24 آبان 1393, 14:3
اراده بر اثر شدت یافتن به مرحله شوق مىرسد. گروهى از سالکان، حرکتشان تند نیست تا اراده را به شوق بکشاند. اینها در حد اراده، متوقف و سالک محض هستند. وقتى اراده شدید شود شوق ظهور مىکند. شوق آن است که انسان هم محبت مطلوب و مراد را بچشد و هم از هجرانش رنج ببرد. از این رو شوق با درد همراه است و مشتاق، همیشه درد فراق دارد، ولى این درد فراق براى درک کمال مراد است. این هجران، درد آور است. اما این درد، لذید و تحمل پذیر است و زمینه وصول را فراهم مىکند.
رنجى که بر اثر از دست دادن مطلوب و محبوب، پیدا مىشود سودى ندارد؛ زیرا انسان هنگامى که گرفتار مصیبتى مىشود اگر صبر و شکیبایى را از کف بدهد، دو عذاب مىبیند: یکى عذاب از دست دادن آن محبوب و دیگرى عذاب جزع و بى صبرى، ولى انسان صابر تنها یک درد دارد و آن درد از دست دادن محبوب است و درد جزع او را گرفتار نمىکند.
جزع نسبت به گذشته، سودى ندارد و باید آن را با صبر برطرف کرد، ولى نسبت به آینده، این درد، محرک است. یک دردمند، براى نیل به مطلوب و طرد درد، بیشتر مىکوشد تا غیر دردمند. کسى که رنج هجران مطلوب را احساس مىکند، مىکوشد براى رفع این رنج، سرعت و بر دیگران سبقت بگیرد و زودتر به مقصد برسد.
در قرآن کریم واژه «شوق» نیامده است، ولى از بعضى از آیات با انضمام برخى مقدمات پنهان مىتوان آن را استنباط کرد؛ مثلا مىفرماید:
«و لیعلـــم الذین أوتوا العلــــم أنه الحق من ربک فیؤمنوا به فتخبت له قلوبــــهم» (حج/54)
«و نیز هدف این بود که آگاهان بداننداین حقی است از سوی پروردگارت و در نتیجه به آن ایمان بیاورند، و دلهایشان در برابر آن خاضع گردد.»
آنها که مىدانند این وحى، حق و این کلام، از خداست به آن ایمان مىآورند و «اخبات» دارند که یکى از منازل سیر و سلوک است.
اخبات آن است که انسان در پیشگاه «مولا» هیچ حرکت نکند. در بعضى از پرندگان این حالت هست که براى برطرف شدن درد خود چنان خضوع دارند که اگر پرندگان دیگرى بر بالاى سر آنها بنشینند و با منقار بر آن بکوبند تا آن مواد دردزا را بیرون آورند، آنها حرکت نمىکنند. پس حالت خضوع محض در پیشگاه محبوب را «اخبات» مینامند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان