كلمات كليدي : آية الله خامنه اي، امام خميني(ره)، فعاليت هاي سياسي و فرهنگي و علمي، انقلاب اسلامي، علوم سياسي
نویسنده : سيد ابوالحسن توفيقيان
سیدعلی خامنهای در 24 تیرماه 1318 در مشهد به دنیا آمد. پدر ایشان سیدجواد خامنهای از روحانیان پارسایی بود که از زندگی بسیاره سادهای برخودرار بود.[1] ایشان از چهار سالگی به همراه برادر بزرگش سید محمد به مکتب سپرده شد تا الفبا و قرآن را یاد بگیرند. سپس، دو برادر وارد مدرسه تازه تأسیس اسلامی «دارالتعّلیم دیانتی» شدند و دوران تحصیل ابتدایی را در آن مدرسه گذراندند.[2] ایشان از دوره دبیرستان، خواندن «جامع المقدمات» و صرف و نحو را آغاز کرده بود. سپس از مدرسه جدید وارد حوزه علمیه شد و نزد پدر و دیگر اساتید وقت ادبیات و مقدمات را خواند. [3]
ایشان که از هیجده سالگی در مشهد درس خارج فقه و اصول را نزد مرحوم آیتاللهالعظمی میلانی شروع کرده بودند.[4] در سال 1336 به قصد زیارت عتبات عالیات، عازم نجف اشرف شدند. علیرغم اینکه میل داشت در نجف بماند، اما بهسبب مخالفت پدر بعد از مدت کوتاهی به مشهد بازگشت. ایشان در سال 1337 با اجازه پدر به قم رفت و تا سال 1343 در آنجا ماندند.[5] در این سال به مشهد بازگشتند و تا سال 1347 در حوزه مشهد هم تحصیل و هم تدریس داشتند.
ایشان در حوزههای قم، نجف و مشهد از محضر آیات عظامی نظیر شیخ هاشم قزوینی، میلانی، شاهرودی، حکیم، خویی، زنجانی، بروجردی، شیخ مرتضی حائری یزدی، امامخمینی و علامه طباطبایی بهره جست.[6]
آیتالله خامنهای، قبل از انقلاب همواره در فعالیتهای سیاسی علیه رژیم پهلوی حضور فعال و جدی داشت و در این راه متحمل سختیهای فراوان شد. با پیروزی انقلاب اسلامی، نیز دوشادوش امام بههمراه دیگر شخصیتها، وارد صحنه اجرا شده و لذا در پستهای مهمی حضور داشت که ذیلا به آنها اشاره خواهد شد. بدین جهت طبیعی بهنظر میرسد که ایشان فرصت چندانی برای انجام کارهای تحقیقاتی صرف نداشته باشند. ولی در عین حال ایشان علیرغم این همه مشغله فکری و کاری، از کارهای علمی فاصله نگرفته و با جدیت تمام آنها را دنبال میکردند. حال در اینجا به آثار و فعالیتهای قلمی ایشان اشاره خواهد شد. تالیف و تحقیقات ایشان شامل:
طرح کلی اندیشه اسلامی در قران، از ژرفای نماز، گفتاری در باب صبر، چهار کتاب اصلی علم رجال، ولایت، پیشوای صادق، وحدت و تحزب، اجوبه الاستفتات، درست فهمیدن دین، عنصر مبارزه در زندگی ائمه، روح توحید (نفی عبودیت غیرخدا)، ضرورت بازگشت به قرآن، سیره امام سجاد(ع)، امام رضا(ع) و ولایتعهدی، تهاجم فرهنگی، حدیث ولایت (مجموعه پیامها و سخنرانیها)[7]، و ترجمههای صلح امام حسن(ع) (تالیف راضی آلیاسین)، آینده در قلمرو اسلام (تالیف سید قطب)، مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان (تالیف عبدالمنعم نمری نصری)، ادعانامه علیه تمدن غرب (تالیف سیدقطب)[8]
اندیشه سیاسی اجتماعی
مسلما در این مقال نمیتوان بهتمامی ابعاد اندیشه سیاسی اجتماعی آیت الله خامنهای اشاره کرد، اما سعی میشود تا آنجایی که امکان دارد به محورهایی مهم و عمده از اندیشه سیاسی ایشان اشاره کرد.
1. اصلاحات و ضرورت تداوم آن:
ایشان با ضروری دانستن مقوله اصلاحات برای نظام سیاسی اجتماعی، آن را به دو گونه اسلامی و آمریکایی تقسیم می کند، ملاک تشخیص آنها را حرکت حول محور اسلام و ارزش های اسلامی میداند:[9]
«تداوم اصلاحات در ذات و هویت انقلاب نهفته است. یک ملت انقلابی، هوشیار و شجاع به طور دائم نگاه میکند تا ببیند فسادهایی که از قبل در میان او مانده است کدام است؟.... آنها را اصلاح کند... اصلاحات در جامعه از سر اضطرار نیست. جزء ذات هویت انقلابی و دینی نظام ماست.... اصلاحات یک فریضه است.»[10]
2. اصلاح مطبوعات:
مطبوعات بهعنوان رکن چهارم دموکراسی دارای جایگاه مهم و خطیری در اندیشه سیاسی آیتالله خامنهای است. ایشان با تاکید بر نقش موثر و سازنده مطبوعات در افزایش آگاهی و معرفت عمومی مردم، به سوء استفاده از آزادی مطبوعات همواره هشدار میدادند[11] ایشان سه وظیفه عمده «نقد و نظارت»، «اطلاعرسانی صادقانه و شفاف» و «طرح تبادل آراء و افکار جامعه» را از رسالتهای مطبوعات میداند.[12]
3. ارتقاء تحلیل سیاسی مردم:
لازمه تداوم انقلاب اسلامی و بالندگی آن در نگاه آیتالله خامنهای، منوط به ارتقاء تحلیل سیاسی مردم است. همین امر بیمهکننده مملکت و انقلاب قلمداد میباشد.[13] بههمین جهت ایشان علت مهم انحراف دوران حکومت اسلامی حضرت علی(ع) را ضعف تحلیل سیاسی مردم میداند.[14] ایشان در همین راستا از تحجر بهعنوان یکی از آفات انقلاب یاد میکند. بهباور ایشان یکی از آفات فرهنگی که انقلاب اسلامی با آن مواجه میشود این است که دچار پدیده تحجر شود.[15]
4. وحدت سیاسی جناحها:
آیتالله خامنهای، در باب آسیبشناسی جامعه اسلامی، نزاع و دو دستگی جناحهای سیاسی را از جمله مفسدههای بزرگ میداند که باعث سستشدن جبهه داخلی نظام و خشنودی دشمنان میگردد. همین امر باعث مفسده در نظام سیاسی اجتماعی میگردد. چرا که بر این اساس، جناحها خود را معیار و محور میدانند و مصالح خود را بر مصالح نظام و انقلاب برتر میدانند.[16]
5. عدالتاجتماعی:
عدالت اجتماعی از مولفههای اصلی است که آیتالله خامنهای عمدتا بر آن تاکید داشته است. ایشان تحقق عدالتاجتماعی را در جامعه، منوط به مبارزه با سه عنصر«فقر»، «فساد» و «تبعیض» میداند.[17]
فعالیتهای سیاسی آیتالله خامنهای
فداییان اسلام:
آیتالله خامنهای مدتها قبل از شروع نهضت امامخمینی، تحت تاثیر اندیشههای «سیدمجتبی نوّاب صفوی» قرار داشت و همین امر زمینه حضور ایشان را در مبارزات انقلابی و ضد طاغوتی به رهبری امام خمینی فراهم کرده بود. ایشان هنگامی که نوّاب صفوی با عدّهای از فدائیان اسلام در سال 31 به مشهد رفته در مدرسه سلیمانخان، سخنرانی پرهیجان و بیدارکنندهای در موضوع احیای اسلام و حاکمیت احکام الهی، و فریب و نیرنگ شاه و انگلیس و دروغگویی آنان به ملـّت ایران، ایراد میکردند بهشدّت تحت تأثیر سخنان ایشان قرار گرفت و روحیه ضدطاغوتی خود را شکل داد.[18]
همراهی با نهضت امام خمینی(ره):
آیتالله خامنهای از ابتدای شروع نهضت امام خمینی در کنار امام بوده و به همین جهت متحمل شکنجهها، تبعیدها و زندانهای متعددی از سوی رژیم پهلوی شدند. ایشان در نخستین ماموریتشان از سوی امام، مامور شدند تا پیام امام را به علمای خراسان خصوصا آیتالله میلانی برسانند. ایشان ضمن به انجام رساندن این ماموریت عازم شهر بیرجند شدند و در آنجا به سخنرانی و تبلیغ علیه رژیم پرداختند که بدین جهت در 15 خرداد 1342 دستگیر و به مشهد اعزام و در بازداشتگاه لشکر مشهد زندانی شدند.[19]
در بهمن همین سال دومین بازداشت ایشان درحالی صورت گرفت که وی به همراه عدهای از دوستان به مقصد کرمان و سپس زاهدان به منظور سخنرانی و روشنگری علیه آمریکا و رژیم پهلوی حرکت کردند. همین امر باعث شد تا ایشان پس از ایراد سخنرانیهای متعددی در این دو شهر، شبانه توسط ساواک دستگیر و روانه تهران شود و بهمدت دو ماه در زندان قزل قلعه به صورت انفرادی زندان شوند.
بازداشتهای بعدی آیةالله خامنهای در سالهای 46 و 49 و 50 بدین علت صورت گرفت که ایشان فعالیتهای سیاسی خود را در قالب کلاسهای تفسیر، حدیث و اندیشه اسلامی به انجام میرساند. سرانجام ششمین بازداشت که سختترین بازداشت ایشان نیز بود در دی ماه 1353 صورت گرفت و تا تا پاییز 1354 ادامه داشت.[20]
آیتالله خامنهای در اواخر سال 1356 برای مدّت سه سال به ایرانشهر[21] تبعید شد که در اواسط سال 1357 با اوجگیری مبارزات انقلابی، ایشان از تبعیدگاه آزاد شده به مشهد مقدس بازگشتند و در صفوف مقدم مبارزات مردمی علیه رژیم پهلوی قرار گرفتند.
آیتالله خامنهای در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، پیش از بازگشت امام خمینی از پاریس به تهران، «شورای انقلاب اسلامی» را به همراه شهید مطهری، شهید بهشتی، هاشمی رفسنجانی و به دستور امام خمینی(ره) تشکیل دادند.[22]
تاسیس حزب جمهوری اسلامی:
آیتالله خامنهای از جمله پایهگذاران «حزب جمهوری اسلامی» بودند. ایشان با همکاری و همفکری شهیدبهشتی، شهیدباهنر، آیتالله هاشمی رفسنجانی و آیتالله موسوی اردبیلی در اسفند 1357 اقدام به تاسیس این حزب کردند.[23] این حزب مهمترین پایگاه حامیان و مریدان اندیشههای امام خمینی(ره) محسوب میشد.[24] اینان «با توجه به تجربه مشروطه بر این باور بودند که موفقیت روحانیت و نیروهای مذهبی در گرو سازماندهی و ایجاد تشکیلاتی قدرتمند است»[25] و لذا تشکیل دادن یک حزب جهت ساماندهی به فعالیتها ضروری به نظر میرسید. از جمله اهداف این حزب تداوم بخشیدن به انقلاب اسلامی در راه استوار نظام عدل اسلامی در زمینههای معنوی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامی عنوان میشد و در این زمینه از تبدیل نظام آموزشی وارداتی به نظام آموزشی اصیل و ایجاد ارتش با ایمان و مستقل جهت جلوگیری از هجوم بیگانه و از میان بردن ریشهها و نهادهای فساد و فحشاء[26] و مواردی از این قبیل دفاع میکردند.
مبارزه ایدئولوژیک:
با پیروزی انقلاب اسلامی و پیدایش فضای باز سیاسی، رهبران گروههای مخالف شاه به همراه رهبران روحانی که در زندانها به سر میبردند آزاد شده و در راه رسیدن به قدرت شروع به سازماندهی نیروهای خود نمودند. بر همین اساس، سازمان مجاهدین خلق با تجدید نظر در برنامهها و اهداف خود، قرائت ایدئولوژیک خود از مذهب را با صدور احکامی مانند «تقدس رهبران سازمان»، «رواج بیبند و باری اخلاقی»، «ارائه تز جدایی انسانیت مرد و زن» و ارائه راهکار «هدف وسیله را تو جیه میکند» به گمراهی جوانان همت گماشته و طیفی از آنها را با خود همراه نمود.[27] در اینجا بود که مبارزه ایدئولوژیک میان سازمان مجاهدین خلق و حزب جمهوری اسلامی شدت میگرفت. این مبارزه از ابتدای سال 1358 آغاز و تا پایان نیمه اول سال 1360 به اوج خود رسید.
آیتالله خامنهای و دیگر همرزمانشان در پی مبارزه با منافقین و سازمان مجاهدین، عملکردهای آنها را برای مردم تشریح میکردند. در همین راستا آیتالله خامنهای، امام جمعه وقت تهران، در روز 5/3/1360 خطاب به رهبران سازمان مجاهدین فرمودند «من میگویم که خودتان را در تاریخ رسوا کردید حرفهای قبلی خود را تخطئه نمودید… شما ای مجاهدین خلق مقابله خود را با دولت و حکومت اسلامی به حساب مقابله با ارتجاع میگذارید. ارتجاع با منطق اسلام یا منطق کمونیسم؟»[28] به دنبال این سخنرانی بود که ایشان در روز شنبه ششم تیر ماه 1360 به هنگام سخنرانی در مسجد ابوذر تهران، هدف عملیات تروریستی بمبگذاری قرار گرفتند که خوشبختانه منافقین ناکام ماندند.[29]
ریاستجمهوری:
از جمله جاهایی که ایشان توانست پس از انقلاب در آن به امرخدمترسانی مشغول باشد، ریاستجمهوری بود. ایشان از سال 1360 تا 1368 بهمدت دو دوره در این پست قرار داشتند.
آن چیزی که به خطیر بودن این پست میافزاید موقعیت زمانی خاصی بود که ایشان به ریاستجمهوری رسید؛ یعنی اوج بحران ترور در کشور. پس از واقعه انفجار هفتم تیر، رجایی، مهمترین مخالف بنیصدر، با بیش از سیزده میلیون رای به ریاستجمهوری انتخاب شد و پس از ترور او و نخستوزیرش محمدجواد باهنر، آیتالله خامنهای در اوایل مهر با بیش از شانزده میلیون رای به ریاستجمهوری انتخاب شد. این آمارها نشان میدهد که ترورها نه تنها مایه ترس و یاس مردم نشده بود، بلکه در افزایش تعداد حامیان انقلاب اسلامی نیز بسیار موثر بوده است.[30] دیگر پستهای ایشان:
1. معاونت وزارت دفاع در سال 1358.
2. سرپرستی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1358.
3. امام جمعه تهران، 1358.[31]
4. نماینده امام خمینی «قدّس سرّه» در شورای عالی دفاع ، 1359.[32]
5. نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، 1358.
6. ریاست شورای انقلاب فرهنگ، 1360.
7. ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام، 1366.
8. ریاست شورای بازنگری قانون اساسی، 1368. [33]
زعامت و رهبری امت:
با ارتحال بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران در 14 خرداد 1368، تحلیلهای غربی عمدتا بر این قرار گرفته بود که نظام سیاسی در ایران با بحران و خلاء رهبری مواجه خواهد شد.[34] اما علیرغم تمام این قبیل تبلیغات مجلس خبرگان آیتالله خامنهای را بهعنوان رهبر انقلاب اسلامی تعیین نمودند. این درحالی بود که این انتقال قدرت بدون کمترین هزینهای صورت گرفت خصوصا آنکه این انتخاب در شرایطی صورت میگرفت که آیتالله خامنهای عهدهدار مقام ریاستجمهوری بودند.[35] مشی سیاسی و عملکرد ایشان در جایگاه ولایت و رهبری امت بهگونهای بوده که نمیتوان ادعا کرد دوران بعد از امام چیزی متفاوت از دوران امام بوده است.[36] همین امر موجب یاس و ناامیدی دشمنان نظام شد و موجب شد تا کانون مبارزات و حملات خود را پیرامون ولایت فقیه، شخص ولیفقیه، وظایف و نهادهای وابسته به رهبری ساماندهی کنند. لذا همواره سعی کردند با کوچک شمردن شخصیت و کم اهمیت قلمداد کردن جایگاه آیتالله خامنهای، ضمن زیرسوال بردن اصل ولایت فقیه، وظایف رهبری نظیر سیاستگذاری کلی برای نظام، فرماندهی کل نیروهای مسلح، نظارت بر سه قوه، انتصاب فقهای شورای نگهبان، رئیس قوه قضاییه و رئیس صداو سیما و... را زیر سوال ببرند.[37]
جمعبندی
آیتالله سیدعلی خامنهای بهعنوان یکی از شخصیتهای تاثیرگذار در تاریخ ایران، فعالیتهای علمی، فرهنگی و سیاسی خود را از دوران قبل از انقلاب شروع، و بهعنوان یکی از یاران و مریدان امام وارد نهضت اسلامی شدند. ایشان در این راستا متحمل هزینههایی از قبیل حبس، تبعید و شکنجههای فراوانی شدند که همین امور به شکلگیری شخصیت سیاسی ایشان کمک شایانی کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی ایشان همواره در صحنه حضور داشته و در صحنههای مختلف مورد امتحان قرار گرفتند که در این صحنهها موفق به درجه جانبازی میشود. ایشان پس از ارتحال امام خمینی توسط مجلس خبرگان به رهبری نظام جمهوری اسلامی برگزیده میشوند و در این مقام ادامهدهنده راه و منش امام بودند.