كلمات كليدي : انقلاب اسلامي ايران، انقلاب، نظريه هاي انقلاب، اسلام سياسي، تئوري توطئه، علوم سياسي
نویسنده : عباس عمادي
انقلاب اسلامی ایران نقطه عطفی در تاریخ ایران، اسلام و جهان میباشد و رخدادی عظیم و تأثیرگذار در نیمهی دوم قرن بیستم به شمار میآید که موجب بسیاری از تحولات و دگرگونیهای سیاسی در جهان شده است. اهمیت این رویداد تاریخی در این است که از یک سو معادلههای سیاسی استکبار را در ادامهی تقسیم استعماری جهان به دو قطب شرق و غرب بر هم زد و از سوی دیگر یکی از مقتدرترین رژیمهای وابسته به قدرتهای بزرگ را در کشوری که از نظر استراتژیکی و اقتصادی با اهمیت بود ریشهکن نمود. مهمتر از آن با ایجاد آگاهی عمیق در میان ملتهای مسلمان، زمینهی جنبشها، حرکتها و تحولات سیاسی مهمی را فراهم نمود. ظهور این جریان سیاسی بار دیگر اسلام را به عنوان یک قدرت برتر در سطح جهان مطرح نمود و چشماندازی امیدبخش برای حرکت به سوی بازیابی خویشتن و ایستادگی در برابر استبداد و استکبار پیش روی مسلمانان قرار داد.[1] به همین جهت بسیاری از نویسندگان خارجی اذعان نمودهاند که انقلاب اسلامی ایران و تحولات ناشی از آن پدیدهای شگفتانگیز و است که موجبات شگفتی جهانیان را فراهم کرده و بر تمامی معجزهگونه تحلیلها و پیشبینیهای غرب در مورد ایران خط بطلان کشیده است.[2] در بررسی اجمالی پیرامون این انقلاب بزرگ چند محور قابل تأمل است که در ادامه به آن میپردازیم.
ویژگیهای انقلاب اسلامی و ماهیت آن
انقلاب اسلامی ایران متضمن ویژگیهای منحصر به فردی است که آنرا با سایر انقلابهای بزرگ دنیا متفاوت ساخته است. مهمترین این ویژگیها عبارتند از:
1. مذهبی بودن: یکی از ویژگیهای بارز انقلاب اسلامی پیوند آن با مذهب و ایدئولوژی است. به گفتهی تحلیلگران انقلاب اسلامی هیچ یک از انقلابهای معاصر چندان ارتباطی با مذهب نداشته و کمتر تحول سیاسی و اجتماعی در یک قرن اخیر چنین مرتبط با مذهب بوده است.[3] نیکی کدی در مقایسهی انقلاب ایران با سایر انقلابها مینویسد: «انقلاب ایران از لحاظ مرکزیت داشتن ایدئولوژی رسمی مذهبی و همچنین از لحاظ ماهیت و منشأ شهری آن با اکثر انقلابهای اخیر کشورهای جهان سوم تفاوت دارد.[4] شهید مطهری نیز اسلامی بودن را یکی از ویژگیهای خاص انقلاب اسلامی میداند و معتقد است که در همهی جهات مادی، معنوی، سیاسی و عقیدتی روح و هویتی اسلامی دارد.[5] مردم ایران بر اساس اعتقاد به تداوم امامت در شکل نظریهی ولایت فقیه، رهبری امام خمینی(ره) را به عنوان فقیه جامعالشرایط پذیرفته و در سایه رهنمونهای وی حرکت انقلابی خود را به ثمر رساندند. ایشان خود در جایگاه رهبری انقلاب اسلامی در آبان 1356 با اعلام این که «ملت ایران مسلمان است و اسلام را میخواهد» بر اسلامی بودن اعتراضات مردمی تأکید نمود.[6] وی همچنین در اولین مصاحبه مطبوعاتی خود که در تاریخ 4/2/1357 با خبرنگار روزنامه فرانسوی لوموند انجام داد هدف از مبارزه را ایجاد یک دولت و حکومت اسلامی دانسته و استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی را از اهداف انقلاب برشمردند.[7]
ناگفته نماند که نه تنها گروههای مذهبی بلکه احزاب و گروههای چپ و ملیگرا و غیره نیز در مخالفت با رژیم سلطنتی نقش تعیینکنندهای داشتند؛ ولی در مرحله ارایه الگوی حکومت اسلامی به عنوان بدیلی برای سلطنت تنها گروههای مذهبی به رهبری امام خمینی(ره) پیشگام صحنه مبارزه بودند[8] و از سویی دیگر به اعتراف بسیاری از تاریخنویسان هیچ یک از گروههای غیرمذهبی در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی حضور جدی در صحنه مبارزه نداشتند و همه نیروهای ملی و چپ توسط رژیم سرکوب شده و از صحنه مبارزه سیاسی حذف شده بودند؛ با این حال مبارزه اسلامگرایان همچنان ادامه داشت. به همین جهت میتوان گفت انقلاب اسلامی ایران از یک ماهیت اسلامی برخوردار بود که در پی مطرح شدن اسلام به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی در دهه 40 و 50 به پیروزی رسید. گذشته از این امر که رهبری مبارزه به دست روحانیت و خط و مشی مبارزه بر اساس ایدئولوژی اسلام سیاسی بود، نمادهای انقلاب، شعارهای انقلاب، پایگاهها و نقاط عطف تاریخی و ادبیات و گفتمان تولید شده در طی انقلاب همگی حکایت از ماهیت اسلامی انقلاب سال 57 دارد.
2. نفوذ رهبری: از ویژگیهای مهم انقلاب ایران قدرت رهبری و نفوذ معنوی آن بود. تهذیب نفس و خودسازی، شخصیت علمی و اخلاقی و چهره مردمی و ارتباط با توده مردم و بهویژه روحیه غیرسازشکارانه و رادیکال او در برابر رژیم شاه وی را شخصیتی محبوب و مردمی جلوه میداد. امام خمینی(ره) علاوهبر ویژگیهای فردی و جایگاه اجتماعی و دینی، با درک درست از شرایط جامعه و با صدور اعلامیهها و بیانیهها و ایراد سخنرانیها موجب انتقال عظمت انقلاب اسلامی و اهمیت آن به اقصی نقاط جهان و توجه جهانیان به شخصیت ایشان گردید.
3. فراگیری قشری: یکی از مسایل مهمی که نظر اغلب تحلیلگران انقلاب اسلامی را به خود جلب کرده است این واقعیت است که مردم ایران همه به صورت یکپارچه خواستار سقوط رژیم سلطنتی بودند. اگر نظری به سایر انقلابهای بزرگ دنیا نظری داشته باشیم پدیدهای به این وسعت و گستردگی را نخواهیم یافت. در انقلاب کبیر فرانسه ابتدا اشراف و سپس بورژواهای شهری قیام کرده و حکومت بوربونها را سرنگون کردند. در انقلاب روسیه کارگران اعتصابی کارخانجات به همراهی گروهی از سربازان پادگان شهری توانستند دولت تزاری را سرنگون نمایند. در چین نیز کشاورزان و دهقانان بودند که بخش اعظم مبارزات را رهبری میکردند و به همین دلیل به انقلاب دهقانان مشهور گردید.[9] در حالیکه در ایران به جز عده معدودی از وابستگان درباری همه طبقات و اقشار جامعه در پیشبرد انقلاب متحد بودند و به نوعی نارضایتی عمومی در میان همه اقشار و طبقان فراگیر بود. بنابراین اراده جمعی مردم و خواست آنها در ایجاد تغییرات بنیادین در نظام سیاسی یکی از ویژگیهای اصلی انقلاب اسلامی است.[10]
4. استقلال و عدم اتکا به هیچ قدرت خارجی: انقلاب ایران نه به لحاظ مادی و نه به لحاظ معنوی به هیچ قدرت خارجی وابسته نبود؛ در حالیکه بسیاری از انقلابهای دنیا از سوی یک قدرت خارجی حمایت میشدند. انقلاب امریکا در سال 1776م با کمک فرانسویها انجام شد و در انقلاب روسیه آلمان حمایت میکرد. انقلابهای جهان سوم نیز به لحاظ ایدئولوژیک وابسته به سوسیالسیم بودند. اما در زمان وقوع انقلاب ایران، علیرغم سلطه نظام دو قطبی بر روابط بینالملل و دخالت آنان در حوادث مهم سیاسی، انقلاب ایران به صورت مستقل و خودجوش و بدون حمایتهای مادی و معنوی قدرتهای خارجی انجام شد و این از ویژگیهای مهم انقلاب ایران است.
مبانی نظری انقلاب اسلامی
انقلاب اسلامی ایران در یک فرایند تاریخی و تدریجی به ثمر رسید. این فرایند شامل سه مرحله نظریهپردازی، پذیرش و مقبولیتیابی و نهایتا اقدام عملی بود. هر انقلابی پشتوانه فکری و مبانی تئوریک خاص خود را داراست. انقلاب اسلامی ایران نیز قبل از هر چیز مبتنی بر اصول و مبانی خاصی است که ریشه در دیدگاهها و نظرات فقهی و کلامی امام خمینی(ره) دارد. مهمترین اصول بنیادین انقلاب اسلامی ایران که مبنای نظری این انقلاب عظیم را شکل داده است عبارتند از:
1. اصل وجوب تأسیس حکومت اسلامی: آنچه امام خمینی(ره) را از دیگر صاحبنظران معاصر خود متمایز میکرد اعتقاد به لزوم سرنگونی نظام سلطنتی و نه محدود و مشروط نمودن آن بود. ایشان با شناختی که از ماهیت نظامهای استبدادی و سلطنتی داشتند معتقد بودند که اصل و اساس نظام سلطنتی با مبانی حکومتی اسلام ناسازگار است و باید جای خود را به یک حکومت اسلامی مطابق با شریعت و مبانی دینی بدهد. ایشان در این راستا با تفسیر خاصی از اصل امر به معروف و نهی از منکر معتقد به ضرورت تأسیس حکومت اسلامی و وجوب قیام و اقدام عملی برای تحقق این آرمان بودهاند.[11]
2. اصل ولایت فقیه: امام خمینی(ره) پس از اعتقاد به عدم مشروعیت نظام سلطنت و وجوب تأسیس حکومت اسلامی به ارایه الگویی بدیل و جایگزین برای نظام سلطنتی نیز پرداخته و نظریه «ولایت فقیه» را در مباحث فقهی خود مطرح میکند. ایشان ابتدا در سال 1322 در کتاب کشفالاسرار نقدهای جدی به نظام سلطنت وارد نموده و مشروعیت آن را زیر سؤال میبرد سپس در سال 1330 در ضمن رساله «الاجتهاد و التقلید» به طرح مناصب و شئون سیاسی و حکومتی فقیه میپردازد. پس از آن در کتاب «المکاسب المحرمه» به مباحثی همچون عدم مشروعیت نظام سیاسی جائر و لزوم حاکمیت فقیهان پرداخت. مسائلی مانند امر به معروف و نهی از منکر و لزوم دفاع از سرزمین و کیان اسلامی را در «تحریر الوسیله» مورد بحث قرار داده و در کتاب «البیع» بهگونهای استدلالی به طرح نظریه ولایت فقیه پرداخته است. بدین ترتیب نظریه ولایت فقیه ابتدا در محافل علمی و در سطح نظریه و سپس به عنوان طرح عملی برای رهایی جامعه اسلامی از نظامهای استبدادی و راهکاری برای تأمین حقوق واقعی انسان و آرمان بلند او در قالب نظام جمهوری اسلامی محقق گردید.
نظریههای انقلاب اسلامی
درباره علل و عوامل بروز انقلاب اسلامی نظریات و دیدگاههای متفاوتی از سوی تحلیلگران انقلاب اسلامی و نظریهپردازان داخلی و خارجی مطرح شده است که خود نشاندهنده اهمیت انقلاب اسلامی در نظر آنان میباشد. این نظریهها را در دو سطح کلان و خرد میتوان دستهبندی نمود. نظریههای خرد مانند نظریههای روانشناختی، برای تبیین کنشهای سیاسی به برداشتهای ذهنی و فرایندهای فکری افراد توجه میکنند، در حالیکه نظریههای کلان ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه را موردنظر قرار میدهند. برخی از نظریات نیز معتقدند انقلاب اسلامی چالشی در برابر نظریههای انقلاب بهشمار میآید و بسیاری از این نظریات را زیر سؤال برده است. به همین جهت نمیتوان این انقلاب را در چارچوب یک تئوری تفسیر و تبیین نمود بلکه ابعاد مختلف آن را باید با رهیافتی جامع و چندعاملی مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. بهطور اجمال تحلیلهای موجود در این زمینه را میتوان در سه دسته خلاصه نمود:
1. تبیینهای سیاسی: برخی از نویسندگان با رویکرد سیاسی به انقلاب ایران در مورد چرایی وقوع آن نظریهپردازی نمودهاند. یکی از این نظریهها نظریه توطئه است. بر اساس این نظریه سقوط رژیم شاه نه حاصل مبارزه مردمی و مخالفت گروههای سیاسی بود بلکه حاصل توافق پشت پرده قدرتهای خارجی بهویژه امریکا و انگلیس برای سقوط رژیم شاه بوده است. طرفداران این نظریه بیشتر، اعضای خانواده سلطنتی بهویژه شخص شاه، دربار، برخی مقامات ارشد رژیم شاه میباشند.[12] در توضیح این نظریه نظرات یکسانی ارائه نشده است و هریک بهگونهای خاص آن را تبیین نمودهاند. اگرچه فرضیه توطئه در میان سلطنتطلبان رایج است اما برخی از مارکسیستهای ایرانی نیز به شکل دیگری آن را بیان نمودهاند. به نظر آنان در نتیجه تضادهای درونی رژیم در سالهای آخر عمر آن در ایران شرایط ذهنی و عینی برای وقع یک انقلاب به وجود آمد، اما امپریالیسم امریکا با دخالت در این فرایند، آن را منحرف نموده و از وقوع یک انقلاب واقعی جلوگیری نمود.[13]
یکی دیگر از تبیینهای سیاسی که بسیار مهم است وقوع انقلاب ایران را حاصل استبداد شاه و بسته بودن فضای سیاسی ایران میداند. شاه با سرکوب مخالفین خود هرگونه حمایت داخلی را از خود سلب کرده بود. در طول دهههای 1320 تا 1357 همه گروههای سیاسی اعم از چپها و ملیگراها و مذهبیون با رژیم شاه مخالف بودند و این مخالفتها به سقوط شاه منجر شد.
2. تبیین اقتصادی: نظریههای بسیاری به تبیین اقتصادی انقلاب اسلامی پرداختهاند. برخی از این نظریهها عبارتند از:
1. فرایند مدرنسازی شتابزده: طرفداران این نظریه معتقدند که کوششهای شاه در جهت تغییر ایران از یک جامعه عقبمانده به یک جامعه مدرن قرن بیستمی موجب پیدایش ناهنجاریهای عمیق اجتماعی گردید که اقشار و گروههای سنتی تمایلی به آن نداشته و مغایر با باورها و عقاید سنتی آنان بود لذا به تدریج در برابر رژیم صفآرایی کردند. در سالهای مقارن انقلاب اسلامی نویسندگان سرشناسی مانند جیمز بیل و ماروین زونیس این ذهنیت را نسبت به شاه داشتند که وی در اجرای برنامههایش افراط کرده است. شائول بخاش و نیکی کدی از دیگر تحلیلگران انقلاب ایران نیز به این نتیجه رسیده بودند که سیاستهای غربگرایانه شاه مانند اصلاحات ارضی یا آزادی زنان موجب نارضایتی روحانیت شده است.[14]
2. برخی از تحلیلگران غربی اساس انقلاب ایران را در اوضاع بد اقتصادی شاه جستجو میکنند. این دیدگاه که معضلات و ناهنجاریهای اقتصادی عامل اصلی بروز انقلاب بوده است بیشتر نزد مارکسیستهای غربی و گروههای چپ ایرانی رواج دارد. دسته اول بر روی بالارفتن قیمت نفت و چهار برابر شدن آن در سال 1352 تأکید دارند. از این نظر افزایش ناگهانی درآمد نفت باعث شد شاه بهطور نسنجیده دست به برنامههای توسعه اقتصادی بزند که آثار منفی نظیر تورم، بیکاری، کمبود کالا و فساد و... بهدنبال داشته باشد. عدم موفقیت اقتصادی ناگزیر به بحران سیاسی انجامید و ناآرامیهای اجتماعی زیادی را به دنبال آورد که موجب وقوع انقلاب گردید. برخی دیگر از تحلیلگران فاصله طبقاتی میان اقشار مرفه و اقشار کم درآمد و برخی دیگر مهاجرت روستائیان به شهرها را عامل طغیان علیه رژیم دانستهاند. از نظر آنان مشکلات اقتصادی و اجتماعی مهاجرین باعث شده بود که آنان را به صورت یک توده آماده انفجار درآورد.[15]
3. تبیین مذهبی انقلاب: برخی از نویسندگان داخلی عامل اصلی وقوع انقلاب اسلامی را سیاستهای ضدمذهبی رژیم شاه میدانند. از نظر آنان هر چند عوامل دیگر نیز در وقوع انقلاب بیتأثیر نبودهاند اما عامل اصلی انقلاب مخالفت مردم با سیاستهای ضدمذهبی و ضددینی شاه بوده است. عمید زنجانی سیاست اسلامزدایی شاه را عامل اصلی پیروزی انقلاب اسلامی میداند و معتقد است شاه برای حکومت مجبور به اتکاء به استکبار بود و چون اسلام مخالف این وابستگی در عرصه خارجی و استبداد در عرصه داخلی بود مجبور به اتخاذ سیاسیت اسلامزدایی گردید.[16] منوچهر محمدی نیز معتقد است علت اصلی و اساسی قیام مردم این بود که شاه نسبت به نابودی ارزشهای مسلط بر جامعه قیام کرده و با جریحهدار کردن احساسات مذهبی مردم دیگر مجالی برای صبر و تحمل باقی نگذاشت.[17]
بازتاب انقلاب اسلامی
بررسی بازتابها و دستاوردهای انقلاب اسلامی در سطح بینالمللی یکی از محورهای مهم در بحث از انقلاب اسلامی است. انقلاب اسلامی ایران به عنوان یکی از مؤثرترین پدیدههای دهههای پایانی قرن بیستم تأثیرات و بازتابهای گستردهای در سطح منطقه و جهان داشته و به همین جهت از ابعاد و جهات گوناگون مورد توجه و مطالعه صاحبنظران و نظریهپردازان سراسر جهان قرار گرفته و هزاران مقاله و کتاب در توصیف و تحلیل آن نگاشته شده است.
طرح مسأله صدور انقلاب از همان روزهای آغازین انقلاب توسط بنیانگذار جمهوری اسلامی گویای این حقیقت بود که انقلاب اسلامی در ماهیت خود یک انقلاب جهانی و یک تحول عقیدتی و در ارتباط با همه مسلمانان و مستضعفان جهان است. مطالعه تحولاتی که در کشورهای اسلامی و در میان ملتهای مسلمان بر اثر پیروزی انقلاب اسلامی رخ داده است گواه این مطلب است. بیداری و همبستگی مستضعفان جهان و ملتهای مسلمان و قیام در برابر حاکمان داخلی و استکبار جهانی از مهمترین دستاوردهای انقلاب اسلامی در بعد خارجی است. جریان رو به افزایش انقلاب اسلامی در افغانستان، لبنان، الجزایر و عراق در نتیجه این تأثیرات بوده است و وحشتی که هم اکنون دنیای غرب از روند بیداری اسلامی و خیزش انقلابی در میان ملتهای مسلمان دارد نشانه تأثیرات انقلاب اسلامی در سطح جهانی است. یکی از تأثیرات انقلاب اسلامی در بعد خارجی این بوده است که توانست به عنوان یک الگو و شیوه مبارزه جایگاه خاصی در میان مبارزان مسلمان بیابد. ایجاد روحیه جهادی در مجاهدان افغانستان در برابر اشغالگران روس و ممانعت از توسعه نفوذ امریکا و روسیه در این کشور از تأثیرات انقلاب اسلامی بوده است. پیروزیهای به دست آمده در لبنان توسط حزبالله که صرفا بر پایه اعتقاد و ایمان راسخ و با تکیه بر اصل شهادت میباشد یکی دیگر از تأثیرات مهم انقلاب ایران در منطقه است. انتفاضه فلسطین و مبارزات مستمر آنان در برابر رژیم اشغالگر اسرائیل نمونهای دیگر از تأثیرات انقلاب اسلامی است.[18] تأثیر انقلاب اسلامی تنها محدود به لبنان و فلسطین نبوده بلکه نقش آن در ایجاد و تقویت جنبشهای اسلامی ترکیه، الجزایر و سایر کشورهای اسلامی نیز انکارناپذیر است. همچنین انقلاب اسلامی تأثیرات بنیادین و اساسی بر جنبش شیعیان عراق و رشد و رادیکالیزه شدن آن داشته است. ارتباط امام خمینی(ره) و رهبران جنبش شیعیان عراق همچون شهید صدر و خاندان حکیم و وجود مراکز فرهنگی شیعی و ارتباط بین شیعیان عراق و ایران از عوامل مهم در این زمینه به شمار میآید.[19]
پیروزی انقلاب اسلامی علاوه بر اینکه تأثیرات مستقیم و غیر مستقیم بر ظهور حرکتهای انقلابی در منطقه و در کشورهای اسلامی داشت، ایران را به قدرت مهم و تأثیرگذار منطقه خاورمیانه تبدیل نمود بهگونهای که اغلب تصمیمگیریها در مورد بحرانهای منطقه بدون وساطت جمهوری اسلامی ایران با موفقیت همراه نبوده است و با این سطح از قدرت توانسته است معادلات سیاسی را به نفع خود و جهان اسلام تغییر دهد. به همین جهت هنری کسینجر سیاستمدار کهنهکار امریکایی در سال 1359 اعلام کرد که بزرگترین خطری که منافع غرب و امریکا را در منطقه تهدید میکند بنیادگرایی اسلامی و انقلاب اسلامی است. وی بهترین راه برای جلوگیری از نفوذ گسترش انقلاب اسلامی را ایجاد حرکتهای هدایت شده اسلامی در میان اهل سنت دانست.[20]
بنابراین به جرأت میتوان گفت انقلاب اسلامی ایران که اساس آن بر سه محور نفی استبداد، نفی استعمار و سلطه خارجی و مهمتر از آن نفی استکبار جهانی و در نهایت تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی به عنوان جایگزین نظام سلطنت بوده است یکی از نظامهای موفق در دستیابی به اهداف خود میباشد.[21]