كلمات كليدي : اتوپيا، آرمان شهر، مدينه فاضله، توماس مور، جمهوري افلاطون
نویسنده : مهدي عبداللهي
«اتوپیا، واژهای یونانی است که توماس مور[1] آن را ساخته است. واژه «توپوس» (topos) یونانی به معنای مکان است، مور با افزودن حرف نفی «او» (ou)، از آن «یوتوپیا» (ou-topos) را ساخته است که به معنای «هیچستان» یا «لامکان» (یا به گفته حکیم ایرانی شهابالدین سهروردی «ناکجاآباد»[2]) میباشد که کنایهای طنزآمیز از eu-topos به معنای «خوبستان» در آن است و مراد از آن، یک جامعه آرمانی است.
مدینه فاضله افلاطون، قدیمیترین نمونه این جامعه یا شهر تخیلی است، ولی این اصطلاح بیشتر پس از انتشار کتاب توماس مور در سال 1516م فراگیر شد[3] و در سدههای بعد، آثار بسیاری درباره جامعه آرمانی در اروپا نگاشته شد، از جمله آنهاست: «شهر آفتاب» کامپانِلّا، «آتلانتیس جدید» فرانسیس بیکن، «دنیای صنعتی جدید» فوریه، «1984» جورج اورول، «سفر به ایکاری» اتین کابه و «دنیای قشنگ نو» هاکسلی.[4]
اثر مور، در قرن شانزدهم در طرز تفکر رهبران نهضتهای مذهبی با گرایشهای سوسیالیستی آلمان همچون لوتر و نیکلا اشتورک و توماس مونتزر تأثیر گذاشت. نوشته او در شکلگیری نظریه کمونیزم به خصوص در نیمه دوم قرن هجدهم تأثیر بسیار عمیقی داشت.[5]
اتوپیا با نفی توپیا یعنی مکان، درصدد تغییر آن است. اتوپیاها نه تنها متنوعاند که در بسیاری جهات با یکدیگر متضاد نیز هستند. برخی از آنها ستایشگر پرهیزکاریاند و برخی دوستدار لذتجویی. از همین رو، انسا اتوپیاها را به چهار دسته تقسیم میکند:
1. اتوپیای آزادی که به ترسیم وضعیت ایدهآلی بودن میپردازد؛
2. اتوپیا با سنت مردمی و انقلابی از سنخ همان اتوپیای توماس مور؛
3. اتوپیای نظم که وضعیت دولت ایدهآل را ترسیم میکند؛
4. اتوپیای نهادینه و تمامیتساز که خود را از پیروان سنت شهر خورشید کامپانلا میداند.[6]
آرمانشهر یا اتوپیا، شهر، جامعه یا دولتی آرمانی و کامل است که اهل آن، تاریخ ندارند و به دور از هر گونه نگرانی و ترس و آسوده از اندیشه مرگ، در شهر خود به کار مشغولاند. اتوپیا شهری زمینی است که مردان آن، جایگاهی معین در شهر دارند و این انتظام را چیزی جز قانون آن شهر معین نکرده است که آن هم ساخته و پرداخته دست بشر است . . . آرمانشهر، رؤیای بازگشت به بهشتی است که آدم از آنجا رانده شد، اما در شکلبخشی آرمانشهر، اوصاف این بهشت به شهری زمینی نسبت داده میشود که در زندگی انسان متجلی است.[7]
با توجه به آنچه در باب اتوپی گفتیم، روشن است که نباید اتوپیای غربی را با «ناکجاآباد» شیخ شهابالدین سهروردی اشتباه کنیم، آن ناکجاآباد، سرزمین «پیران مجرد» است و «از آن اقلیم است که انگشت سبابه به آنجا راه نبرد»، ولی اتوپی مدینه زمینی است که اهل آن، مقام و جای معین در مدینه دارند و این را قانون مدینه که آن هم بشری و زمینی است، مقرر کرده است.[8] اتوپی مدینهای است صرفاً بشری که خدا در آن غایب است، اهل آن، به دیانت کاری ندارند و دین و احکام الهی یا اصلاً وجود ندارد یا اگر هست، منشأ اثر نیست. احکام و قواعدی که در اتوپی باید از آنها پیروی شود، قوانین و احکامی است که بشر وضع کرده است.[9]
آرمانشهر وضعیتی خیالی و فراسوی واقعیت است. دورنمایی وسوسهانگیز از جهان آرزوهاست. گروهی آن را سرگرمی روشنفکرانهای میدانند که دورنماهایی بس زیبا را فرادید آدمی مینهد، اما سرابی در برهوت یا خوابی بیتعبیر است. برخی نیز آن را نقابی فریبنده بر چهره جباریتی سرکوبگر میدانند.[10] با این وجود، نباید تصاویر ارائه شده از سوی اندیشمندان در باب مدینه فاضله را خیالپردازی محض انگاشت، بلکه این آرمانشهرها بازتاب شرایط عینی جامعهاند. نویسنده یا طراح آرمانشهر ـکه از اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه خویش یا از اوضاع حاکم بر جهان ناخرسند است و شرایط عینی را با تصورات ذهنی و آرمانهای خویش ناساز مییابد، میکوشد با طرحی آرمانی وضع موجود را نفی و ارزشهای آن را انکار کند. در این صورت، آرمانشهر تنها، وسیله گذار از عینیت به ذهنیت و پناه بردن به تخیل صرف نیست، بلکه بازآفرینی ذهنی جامعه است به قصد انتقاد از نظام مستقر و مَحکی است برای سنجش وضع موجود و آشکار ساختن نارساییها و نارواییهایش.[11]
بیشتر طراحان شهر آرمانی از عملی نبودن طرح خویش آگاهاند و آن را تصویری از جامعه کامل و معیاری برای سنجش وضع موجود میدانند. افلاطون شهر آرمانی را زاییده خیال خود میداند[12] و در جایی دیگر، به صراحت میگوید: «گمان نمیکنم که یک چنین شهری در هیچ نقطه جهان وجود داشته باشد ... شاید نمونه آن در آسمان موجود باشد تا هر کس بخواهد، بتواند آن را مشاهده کند و در استقرار حکومت نفس خود، از آن سرمشق گیرد».[13]
توماس مور، در کتاب یکم از دو کتاب یوتوپیا جامعه روزگار خویش را به تصویر میکشد و از نظام ناعادلانه آن و بیدادهای بنیادین آن، سخن میگوید. یوتوپیا برای مور بهانهای است برای خردهگیری از جامعه خویش. از این رو، او برای در امان ماندن از پیامدهای این همه انتقاد از جامعه، به زبان طنز متمسک شده است. راوی یوتوپیا، مردی جهانگرد به نام «هیئلودی» به معنای «یاوهسرا»[14] است که به همراه دوستانش از جمله تریکیوس آپیناتوس، به معنای «آقای بازیگوش بیمعنا»،[15] از جزیره یوتوپیا و شهرهای آن از جمله اکوریا، به معنای «هیچ جا»[16] و آمائوروت، شهر اصلی جزیره به معنای «خیالی و نامعلوم»[17] که رودی به نام آنیدِر، به معنای «بیآب»[18] در آن جریان دارد، دیدن میکند.
اما مور در کتاب دوم، به شرح جامعه آرمانی خویش میپردازد که مهمترین ویژگی آن کمونیسم آن، یعنی نبودن مالکیت خصوصی است و به همین جهت است که کارل کائوتسکی، مور را پیشرو اندیشه کمونیسم شمرده است. جزیره یوتوپیا پیش از آن که غایتی عملی باشد، مانند جمهوری افلاطون، رؤیایی است تأملانگیز.[19]
شهر آرمانی، جامعهای خیالی است که اهالی آن در شرایط کامل میزیند. جایی دستنیافتنی است که تصور آن همواره در افق آرزوهای بشر، نمونه خیر برین و زیبایی و رستگاری بوده است.[20]
حاصل آن که، برخی از ویژگیهای اتوپیاها را میتوان این گونه برشمرد:
1. اتوپیاها طرحهایی ذهنی و تصویرهایی ایدهآل از دنیای به نسبت بهتر میباشند.
2. اتوپیاها دربرگیرنده تفسیرها و تعبیرهای تجربی و عقلانی اوضاع اجتماعی موجود نیستند، بلکه ایدهآلهای انتزاعی ذهنی هستند که هیچگونه اقدام عملی را برای رسیدن به واقعیت ملموس تضمین نمیکنند.
3. اتوپیاها از سویی از واقعیتهای موجود انتقاد میکنند و از سوی دیگر، برای توصیف جامعههای مطلوب وضع شدهاند که در واقعیت وجود ندارند.
4. اتوپیاها از مرزهای زمان و مکان میگذرند. جایگاه آنها تخیلی است.
5. جرقه پیدایش اتوپیاها در بحرانها زده میشود.
6. بیشتر نویسندگاه اتوپیااندیش، افرادی گوشهگیر و ناسازگار بودهاند.[21]
گفتنی است برخی مثل شاتله معتقدند که کتاب جمهوری افلاطون در زمره آرمانشهرها به حساب میآید، اما دیدگاه برخی دیگر، آن است که جمهوری را نمیتوان به درستی کتابی آرمانشهری دانست، زیرا به رغم وجود همانندیهای فراوان بین این کتاب و برخی آرمانشهرها (به ویژه آرمانشهر مور یا کامپانلا)، این شباهت، سطحی بوده، جمهوری تفاوتی عمیق با اندیشه آرمانشهر دارد. جمهوری افلاطون اگر چه آرمانشهر نیست، نیای بلافصل و تردیدناپذیر آن است، چرا که بیشتر آرمانشهرها، جز تعبیری نوین از دیدگاههای افلاطون نیستند.[22]
در میان اندیشمندان اسلامی، پیش از همه حکیم شیعی مذهب قرن سوم، ابونصر فارابی (257-339ق) در کتاب آراء أهل المدینۀ الفاضلۀ و مضاداتها با طرح مدینه فاضله و مدینه جاهله، آرای فلسفی خود را در باب آرمانشهر بیان داشت. پس از وی نیز خواجه نصیرالدین طوسی فیلسوف و متکلم شهیر شیعی در کتاب اخلاق ناصری به پیروی از فارابی به بیان ویژگیها و مختصات مدینه فاضله پرداخت،[23] ولی برخی بر این اقدام خرده گرفته، معتقدند «با وجود احکام وسیع اجتماعی و اداری و اقتصادی و اخلاقی اسلامی، تقریباً بیان مدینه فاضله براساس و مبانی فلسفی کاری جالب و موجه نمیباشد.»[24]
نکته اخیر آن که، اندیشه آرمانشهر و طلب جامعه ناکجاآباد از نقادی اندیشمندان غربی نیز در امان نمانده است. از جمله کسانی که به انتقاد از این اندیشه پرداختهاند، کارل پوپر است. وی معتقد است که ناکجاآبادگرایی، نه تنها در مقام عمل ممکن نیست، بلکه خطرناک نیز میباشد. بر اساس شیوه ناکجاآبادی هر عمل عقلانی باید هدفی داشته باشد، از این رو، پیش از هر عملی، باید هدف نهایی خود را برگزینیم. حال به کارگیری این اصول در عرصه فعالیت سیاسی، اقتضاء میکند که پیش از دست زدن به هر گونه اقداما عملی، اول هدف سیاسی نهایی را که همان دولت آرمانی باشد، تعیین کنیم. تنها هنگامی میتون در عرصه سیاست عملی، به خصوص در زمینه مهندسی اجتماعی، دست به رفتارهای عقلانی زد که هدف نهایی تعیین شده، طرح جامعهای که هدف ماست، در دست باشد. پس شیوه برخورد ناکجاآبادی مبتنی است بر اعتقاد افلاطونوار به آرمانی یگانه و دگرگوننشدنی، به اضافه دو فرض دیگر: الف) تعیین قطعی این آرمان، ب) تعیین قطعی وسایل تحقق آن. حال آن که به گفته پوپر، «حتی خود افلاطون و پرحرارتترین افلاطونیان» نیز اذعان دارند که هیچ روش عقلی برای تعیین هدف نهایی وجود ندارد. در نتیجه شیوه تحصیل چنین هدفی نیز در هالههایی از ابهام واقع است.
از منظر او اشکالات دیگری نیز بر اندیشه ناکجاآبادگرایی وارد است، از جمله این که، این اندیشه منجر به دیکتاتوری و رادیکالیسم افراطی میشود.[25]