24 فروردین 1396, 2:38
تطابق يا عدم تطابق گفتار يك فرد با حقيقت و در نتيجه، اطلاق وصف صادق يا كاذب به او، تنها موضوع بخشي از آيات مرتبط با صدق است؛ چرا كه صدق مفهوم گسترده تري دارد، معناي صدق در اينجا، در ارتباط مستقيم با فاعل فعل و تحليل نيست، بلكه چگونگي عملكرد اوست. بنابراين، اين معني از يك سو، در كنار مفاهيميهمچون: وفا، امانتداري، پايداري بر پيمان و اخلاص ميباشد و از سوي ديگر، در تقابل با مفاهيمي نظير: نقض عهد، خيانت، فريب و نفاق قرار ميگيرد. براي فهم بهتر ارتباط موجود بين صدق و اين مفاهيم بايد توجه داشت كه با لحاظ كردن گوينده و نيت او، سه حالت زير قابل تصور است: 1. گفتار يك شخص ممكن است از جهتي صدق و از جهت ديگر كذب باشد؛ زيرا صدق به معناي مطابقت گفتار شخص با درون او و با واقعيت، هر دو با هم است و چنانچه يكي از اين دو شرط نقض شود، گفته بهطور كامل صادق نخواهد بود، بلكه از يك نظر صدق و از نظر ديگر كذب ميباشد. بنابراين، ممكن است يك فرد با وجود تطابق گفتهاش با حقيقت، كاذب خوانده شود، به اين دليل كه چيزي را كه ميگويد با درونش مطابقت ندارد و تنها آن را بر زبان جاري ساخته است. بارزترين نمونه در اين مورد، شهادت منافقان به رسالت پيامبر(ص) است: «وقتي منافقان نزد تو آمدند، گفتند: شهادت ميدهيم كه تو رسول خدا هستي و خداوند ميداند كه تو رسول او هستي و خداوند شهادت ميدهد كه منافقان دروغگويند.» رسالت پيامبر(ص) امري است كه سراسر قرآن آن را بیان میکند و هيچ شك و شبههای در آن نيست، اما وقتي نوبت به منافقان و شهادت آنها بر اين امر حق فرا ميرسد، خداوند پس از تأكيد بر شهادت خود درباره حقانيت رسالت ايشان از جانب خود، بر كاذب بودن منافقان شهادت ميدهد. در واقع خداوند آنان را در اينكه ميگويند به رسالت پيامبر(ص) اعتقاد دارند، كاذب به شمار ميآورد. امام باقر(ع) منافقان مذكور در آيه را قوميمعرفي كردند كه شهادت حق دادند، در حالي كه دروغگو بودند. 2. براي دستيابي به ويژگي هايي چون وفا، امانتداري و اخلاص، سخن حق گفتن و ادعايي مطابق با واقع نمودن، در ابتداي كار، شرط لازم است، اما كافي نيست. چه بسا ممكن است فردي به هنگام سوگند، در گفتار خود هم صادق به معناي اول باشد، يعني بر مطلب حقي سوگند بخورد و هم اينكه به آن اعتقاد داشته باشد، اما به علت سختيها و مشكلات يا وسوسههای شياطين نتواند بر سوگند يا قول خود پايدار بماند و در نتيجه، عهد خود را بشكند، يا در امانت خيانت نمايد. چنين فردي نيز در عرف قرآن كاذب ناميده ميشود: «آيا مردم تصور ميكنند كه وقتي بگويند ايمان آورديم، رها ميشوند و امتحان نميشوند؟ ما گذشتگان آنان را امتحان كرديم تا خداوند راستگويان و دروغگويان را معلوم گرداند.» انسانهای مورد نظر در اين آيات با منافقان تفاوت دارند؛ زيرا اهل نفاق از همان ابتدا به دروغ اظهار ايمان كرده، تنها قصد استهزاء دارند و خود نيز بر كذب و عدم ايمانشان به خدا و رسول واقفند. در حالي كه، با توجه به سبب نزول آيه اين افراد در ابتدا بدون هيچ غرض نادرستي به زبان اظهار ايمان نمودهاند و اينك بايد ديد آيا پس از مبتلا شدن به فتنههای دنيا باز هم بر ايمان خود باقي ميمانند يا خير؟ كه در حالت اول، صادق و در حالت دوم، كاذب خواهند بود. 3. در دو حالت قبل، با وجود صدق مخبر، به دليل تفاوت بين گفته و اعتقاد، يا عدم توانايي بر عملي كردن ادعا، از سوي قرآن كاذب ناميده شد. اما گاهي هم خبر كاذب و غير مطابق با واقع است و هم مخبر در نيت خود غيرصادق. به اين معني كه فاعل فعل در اين حالت قصد دارد امري باطل را به گونهای جلوه دهد كه ديگران آن را حق تصور كنند. نمونه بارز اين قسم، فريب شيطان است. شيطان با توسل به كذب، اغواگري و تزيين اعمال، همواره درصدد گمراه كردن انسانها برميآيد و امر را چنان مشتبه ميسازد كه هر انساني به هنگام پذيرش آن، گويي به صدق او اعتقاد پيدا ميكند. چنانكه آمده است: «و براي آنها قسم ياد كرد كه من براي شما ناصح هستم.» او بر خيرخواهي و دلسوزي خود نسبت به آدم(ع) و حوا سوگند ياد كرد، در حالي كه اين سوگند تنها ابرازي براي فريب و وارونه جلوه دادن حقيقت درخت ممنوعه بود. او از طريق همين فعل غيرصادقانه، موجبات هبوط آدم(ع) را فراهم ساخت. از نمونههای بارز افرادي كه صدق رفتاري دارند، افرادي هستند كه در اين آيه معرفي شدهاند: «نيكوكاري به اين نيست كه روي به جانب مشرق و مغرب كنيد و ليكن نيكوكار كسي است كه به خدا، روز قيامت، ملائكه، كتاب و پيامبران ايمان داشته باشد و مال را با وجود علاقه مندي و نياز به آن، به خويشاوندان، يتيمان، بيچارگان، در راه ماندگان و فقيران و نيز در راه آزاد كردن بندگان انفاق نمايد، و نماز به پا دارد و زكات بپردازد و نيز وفاكنندگان به عهد، هرگاه عهد ببندند و صبركنندگان در هنگام گرسنگي و ترس و بيماري ميباشند. اينان كساني هستند كه راست گفتند و همينها متقيان هستند.» آيه، ضمن بيان ويژگيهای ابرار و افراد نيكوكار، آنان را صادق و متقي ميخواند. به عبارت ديگر، انساني صادق است كه نيكوكار و داراي اعمال فوق باشد؛ يعني بين گفتار و اعتقاد او با اعمالش هماهنگي كامل برقرار باشد.
کسی که از خود غافل شود شیطان از او غافل نیست، پس انسان باید حسابگر خویش باشد و از سرمایه خود به خوبی بهره گیرد. امام صادق(ع) میفرمایند: شیطان توان وسوسه کردن بندهای را ندارد، جز آنکه او از یاد خدا اعراض کند و فرمانش را سبک شمرد و به نافرمانیش روی آورد و آگاهی خدا از اسرارش را فراموش کند. و نیز آن حضرت فرمود: هرگاه شیطان وسوسهات میکند تا از راه حق گمراهت کند و خدا را از یادت ببرد، پس از او به خدا پناه ببر (و بر خدا توکل کن) که او به کمک حق بر (در برابر) باطل آید و مظلوم را یاری رساند؛ چرا که خود فرمود «شیطان بر مؤمنان و بر کسانی که بر خدا توکل کنند سلطهای ندارد.» امیرمؤمنان(ع) میفرماید: مطمئنترین فرصت برای تهاجم شیطان، زمانی است که کسی گرفتار وسوسه گناهی مانند عجب و خودپسندی و خودبسندی و ... شده و مدح و ثناگویی و تملق دیگران را درباره خود دوست بدارد (و از این حالتها به خدا پناه نبرد).
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان