللهعلیهوآله) هفت ساله بود، یهودیان که نشانههایى از پیامبرى را در او دیدند در صدد بعضى امتحانات برآمدند با خود گفتند: ما در کتابهایمان خواندهایم که پیامبر (صلىاللهعلیهوآله) اسلام از غذاى حرام و شبهه، دورى مىنماید خوب است او را امتحان کنیم، بنابراین مرغى را دزدیدند و براى حضرت ابوطالب فرستادند تا همه به عنوان هدیه بخورند، همه خوردند غیر پیامبر (صلىاللهعلیهوآله) که به آن دست نزد.
علت این کار را پرسیدند، حضرتش در پاسخ فرمود: این مرغ حرام است و خداوند مرا از حرام نگه مىدارد.
پس از این ماجرا، مرغ همسایه را گرفته و نزد ابوطالب فرستادند، به خیال اینکه بعد پولش را به صاحبش بدهند. ولى آن حضرت باز هم میل ننمود و فرمود: این غذا شبههناک است.
وقتى یهود از این جریان اطلاع یافتند، گفتند: این کودک داراى مقام و منزلت بزرگى خواهد بود.[3]
طبق حرام
ایامى که امام باقر (علیهالسّلام) در حبس منصور دوانیقى دومین خلیفه عباسى بود غذا کم میل مىکردند. روزى یکى از زنهاى صالحه که دوستدار اهل بیت بود، دو عدد نان از حلال درست کرد و به نزد امام فرستاد تا میل کند.
زندانبان به امام عرض کرد: فلان زن صالحه که دوستدار شماست این دو عدد نان را به رسم هدیه فرستاده و سوگند مىخورد که از حلالست و التماس دارد که امام آن را تناول کند.
امام قبول نفرمود و به نزد آن زن فرستاد و فرمود: او را بگوئید که ما مىدانیم طعام تو حلال است، اما چون بر ظرفی حرام پیش ما فرستادى، خوردن آن ما را روا نیست.[4]
- [1] - جامع السعادات، 2/167.
- [2] - سفینة البحار، 1/ 298.
- [3] - درسهایى از زندگى پیامبر، ص 31، بحارالانوار 15 / 336.
- [4] - لطائف الطوائف، ص 44.