كلمات كليدي : مستند، فيلم، سينماحقيقت، سينمامستقيم، مستند داستاني، جان گريرسون، ژيگا ورتوف، رابرت فلاهرتي
نویسنده : ميثم اميد علي
نخستینبار واژه Documentary را جان گریرسن (john grierson: 1898-1927) مستندساز اسکاتلندی، پس از دیدن فیلم "موآنا" اثر رابرت فلاهرتی (Robert Joseph Flaherty: 1884-1951) فیلمساز آمریکایی در سال 1926 بهکار برد. او فیلم مستند را چنین تعریف کرد: «گزارش و تفسیر خلاق واقعیت یا روش خلق واقعیت».[1] اما باید گفت تاکنون از "سینمای مستند" یا "فیلم مستند" تعریفی که مورد قبول مورخان، منتقدان، فیلمسازان و نظریهپردازان باشد ارائه نشده است؛[2] باید گفت آشناترین و در عین حال مبهمترین و غیر قابل فهمترین اصطلاح در فرهنگ سینمایی، واژه مستند است که به فیلمهای خبری، آموزشی، اکتشافی و ... اطلاق میشود؛[3] معنای مستند از نظر فیلمسازان و گروههای مختلف، کارگردانهایی که هدف مشخصی را دنبال میکنند و منتقدین و مورخین سینمایی متفاوت است. بدون تردید تعریف گریرسون از فیلم مستند جامع و مانع نیست، اگر بخواهیم اصطلاح آشنا، اما مبهم مستند را بررسی و فیلمهایی را که عنوان مستند بر آنها گذاشته شده است ارزیابی کنیم و منظور ما این باشد که معنی دقیقی از واژه مستند ارائه دهیم، شاید تنها کافی باشد بگوییم: اصطلاح مستند بر فیلمهایی اطلاق میشود که "غیر تخیلی" باشند. فیلم مستند، بهجای تخیل، به توصیف حقایق میپردازد. بهعبارتی تمام فیلمهای مستند غیر تخیلی هستند اما تمام فیلمهای غیر تخیلی، مستند نیستند.[4]
فیلم غیر تخیلی برای خلق رویداد واقعی دو روش دارد: "مستند" و "واقعی"؛ و عملا به دو نوع فیلم مستند و فیلم واقعی تقسیم میشود. این تقسیم به لحاظ حاوی پیام بودن و نبودن، بهدست میآید. تفاوتی که بین "مستند" و "واقعی" وجود دارد، تفاوتی عمده و بنیادی است. و در عین حال از اهمیت ویژهای برخوردار است و نباید آنرا نادیده گرفت. اساسا فیلم مستند دربردارنده یک "پیام" است، در حالیکه فیلم واقعی (Factual) فاقد پیام بهخصوصی است؛ اما اگر اتفاقا حامل پیامی باشد، که بعضی از فیلمهای واقعی دربردارنده پیامی هستند، الزاما اجزای دیگر فیلم را تحتالشعاع خود قرار نمیدهد. وجه تمایز دیگر فیلم مستند از واقعی، خصوصیت "سیاسی- اجتماعی" بودن آن است.[5]
فیلمهای مستند اغلب دارای پیامی قوی هستند. نظیر فیلم "دلها و پندارها" اثر پیتر داویس (1975) که به بررسی روابط غمانگیز آمریکا و ویتنام پرداخته است.[6]
سیر تاریخی فیلم مستند
اساسا فیلمهای اولیه تاریخ سینما، که با فیلمهای برادران لومیر و ادیسون، در اواخر قرن 19 آغاز میشود را باید فیلمهای مستند نامید. برادران لومیر این فیلمها را وقایع اتفاقیه (Actualities) مینامیدند. اما سینمای مستند به معنا و مفهوم امروزی آن با فیلم نانوک شمالی (1922) ساخته رابرت فلاهرتی آغاز شد.[7]
جنبش مهم دیگر در عرصه مستندسازی در دهه 20 میلادی و در شوروی جریان داشت و سردمدار آن ژیگا ورتوف (Dziga Vertov: 1896-1954) بود. ورتوف مدتی بعد از به قدرت رسیدن لنین، یعنی در سال 1922، یک سلسله حلقههای خبری- مستند، که آگاهانه سر هم شده بودند عرضه کرد و این مجموعه را کینو پراودا (Kino Pravda) بهمعنای سینماحقیقت نامید. کاملترین و مهمترین فیلم او مرد دوربین بهدست (1929) است.[8]
بعد از فلاهرتی و ورتوف، سرشناسترین نام در تاریخ سینمای مستند، گریرسون است. گریرسون در انگلستان فعالیت میکرد. سینمای انگلستان از همان ابتدای ظهور در این کشور، توجه خاصی به فیلمهای مستند داشت. در حقیقت گریرسون پدر سینمای مستند بود. و چنانکه گفته شد اولین کسی بود که اصطلاح مستند را بهکار برد؛ و در رأس کسانی بود که اولین واحد تولید فیلم مستند بهنام "واحد فیلم هیئت بازاریابی امپراطوری"، را ایجاد کردند.[9]
دو جنبش و مکتب مهم که در دهه 1960 بهوجود آمدند، سینما وریته (Cinema Verite) و سینمای بیواسطه (Direct Cinema) بودند؛ اولی در فرانسه و دومی در آمریکا. هر دوی این جنبشها، تحت تاثیر فیلمها و آثار مستند تلویزیونی قرار داشتند و در شکلگیری آنها، ورود دوربینها و ضبط صوتهای سبک، عدسی زوم و فیلمهای حساسی که در نور طبیعی هم قابل استفاده هستند، نقش مهمی داشته است. در گونههای سینمای مستند بیشتر به آنها میپردازیم.
گونههای سینمای مستند
برای سینمای مستند انواع متفاوتی را برشماردهاند که میتوان گفت مهمترین آنها عبارتاند از:
1. سینما وریته؛[10] سینما وریته، عبارتی است فرانسوی معادل سینماحقیقت، و به یک رشته فیلمهای مستندی اطلاق میشود که به دوربینی سبک و قابل حمل و مضامینی خودانگیخته اتکا دارند که از پیش طرحریزی نشده باشند. سینما وریته عبارتی است که ژان روش (Jean Rouch: 1917-2004) برای توصیف فیلم وقایعنگاری یک تابستان (1961) که با همکاری ادگار مورن (Edgar Morin) ساخته بود و آنرا از اولین فیلمهای سینما وریته میدانند، بهکار برده است. اصول تئوریک و علمی سینما وریته تا حد زیادی به آثار ورتوف و تا حد کمتری به فیلمهای فلاهرتی متکی است. یک تکنیک بارز در سینما وریته، انجام گفتگوهای بیمقدمه و آنی برای بررسی مساله مورد نظر است.
2. سینمای بیواسطه (مستقیم)؛[11] آلبرت مایزلس(Albert Maysles) ، مستندساز مطرح آمریکایی، این نام را برای فیلمهایی که برداشت بیواسطه، آنی و موثق را انعکاس میدادند، مطرح کرد. در اینگونه فیلمها نیز مانند سینما وریته، برنامهریزی قبلی و طرح ماجرایی از پیش طراحیشده وجود ندارد. مهمترین فیلمساز این جنبش فردریک وایزمن (Frederick Wiseman) است.
3. مستند داستانی؛[12] مستند داستانی در دهه 1920، پا به عرصه نهاد. سینمای دیگر 82 اصطلاح مستند داستانی مفهوم دو پهلو و مبهمی دارد، زیرا در آن واحد، سعی دارد آب و آتش را گرد هم بیاورد؛ دستیابی به حقیقت و تخیل. قطعا این اصطلاح سعی در جلب توجه تماشاگران دارد، اما در عین حال، اختراع این اصطلاح تصادفی نیست، زیرا همزمان با پیدایش نوعی ادبیات گزارشگونه است که در آن سالها بسیار باب روز و عامهپسند بود.
نظریههای سینمای مستند[13]
سه نظریه مهم که سینمای مستند را بهوجود آوردند عبارتاند از:
1) نظریه رمانتیک امریکایی؛ طرفداران نظریه رمانتیک، اغلب مضمون فیلمهای خود را به حفظ محیط زیست اختصاص میدهند. آنها برای جهانی که هر سال با رشد صنعتی و توسعه شهرنشینی فزایندهای روبروست، مرثیهسرایی میکنند.
این نظریه در سینمای مستند با آثار رابرت فلاهرتی و مریان سی کوپر آغاز میشود. شیوه کارگردانی فلاهرتی این بود که او اصرار داشت فیلم مستند باید در مکان واقعی و زمان واقعی با موضوع واقعی ساخته شود.
2) نظریه تبلیغاتی روسی؛ سینمای شوروی، زاده حوادث سیاسی و اجتماعی بعد از انقلاب اکتبر 1917 است. شرایط بد اقتصادی و مشکلات ناشی از جنگ جهانی اول سبب گردید که در سال 1919 لنین صنعت و عکس را ملی اعلام کند. قبل از ملی شدن صنعت فیلم و عکس، لنین گفته بود: "برای ما مهمترین هنرها، سینماست". نظریه تبلیغاتی روسی، اصول خود را بر مبنای بقای ایدئولوژی حاکم بر جامعه شوروی بنا نهاد و به اشکال گوناگون به تبلیغ این اصول پرداخت.
ریشههای نظریه تبلیغات روسی را باید در آثار مستند ایزنشتاین، ورتوف و داوژنکو جستجو کرد.
3) نظریه رئالیسم اروپایی؛ این نظریه در دهه 1920 و 1930 در کشورهای فرانسه، آلمان و هلند شکل گرفت. فیلمسازان تجربی این کشورها، برخلاف امریکاییها و روسیها نگاه رمانتیک و سیاسی، به فیلم نداشتند؛ آنها در زمینه نامحدودی از عقیده تا سیاست کار میکردند. آنچه آنها میساختند، گامی مهم در زمینه سینمای تجربی و طرح نظریهای بود که به خود آنها تعلق داشت. این فیلمها واقعگرا و غیرتخیلی بودند و لحظات متعدد و متفاوتی از زندگی شهری را مثل تمهای یک سمفونی موسیقی به هم پیوند میزدند و حالتی سمفونیک به وجود میآوردند. این فیلمها زندگی جدید شهری را به تصویر میکشیدند و مورد بررسی قرار میدادند.
روشهای سینمای مستند[14]
از آغاز شکلگیری سینمای مستند تا امروز، مستندسازان، روشهای سینمایی مختلفی را مورد بررسی قرار دادهاند تا با تماشاگران ارتباط بهتری برقرار کنند و بیشترین تأثیر را بر آنها بگذارند. این روشها که مورد تجربه قرار گرفته به این شرح است: شبیهسازی، بازسازی، تالیفی، نمایشی، مصاحبه و گفتگو، روایتی، بدیههسازی، پنهانکاری (دوربین مخفی)، فیلم خبری.
سینمای مستند ایران[15]
سینمای مستند ایران را میتوان به سه دوره کامل تقسیم کرد:
دوره اول: 1279-1330؛ آغازگران سینمای مستند ایران عبارتاند از: میرزا ابراهیمخان عکاسباشی، مهدی روسیخان، و خانباباخان معتضدی. فیلمهای این گروه را میتوان واقعی، گزارشی یا خبری نامید.
دوره دوم: 1330-1357؛ آغاز دهه 1330 مصادف با ملی شدن صنعت نفت و جدال بین دکتر مصدق و انگلستان است و این موضوع زمینه لازم را برای تهیه خبر فراهم میسازد.
حضور روشنفکران در سینمای مستند ایران با چهره سرشناسی بهنام ابراهیم گلستان آغاز میشود.
دوره سوم: 1357-1379؛ این دوره را با آوینی و روایت فتحیها و سبک خاص و شیوههای آنها آغاز میشود.