كلمات كليدي : شجاعت، تهور، جبن، ترس، بي باكي، قوه غضبيه
نویسنده : مصطفي همداني
شجاعت نه فقط به معنی متعارف که بیباکی در برابر دشمن است بلکه یکی از اصول سهگانهی اخلاق اسلامی (در کنار حکمت و عفت طبق نظر مرحوم نراقی و یا اصول چهارگانه با افزودن عدالت طبق نظر مشهور) است که تنها یک صفت متعالی محدود به خود نیست بلکه ریشهی اوصافی والا و منشأ آثار و صفات مثبت فراوان است. این صفت عبارت است از اعتدال در قوهی غضبیه به این معنی که غضب قوى باشد و با وجود قوّتْ فرمانبردار عقل باشد[1] که دارای دو کرانهی افراطی و تفریطی است که آنها نیز منشأ رذایل زیادی هستند.[2] طرف افراط آن همان بیباکی بیجهت است که در اصطلاح اخلاق اسلامی «تهوّر» نام دارد و عبارت است از اقدام بیباکانه در امورى که نابود کنندهی جسم و یا جان و روان انسان است و از نظر شرع و عقل باید از آنها پرهیز کرد و طرف تفریط آن همان ترس مفرَط است که در اصطلاح اخلاق اسلامی «جُبن» نام دارد و آن ترس و اجتناب از کارهائى است که باید به آنها اقدام کرد.[3]یعنی از نظر عقل یا شرع باید در انجام آنها هراس نداشته و خود را به انجام آن کارها وادار نمود.
ستودگی شجاعت
برخی از پیروان ادیان تحریف یافته معتقدند غضب باید از بین برود و انسان از هرگونه غضب عاری شود و حال آنکه دین اسلام این نظر را نمیپذیرد. زیرا اگر غضب نابود شود جهاد با کفّار ممکن نخواهد بود.[4] همچنین اگر هدف ریشهکن ساختن خشم است پس چگونه پیامبران(ع) از آن جدا نبودند؟! زیرا به عنوان مثال سرور پیامبران رسول خداصلّىاللَّهعلیهوآلهوسلّم وقتى در برابر او سخن ناگوار مىگفتند به طورى خشمگین مىشد که دو طرف صورتش سرخ مىشد ولى جز سخن حق چیزى نمىفرمود و خشم آن حضرت را از حق خارج نمىساخت.[5] بنابراین همانطور که گفته شد، آنچه ستودنی است اعتدال در قوهی غضبیه است که شجاعت نام دارد نه نفی مطلق آن.[6]
شجاعت در همهی انسانهای شایسته وجود داشته است؛ همانطور که امام علیعلیهالسّلام فرمودند:هرگاه جنگ بر ما سخت میشد، به رسول خدا پناه میبردیم و او خود در صف اول جنگ بود.[7] حضرت رضاعلیهالسّلام فرمودند:از صفات امام معصوم این است که شجاعترین مردم باشد.[8] خداى تعالى در وصف نیکان اصحاب پیغمبر اکرمصلّىاللَّهعلیهوآلهوسلّم مىفرماید:بر دشمنان سختگیر و بر مومنان مهربان و نرمخو هستند[9] و این همان حالت اعتدال در قوهی غضبی است که اشرف صفات کمالیه و افضل ملکات نفسانیه است[10] و به این سبب است که امیرمؤمنانعلیهالسّلام در وصف مؤمن فرمودند: «دل مؤمن از سنگ محکمتر است». از امام جعفر صادقعلیهالسّلام مروى است که: «مؤمن از کوه محکمتر است، زیرا که سنگ از کوه مىریزد و از دین مؤمن هیچ فرو نمىریزد».[11] پس این نیروی غضب است که چنین تصعید و والایش مییابد تا از توانمندی دفع و قدرت دافعهی آن در دفع آفات دین و دنیای مومن به کار رود و به همین علت، علمای اخلاق در تمثیلی لطیف و زیبا این قوه را به سگ شکارى تشبیه کردهاند که نیازمند تأدیب است تا حرکات و سکناتش با اشاره صاحبش صورت گیرد نه با میل خودش.[12]
نکوهش تهوّر (بیباکی) و جبن (ترسویی)
امام عسکریعلیهالسّلام فرمودند: شجاعت دارای اندازهای است که اگر بر آن افزوده شود تهور است.[13] تهور از عوامل نابود کنندهی موجودیت دنیوی و اخروی انسان و جان و مال و آبروی او است و حال آنکه آیات و اخبار در وجوب محافظت خود از حد و حصر متجاوز است درحالیکه خدای متعال مىفرماید: خود را با دست خود به هلاکت نیندازید[14] و به راستی هر کس خود را از آنچه عقل حکم به لزوم محافظت از آن مىکند نگاه ندارد و بیباکانه خود را در هلاکت افکند، به نوعى دارای جنون و دیوانگى است و چگونه چنین کسى را مىتوان عاقل نامید که خود را بىباکانه به خطر مىاندازد مثلا از کوههاى بلند به زیر مىافکند و از شمشیرهاى آخته و برکشیده پروا نمىکند، یا در گردابها و رودهاى غرق کننده فرو مىرود یا از درندگان احتراز نمىکند؟! چنین شخصى اگر بمیرد قاتل خود به شمار مىرود و خودکشى موجب شقاوت همیشگى است.[15]
از طرف دیگر ترس نیز که مانع هرگونه حرکت جسورانهی انسان در عبور از موانع کمال و اصلاح دنیا و آخرت خود است نیز مذموم است و روایت است که مومن هرگز ترسو نیست[16]و قلب پر هراس، مزاحم بدی برای دین انسان است.[17]رسول اکرم صلّىاللَّهعلیهوآلهوسلّم [18] و امام صادق علیهالسّلام [19] در دعا از ترس به خدا پناه میبردند و امام علی علیهالسّلام در خطبهی معروف همام، فرمودند: مومن اگر دنبال چیزی برود در راه رسیدن به آن تهور نمیورزد.[20] ایشان فرمودند:ترس، ذلت آشکار است[21] و به اصحاب خود تاکید نمودند ترسو را در مشورت خود وارد نکن که کارها را بر تو تنگ میگرداند[22]و بالاخره اینکه امام صادقعلیهالسّلام فرمودند: ترس و جفا و بُخل اگر در مردی جمع شد او حتماً اهل جهنم است.[23]
گفتنی است ترس گاهی چنان شدید میشود که به نوعی مرض میانجامد و در اثر آن همیشه ترس دارد.مثلاً با وجود بسته بودن درب و محکم بودن قفل آن، باز از تنها خوابیدن در یک خانه میترسد.[24]این حالت روانی از نظر روانشناسان نیز به عنوان یک بیماری روانی محسوب میشود که «فوبیا» (phobia) نام دارد و از نظر ایشان نیز عبارت است از ترس و اجتناب از اشیا و موقعیتهایی که خطر واقعی به دنبال ندارند.[25]
علل ترس و تهور
ضمن تأکید بر ریشههای ضعف جسمی و عصبی که از نظر اخلاق اسلامی به طور عام برای بسیاری از حالات روانی [ و از جمله ترس و تهور] وجود دارد[26] رسول گرامی خدا فرمود: از آثار بدبینی به خدای متعال، ترس است بنابراین، ریشهی ترس را این بدبینی دانستند[27] و به همین معنی است روایت دیگر که امام علیعلیهالسّلام فرمودند: شدت ترس از عجز نفس و ضعف یقین است[28] و از طرف دیگر، آن بزرگوار تهور را نتیجهی از دست دادن احتیاط دانستند.[29] یعنی دارا بودن خلق و منش احتیاط که ناشی از تسلط بر خود و فکر و قوای خود است، نقش مهمی در مهار تهور که لجامگسیختگی غضب بدون توجه به عواقب آن است دارد.
آثار و لوازم شجاعت (اعتدال در ترس و بیباکی)
شجاعت، آثاری مثل بخشندگى، سرسختى و مقاومت، شهامت، شکستن (هواى)نفس، تحمل و بردبارى، فرو خوردن خشم، سنگینى و متانت و نظایر آنها را از خود بروز خواهد داد که همگی از اخلاق ستوده هستند.[30]همچنین استحکام در دین نیز از آثار این قوه و حالت اعتدال آن یعنی شجاعت است[31] و روایاتی که در آنها فرموده است: «دل مؤمن از سنگ محکمتر و سختتر است»[32] و یا «مؤمن از کوه استوارتر و محکمتر است: زیرا که از کوه مىشود چیزى برگرفت و از دین مؤمن چیزى برگرفته نشود»[33]مقصود همین است و اساساً استحکام در دین در روایات ما بالاترین مرتبهی شجاعت شمرده شده است؛ همانطور که امام علیعلیهالسّلام فرمودند:شجاعترین مردم کسی است که بر هوای نفسش غلبه کند.[34]
آثار و لوازم افراط و تفریط در شجاعت (جبن و تهور)
روایت است که هر کس تهور ورزد عاقبت پشیمان میشود.[35] همچنین آدمى به سبب جبن (ترسوئى) دچار صفات مذمومى مانند خوارى نفس و ذلّت و ناگوارى زندگى مىشود و مردم در جان و مال او طمع مىکنند و در کارهاى خود بىثبات و تنبل و راحت طلب مىگردد. از این رو از همه سعادتها باز مىماند و ستمکاران دست تجاوز بر او مىگشایند و انواع رسوائیها را درباره خود و اهل خود تحمّل مىکند و دشنامها و تهمتهاى ناروا را مىشنود و نسبت به آنچه موجب ننگ و رسوائى است بىمبالات مىشود.[36]
به طور کلی همهی رذایل متعلق به قوه غضبیه و منشأ آنها نیز همین دو صفت افراطی و تفریطی (جبن و تهور)است[37] که رذایل مترتب بر این دو صفت از نظر علمای اخلاق عبارتند از:
1. «خوف» (ترس): که عبارت است از حالت آزار دهنده نفسانى که از انتظار مکروه و ناگوار یا زوال مرغوب و مطلوب پدید مىآید. ترس، صفتى است ناپسند و مذموم مگر در مورد معصیت و خیانت یا ترس از خداوند و عظمت او.[که این صفت از آثار جبن یعنی تفریط در غضب است؛ البته غضب در اینجا نه یعنی خشم که متعارف ذهن ما است بلکه مقصود نیروی دافعهی انسان است که در فطرت او وجود دارد و در اثر نفرت حاصل از این حالت، هر ناملایمتی که برای دنیا و آخرت او ضرر دارد را از خود دور می کند].
2. «ضعف نفس»: یعنى ملکه عجز و ناتوانى از تحمّل حوادث ناگوارى که بر آدمى وارد مىشود و این از نتایج جبن است، و ضدّش بزرگى و قوّت نفس است یعنى ملکه تحمّل آنچه بر او وارد مىشود، و از جمله تحمّل تحمّل حوادث ترسناک و دست یازیدن به کارهاى سخت و توانائى مقاومت با شدائد و آلام و از جمله ثبات، ثبات و پایدارى در ایمان است.
3. «سستْ همتی»: یعنى کوتاهى از طلب امور شریف و عالى و این از لوازم ضعف و کوچکى نفس است، و ضدّ آن «بلند همّتى» است که از لوازم بزرگى و شجاعت نفس است، یعنى سعى در تحصیل سعادت و کمال، و جستجو و طلب امور عالى بدون ملاحظه نفع و ضرر دنیوى.
4. «برغیرتی»: یعنى کوتاهى و اهمال در حفظ آنچه باید حفظ کرد، و این نیز از نتایج کوچکى و ضعف نفس است.
5. «عجله» (شتابزدگى): عبارت است از یک روحیهی ثابت و دائمى است در دل که باعث مىشود انسان به هر کارى که به خاطرش خطور کند بىدرنگ اقدام کند و این نیز از نتایج کوچکى و ضعف نفس است.
6. «تعسّف» (بدون تدبیر و رویّه کار کردن): که نزدیک به عجله است.
7. «غضب»: که در طرف افراط و از نتایج تهور است.
8. «انتقام»: که از نتایج غضب است.
9. «عنف» (درشتى و سختگیرى): که آن نیز از نتایج خشم است و ضدّش رفق (مدارا) است.
10. «کینهتوزى»: که دشمنى ریشهدار است، یعنى بدخواهى و آرزوی از بین رفتن خیر از مسلمانی، و این نیز از آثار غضب است.
11. «عداوت آشکار»: که ضدّ «نصیحت» به معنى خیر خواهى و دفع شرّ و فساد از هر مسلمانى است.
12. «عجب» یعنى خود بزرگ بینى: که ضدّ آن شکسته نفسى و خود کوچکبینى است.
13. «کبر» یعنى خود را از دیگران بزرگتر شمردن: که ضدّ آن تواضع است: یعنى براى خود برترى و مزیّتى بر غیر ندیدن.
14. «افتخار»: یعنى مباهات و فخر فروشى به کمالى که در خود مىپندارد و آن از شاخههاى کبر است.
15. «بغى»: یعنى تجاوز و ستم است و سرکشى و عدم انقیاد نسبت به کسى که اطاعت از او واجب است، و آن نیز از شاخههاى کبر است. و ضدّ آن تسلیم و انقیاد است نسبت به کسى که اطاعت از او واجب است.
16. «خود ستایی»: یعنى خود را از عیب و نقص پاک دانستن. و ضدّ آن اعتراف به نقائص خویش است.
17.«عصبیّت»: یعنى حمایت از خود و منسوبان خود به ناروا و برخلاف حق.
18. «کتمان حق» (پنهان داشتن حق).
19. «قساوت» (سنگدلى): که عبارت است از متأثّر نشدن از مشاهده درد و رنجهاى همنوعان است. و ضدّ آن رحمت است.[38]
20. دروغ: زیرا در روایت است که ترس همواره با دروغ است و شجاعت همواره با صداقت.[39]
علاج تهور (بیباکی)
بعد از به یاد آوردن مفاسد دنیوی و اخروی تهور که ذکر شدند و تلقین این آثار منفی به نفس که سبب انزجار و تا حدی ترک این رذیله شود، باید انسان اخلاقْجو متوجه باشد و مراقبت کند که هر کارى مىخواهد بکند ابتدا درباره آن تأمّل و فکر کند، اگر عقل و شرع آن را تجویز مى کنند بدان دست یازد وگرنه از آن اجتناب نماید و بسا هست که در معالجه آن بر اساس قاعدهی علاج به ضد، باید از بعضى کارها که احتراز از آن لازم نیست احتراز کند تا به سوى تفریط بیفتد و چون به زوال تهوّر و بىباکى علم پیدا کرد طرف تفریط را رها کند و بر حدّ وسط که شجاعت است بایستد.[40]
علاج جبن (ترسویی)
بعد از آگاه ساختن نفس بر نقیصه بودن این صفت و تنبه به آثار منفی آن که ذکر شدند، باید انسان مبتلا به این رذیله انگیزههاى غضب را در آنچه جبن به سبب آنها پدید مىآید تحریک کند. زیرا قوه غضب در هر کسى موجود است، ولى در بعضى از افراد ضعف و نقص مىیابد و در آنها جبن پدیدار مىگردد. و چون پىدرپى برانگیخته شود فزونى و قوّت میگیرد، چنانکه آتش کم با تحریک پیاپى برافروخته و شعلهور گردد. به همین جهت از برخی از حکما نقل شده است که خود را در مخاطرات شدید و ترسناک مىافکندند تا این رذیله را دفع کنند. همچنین از چیزهائى که براى معالجه آن سودمند است این است که فرد مبتلا با کسانى که خود را از شرّ و دشمنى او ایمن مى داند و حال آنکه دشمنن واقعی او هستند] حالت دشمنی بگیرد تا نیروى غضب او تحریک شود، و چون در نفس او ملکه شجاعت حاصل شد آنگاه خویشتن را از اینکه تجاوز کند و به طرف افراط بیفتد نگاه دارد.[41]
همچنین تلقین معارف توحیدی و توجه و توکل بر خدای متعال و خوشبینی به او که نوعی شناختدرمانی است و ریشهی ترس که گفته شد را از بین میبرد نیز از درمانهای این بیماری است. زیرا همانطور که گذشت، روایات ما را بدبینی به خدای متعال را از ریشههای اساسی ترس ذکر فرمودند و به همین جهت برخی بزرگان[42] ترس را بیماری قلب نام نهادهاند.
هشدارهایی در آسیبهای شجاعت
1.متاسفانه برخی بانوان هستند که حضور در مجامع ناامن برای یک زن و یا اختلاط بیجهت با مردها را برای خود شجاعت به حساب میآوردند و شاید منشأ روانشناختی هم در کنار برخی علل اجتماعی و گرایشات فمینیستی که رغبت همدوشی و همنوایی با رفتار و منش مردانه را در زنان ترغیب میکنند نیز برای این مساله وجود دارد: زیرا از نظر روانشناسان اکثر ترسها و مصادیق فوبیا در زنان دیده شده است.[43] حال آن که امام علی فرمودند: ترس که صفت ناروای مرد است، برای زن ستوده است زن اگر ترس داشته باشد، هرگز دیگری را بر خود راه نمیدهد. [تا این حد از ترس برای زن خوب است][44]
2.شجاعتی که برای خدا باشد دارای ارزش است همانطور که روایت است کسی که برای ریا و تعریف از شجاعت و توانایی او تعریف شود بجنگد، اهل جهنم است.[45]