18 خرداد 1397, 23:53
قال الصادق(ع): «مَنْ شَمِتَ بِمُصِيبَةٍ نَزَلَتْ بِأَخِيهِ لَمْ يَخْرُجْ مِنَ الدُّنْيَا حَتَّي يُفْتَتَن» امام صادق(ع) فرمودند: هر كس به مصيبتي كه به برادر (ديني اش) رسيده شادكام شود، از دنيا نرود تا خودش گرفتار آن شود.» (مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج11، ص4) شماتت کردن شماتت عبارت است از اینکه کسی بگوید فلان بلا یا مصیبت که به فلان فرد رسیده است از بدی اوست و در این حین اظهار شادمانی نیز نماید. منشأ این امر غالباً عدوات و حسادت است و چه بسا ناشی از جهل به مواقع قضا و قدر الهی باشد. به تجربه ثابت شده است که هر کس دیگری را بهسبب بلیهای که به وی دست داده، شماتت کند، از دنیا نرود مگر اینکه خویش به آن گرفتار آید.[1] امام صادق(ع) فرمود: در گرفتارى برادر (دينى) خود اظهار شادى و شماتت مكن تا (در نتيجه) خداوند به او ترحم كند و آن گرفتارى را بهسوى تو بگرداند.[2] لا تخافو از خدا نشنیدهای پس چه خود را ایمن و خوش دیدهای تا نروید ریش تو ای جان من بر دگر ساده زنخ[3] طعنه مزن در این مواقع که کسی دچار مصیبتی میشود بهتر است که بهجای شماتت، آن را از الطاف الهی در حق وی بدانیم، مگر مصیبتهای وارده بر صلحا و ائمه اطهار علیهمالسلام از بدی ایشان بود، پس نباید با زخم زبان خویش دردی بر دردها و مصیبتی بر مصیبتهای فرد گرفتار بیافزاییم. پس از بهبودى ايّوب، از او سؤال كردند چه مصيبتى براى تو از همه اين بلايا سختتر و دشوارتر بود؟ فرمود: شماتت دشمنان.[4] مگر نداریم که: هر که در این بزم مقربتر است جام بلا بیشترش میدهند از سوی دیگر این صفت ناپسند از یک خلق ناپسندتر یعنی حسادت نشأت میگیرد، لذا امام صادق(ع) میفرماید: حسود سه علامت دارد: وقتى كسى غايب است غيبت او را مىكند و چون حاضر باشد به او تملّق مىكند و مصيبت زده را شماتت مىكند.[5] در قسمتی از دعای حضرت زهرا(س) در تعقیبات نماز ظهر آمده است: «يَا ذَا الْفَضْلِ وَ الْكَمَالِ وَ الْعِزَّةِ وَ الْجَلَالِ وَ لَا تُشْمِتْ بِي عَدُوّاً وَ لَا حَاسِداً؛ اى آنكه فضيلت و كمال و عزّت و جلال و بزرگى از آن توست، با من چنان مكن كه مورد شماتت و سرزنش دشمنان و حسودان قرار گيرم.»[6]
[1] . نراقی، ملا احمد، معراجالسعاده، قم، انتشارات قائم آل محمد، چاپ هفتم، ص439. 2. كلينى، محمدبن يعقوب-مصطفوى، سيدجواد، أصولالكافي/ترجمه مصطفوى، 4جلد، كتاب فروشى علميه اسلاميه-تهران، چاپ اول، 1369ش، ج4، ص63. 3. جوانی که هنوز مو بر صورتش نروییده است. [4]. جزائرى، نعمت اللهبن عبدالله-مشايخ، فاطمه، قصصالأنبياء (قصص قرآن-ترجمه قصصالأنبياء جزائرى)، 1جلد، انتشارات فرحان-تهران، چاپ اول، 1381ش، ص311. 5. ابن بابويه، محمدبن على-جعفرى، يعقوب، الخصال/ترجمه جعفرى، 2جلد، نسيم كوثر-قم، چاپ اول، 1382ش، ج1، ص187. 6. مجلسى، محمدباقربن محمدتقى-روحانى علىآبادى، محمد، زندگانى حضرت زهرا(س) (ترجمه جلد 43 بحارالأنوار) ترجمه روحانى، 1جلد، انتشارات مهام-تهران، چاپ اول، 1379ش، ص1029.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان