كلمات كليدي : اميركبير، ناصرالدين شاه، دارالفنون، روزنامه¬ي وقايع¬التفاقيه، ديوان عدالت، خبررسانان و خفيه نويسان، صنعت جديد، علوم سياسي
نویسنده : محمد علی زندی
اوضاع ایران هنگام روی کار آمدن امیرکبیر
امیرکبیر که پایهگذار اندیشهی ترقی در ایران بهشمار میرود، در مدت سهسال و یکماه و 27روز زمامداری[1] خود یک سیاست مستقل و ملی در پیش گرفت او وارث وضعی کاملا نامساعد و مملو از مشکلات و موانع برای خدمت و کار بود او موقعی مصدر کار شد که همه چیز و همه جای مملکت را فساد فرا گرفته بود. کادر هیئت حاکمه به صورت غیرقابل اصلاحی در فساد غوطهور بود. جنوب و شمال کشور مثل موم در دست انگلیس و روس قرار داشت. دربار بیش از آلت بیارادهای در دست بیگانگان چیزی نبود. ارتش بهصورت سازمانی در جهت سرکوبی و ناراحت کردن مردم درآمده بود. نیروی دریایی که در آن تاریخ برای کشورهای مجاور دریاها نقش حیات و مرگ را داشت، اصلا در ایران وجود نداشت. صنعت بهصورت موجود در کشورهای پیشرفتهی آن روز دنیا، ابداً در ایران بهچشم نمیخورد و صنایع دستی مختصری هم که بود در مقابل هجوم و حملهی سیل مصنوعات کشورهای مترقی، رو به ورشکستگی میرفت. کشاورزی و دامداری به همان وضع قرون وسطی باقیمانده بود. اگر کسی هم به فکر بهرهبرداری از معادن و ذخائر و ثروتهای خدادادی کشور میافتاد با توجه به وضع زمامداران و کارشکنیهای یغماگران خارجی منصرف میشد. علم و ادب و هنر مخصوصا علومی که به تازگی در غرب رواج پیدا کرده بود، کفر و الحاد بهشمار میرفت و با اینکه تا آن روز در اروپا قدمهای بلندی به طرف تکامل و ترقی برداشته شده و در اثر ارتباط و آمد و شد، آن پیشرفتها از نظر سردمداران ایران پوشیده نبود، در ایران اقدامی برای اقتباس آن ترقی بهچشم نمیخورد. در عوض، بازار رشوه و دزدی و تجاوز و تعدی و زورگویی هرچه بخواهد رواج داشت. القاب پرطمطراق و عناوین پرزرق و برق که حاکی از روح تنمّر و تفکر عدهای مغرور بود، در میان طبقهی بالا و هزار فامیل دست به دست میگشت. در این وضعیت امیرکبیر شروع به اصلاحات در دو جناح داخلی و خارجی کرد.[2]
اصلاحات و اقدامات امیرکبیر
الف) امنیت داخلی
1- سرکوب شورش سالار در خراسان:
سالار)فرزند آصفالدوله( در زمان محمدشاه شورش کرد و سرکوب گردید. در آغاز سلطنت ناصرالدین شاه وی از گرفتاریهای موجود استفاده کرد بر مشهد مسلط شد. امیرکبیر که اقدامات حشمتالدوله(حاکم خراسان) را در سرکوبی سالار مؤٍثر نمیشناخت و از مساعدت نمایندگان خارجی هم متنفر بود حشمتالدوله را به حکومت آذربایجان منصوب کرد و سلطان مراد احتشامالسلطنه را مأمور سرکوبی سالار ساخت وی توانست با قتل سالار و افرادش به غائله خاتمه دهد.[3]
2- بلوچستان و سیستان:
به علت نزدیکی این دو ایالت به هندوستان و افغانستان، انگلیس کوشش داشت خوانین محلی و سرکردگان این ایالات را دست نشانده خود سازد. امیرکبیر از دو طریق پیروز شد. یکی تقویت حکومت و دیگری حمایت از خوانین محلی و رؤسای ایالات بلوچستان و سیستان و سپردن پارهای مأموریتها و خدمات دولتی به آنها.[4]
ب) سیاسی و اجتماعی
1- مالیه و خزانه:
سیاست مالی امیرکبیر بر دو پایهی اصلی قرار داشت. یکی کاستن خرج دولت بود. او هیأتی از مستوفیان را تحتنظر مستوفیالممالک آشتیانی(وزیر استیفار) تشکیل داد این هیأت پس از رسیدگیهای لازم، کمبود عایدات را نسبت به هزینههای مستمر، یکمیلیون تومان تشخیص داد. امیرکبیر برای خاتمه دادن به بحران مالی و متوازن ساختن عایدات خزانه دستور داد به تناسب از حقوق خود و مقرری مستخدمین کاسته شود و این عمل را از حقوق خود گرفته تا کوچکترین مستخدمین اجرا نمود. علاوهبر آن مستمریهای فوقالعاده سنگین، شاهزادگان، علما، سادات و متنفذین را قطع کرد و برای شاه مقرری ماهانه در حدود هزارتومان تعیین نمود.[5]
یکی دیگر از سیاستهای او عایدات بود. امیرکبیر مالیات عقبافتاده حکام ولایات و خوانین محلی را وصول کرد و زمینهای مزروع را از نو مورد ارزشیابی قرار داد. زیرا که آخرین بار در 80سال پیش در زمان کریمخان زند بود که اراضی را ارزشیابی کردند و از آن وقت تغییر فاحشی در قیمت زمین و دیگر اموال منقول رخ داده بود.[6]
2- نظام جدید و بحریه:
امیرکبیر برای اصلاح وضع نظامی ایران، وزارت جنگ را شخصا برعهده گرفت و یک مدرسهی نظامی در تهران تأسیس و معلمان و مربیان نظامی از کشورهای بیطرف برای تعلیم افسران استخدام کرد.[7] لباس نظامیان را متحدالشکل کرد(مثل لباس نظامیان اطریشی) و برای تأمین اسلحهی مورد نیاز اقدام به تأسیس کارخانهی اسلحهسازی در اصفهان، شیراز و تهران نمود. و بنای عمارت توپخانه در سال1267ق آغاز شد. ساختمان سربازخانهها در خارج از شهرها و بنای قراولخانهها در داخل شهرها و سر راهها، شروع به ساختن شد. از دیگر اقدامات، ساختن قلاع نظامی در محلهای سوقالجیشی و ایجاد پادگانهای دائمی بود. امیرکبیر در سازمان نظامی نیز رسم بخشیدن مناسب بیشغل را برانداخت.[8] از دیگر اصلاحات تشکیل نیروی دریایی در خلیج فارس و خریداری کشتی از دولت انگلیس بود.[9]
3- دیوان عدالت:
اصلاحات امیرکبیر در نظام دادگستری ایران در چند جهت بود: اصلاح محضر شرع، بنای دیوانخانه عدالت، رسیدگی به دادخواهی مردم علیه دولت، آئین جدید دادخواهی اقلیتهای مذهبی،[10] و برانداختن رسم شکنجه متهم و مجرم بود.[11]
4- اخلاق و کردار مدنی:
امیرکبیر به مبارزه با نادرستی و رشوهخواری پرداخت. رشوهخواری به مفهوم کلی شامل پیشکش(وزیران و بزرگان میدادند و میگرفتند)، مداخل(دیوانیان میگرفتند) و سیورسات(لشکریان میگرفتند) میشد؛ که امیرکبیر همه را ممنوع اعلام کرد. هرزگی و قمهکشی و لوطیبازی هم در شهرها رواج داشت که امیرکبیر همهی آنها را از بین برد. مسؤلیت امنیت شهرها به عهده قراولخانه سپرده شد. همچنین القاب دیوانی را حذف کرد.[12]
5- امور شهر و خدمات شهری:
امیرکبیر در این مورد کارهای زیادی انجام داد. آبلهکوبی را در سر تا سر ایران مرسوم ساخت و رسالهای در این باب از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه و چاپ کرد و آبلهکوبانی به نواحی مرزی(برای مسافران تازه وارد) و ولایات فرستاد. آفت دیگر وبا بود که غیر از مقالههایی که در وقایعالاتفاقیه نوشته میشد، جزوهی«قواعد معالجه وبا» راجع به چگونگی این بیماری و جلوگیری از سرایت آن نوشته شد و میان روحانیون و سرشناسان محلههای شهر پخش شد و بهعلاوه برای محافظت ممالک محروسه از آلودگی وبا، در مرزها قاعدهی قرنطینه گذارده شد که مسافران را چند روز در آنجا نگاه دارند و دود بدهند و بعد روانه شوند. تأسیس مریضخانه با توانایی درمان 400بیمار و مجهز به داروخانه، ارسال پزشک به ولایات، دادن تصدیق طبابت به پزشکان، جمع آوری گدایان، رفع کم آبی تهران از طریق جاری کردن رودخانه کرج به شهر، تأسیس چاپارخانه برای نامههای پستی، ایجاد تذکرهی چاپی برای مسافرت ایرانیان، قانون بلیط دروازه برای مسافرت از تهران برای حفظ امنیت، ساختن بنای تیمچه(سرای اتابکیه)، بازار امیر، میدان توپخانه، عمارت توپخانه و سبزهمیدان در تهران و آثار دیگر در اصفهان از دیگر اقدامات بود.[13]
6- خبررسانان و خفیهنویسان:
در دولت امیر دستگاه خفیهنویسی و خبررسانی نسبتا وسیع و منظم بود. امیر مفتشان زیادی گماشته بود که گزارشهای منظمی از آنچه در شهر و ولایات و دستگاه دیوانی و لشکری و حتی سفارتخانههای خارجی میگذشته، مستقیم برای او میفرستادند. دستگاه خبررسانان امیر در سه جهت اصلی کار میکرده است: 1- خبرگیری از وضع ولایات و کردار مأموران دیوانی و لشکری خاصه در امر منع رشوهگیری و سیورسات و جلوگیری از تعدی مالیاتی و دستبرد به حقوق طبقه روستائی، 2- گزارش وقایع شهری خاصه از لحاظ نظم و امنیت عمومی، 3- مراقبت در فعالیت سفارتخانههای خارجی در تهران.[14]
ج) دانش و فرهنگ جدید
1- تأسیس دارالفنون:
با توجه به نتایج و رفتار بد زعمای دولت انگلیس نسبت به شاگردانی که در زمان عباسمیرزا و سپس در دورهی محمدشاه برای تحصیل به انگلیس اعزام شده بودند، امیرکبیر چنین تشخیص داد که تأسیس مدرسهای در خود کشور و استخدام معلم از خارج با صرفهتر و مفیدتر خواهد بود. بههمین منظور در سال 1266ق مقدمات افتتاح مدرسهای که در آن جوانان ایرانی بتوانند با علوم جدید و صنایع اروپایی آشنایی پیدا کنند فراهم ساخت تا در آنجا مانند مدارس پلیتکنیک آن زمان تمام علوم و صنایع و فنون نظامی تدریس شود. بههمین مناسبت اسم مدرسه را دارالفنون گذاشت. در سال اول تأسیس مدرسه مطابق شرح وقایعالتفاقیه 105نفر شاگرد داشته و در هفت رشته به قرار زیر مشغول تحصیل بودند. 26نفر توپخانه، 20نفر طب، 20نفر پیاده نظام، 5نفر سواره نظام، 12نفر مهندسی، 7نفر داروسازی، 5نفر معدنشناسی.[15]
2- روزنامهی وقایعالتفاقیه:
امیرکبیر برای بیداری افکار و اطلاع مردم از جریان امور مملکتی تصمیم گرفت روزنامهای در تهران دایر نماید. بهدستور امیر روزنامهی وقایعالتفاقیه تأسیس یافت. اولین شمارهی آن در روز جمعه 5ربیعالثانی1267ق در تهران به اسم روزنامچهی اخبار دارالخلافه تهران منتشر شد ولی شمارهی دوم بنام روزنامهی وقایعالتفاقیه انتشار یافت و بعدها تحت عناوین روزنامهی دولت علیّهی ایران، روزنامهی ایران، روزنامهی رسمی دولت ایران طبع و توزیع گردید.[16]
د) سیاستهای اقتصادی
1- صنعت جدید:
امیر برای فنون غربی ارزش بسزایی قائل بود و به تأثیر اقتصادی آن پی برده بود و یکی از مواد مهم برنامهی او در ترقی ایران ایجاد صنایع جدید بود. نقشهی امیر در بنای صنعت ملی شامل استخراج معادن، ایجاد کارخانههای مختلف، استخدام استادان فنی از انگلیس یا پروس، فرستادن صنعتکاران به روسیه، خرید کارخانه از فرنگ و حمایت از محصولات داخلی بود. به همین خاطر او فرمان آزادی استخراج معادن برای اتباع ایرانی را صادر کرد. و دولت و مردم هر دو به این کار دست زدند. افزایش تولید معادن مستلزم آموزش اصول فنی جدید بود. پس برای مدرسهی دارالفنون استادان معدنشناس از اطریش استخدام کرد. برای ترقی صنعت از پشتیبانی و کمک به اهل فن هیچ دریغ نمیکرد.[17]
2- کشاورزی:
ایمنی اجتماعی و حفظ حقوق کشاورزان دو عامل اصلی ترقی کشاورزی بود. با برانداختن آئین کهنه سیورسات و حمایت از روستائیان، میزان تولید مواد کشاورزی افزایش یافت و کشت محصولات تازهای نیز آغاز گردید. بنای سد ناصری بر رودخانهی کرخه، ایجاد پل شوشتر، رواج کشت نیشکر، بنای سد تازهی گرگان، و زراعت پنبهی آمریکایی از دیگر کارهای امیرکبیر است.[18]
3- اقتصاد ملی در برخورد با اقتصاد استعمار:
محور سیاست امیر را حمایت اقتصاد ملی میساخت. جوهر اندیشهی اقتصادی او این بود که صنعت داخلی ترقی پذیرد و صادرات افزایش یابد و بازار کالای فرنگی محدود شود. اساس اقتصاد بازرگانی خارجی ما بر آزادی تجارت قرار گرفته بود اما این وضع زادهشدهی طبیعی اقتصاد ایران نبود، بلکه شکست سیاسی نظام سرمایهداری انگلیس و روس آنرا بر ما تحمیل کرده بود. ارقام اصلی تجارت ما را واردات و صادرات به سه کشور انگلیس، روسیه و عثمانی تشکیل میداد اما از نظر کیفیت و کمیت، تعادل و هماهنگی وجود نداشت. که امیر جلوی این وادرات بیرویه را گرفت. مثلا در زمان محمدشاه کالای وارداتی ایران از انگلیس به سالی یک میلیون لیره رسید. بعد از میزان آن کاسته شد و در سال1267 هنگام صدارت امیرکبیر به نصف آن تقلیل یافت.[19]
ه: مسائل دینی و مذهبی
1- کاستن نفوذ علما و روحانیون متصلب:
امیر با اصول و عقاید مذهبی علاقمند و مقید بود و ظواهر مذهب تشیع را که مذهب رسمی مملکت بود رعایت میکرد. احترام علمای دین را محفوظ میداشت ولی از هرگونه تعصب مذهبی عاری بود.[20] به گفتهی اعتضادالسلطنه زهد خشک را استهزاء میکرد. برخورد دولت امیر با دستگاه روحانی، زادهی دو عامل بود: یکی دخل و تصرف عالمان دین در کار سیاست، دوم سنتپرستی و ظلمت هیئت روحانی. در واقع سیاست عمومی امیر در کاستن قدرت روحانی، متوجه امامجمعهها و شیخالاسلامها میگیرد که در افکار قاطبهی مردم نفوذ داشته، مروج کهنهپرستی بودند و سرای آنان مصون و جای تحصن بود و از این راه اعمال قدرت مینمودند و در سیاست مداخله میکردند. امیر چنین حق و مسؤلیتی را برای روحانیون نمیشناخت. بهعلاوه نفوذ و رویهی آنها را مانع پیشرفت، اصلاح و ترقی میدانست.[21]
امیر با توقیف و تبعید روحانیون متنفذ تبریز و منع کردن بست و جلوگیری از تعزیهخوانی لطمهی شدیدی به نفوذ روحانیون زد و بدینوسیله راه توسعه نفوذ آنان را سد کرده و به ترویج خرافات که مانع پیشرفت بود خاتمه داد.[22]
2- از بین بردن بدعتها:
یکی دیگر از کارهای امیر شکستن بست بود. در آن زمان در ایران معمول بود عناصر شرور و آشوبطلب و جانی برای فرار از مجازات به سفارتخانههای خارجی یا به خانه مجتهدین یا حضرت عبدالعظیم و قم پناهنده میشدند، امیرکبیر با صدور فرمانی در 1266ق اساس بستنشینی را از بین برد و به عمال دولت دستور داد هر مجرمی را در هر کجا که باشد دستگیر کرده و به مجازات برسانند.[23]