1 مهر 1397, 0:0
در کتاب مصباح الشریعه آمده است: حضرت امام صادق(ع) فرمود: مکنونات قلب اهل عرفان روی سه اساس قرار میگیرد: روی خوف و رجاء و محبت.
اما خوف: پس آن اثر و فرع علم است.
و اما رجاء: پس آن فرع و نتیجه حصول یقین است.
و اما محبت: پس آن در اثر معرفت حاصل میشود.
و علامت خوف: فرار و پرهیز کردن است.
و علامت رجاء: طلب و در خواستن است.
و علامت محبت: اختیار کردن و برگزیدن محبوب است به چیزهای دیگر. به عبارت روشنتر، هرگاه علم در سینه کسی حاصل شد و از عظمت و مقام طرف اطلاع پیدا کرد، قهراً از او خائف خواهد شد و چون خوف در دل او برقرار شد، از خلاف و عصیان پرهیز و خودداری کرد، از خطر و ضرر نجات خواهد یافت و هرگاه نور یقین در قلب انسان تابید فضیلت و صفات جود و کرم و لطف طرف را مشاهده خواهد کرد و چون توانست از فضائل و صفات برجسته طرف اطلاع پیدا کند، البته به لطف و فضل او امیدوار خواهد بود و چون حقیقت و حلاوت امیدواری را در خود یافت قهراً به مقام جست وجو و طلب خواهد آمد و هر که در صدد طلب شد و در این مرحله توفیق یافت مطلوب و مقصود خود را به دست خواهد آورد.
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا جان رسد به جانان یا خود ز تن برآید
و هرگاه پرتو معرفت در باطن قلب جلوه گر گشت: نسمات محبت به هیجان و حرکت آید و چون نسیم محبت وزیدن گرفت و در سایه محبت و محبوب مانوس و آرام شد، محبوب خود را بر چیزهای دیگر ترجیح و اختیار کرده و از فرمان و امر و نهی او پیروی نموده و اوامر و نواهی محبوب خود سعی وافی و مراقبت کرد به حقیقت و روح راز و نیاز به محبوب خود رسد و از مقربان پیشگاه او محسوب خواهد شد. علم و یقین و معرفت هر یک در اینجا به معنی خاص و مخصوص خود استعمال شده است. معنی مخصوص علم: علم پیدا کردن از راه دیدن آثار و علائم شیء است.
معنی مخصوص یقین: یقین پیدا کردن به دیدن و مشاهده خود شیء است.
معنی مخصوص معرفت: معرفت شناختن شیء و صفات و خصوصیات او است. پس مراتب و درجات شناختن پروردگار متعال بر این سه درجه بوده و هر یک از این مراتب سه گانه آثار و لوازمی دارد. کسی که در تمام حرکات و اعمال خود مراقب و محتاط و خائف بوده و از غضب و خلاف پروردگار متعال پرهیز و اجتناب میکند، در مرتبه اول علم است. کسی که با داشتن صفت خوف و احتیاط، پیوسته به فضل و احسان و نیکوییهای پروردگار متعال امیدوار است، در مرتبه دوم علم (یقین) است. کسی که با رعایت احتیاط و با داشتن امید، محبت و شوق و علاقه پروردگار متعال در دل او جایگزین و ثابت شده است، در مرتبه سوم (معرفت) است و اگر کسی چیزی از این آثار و علائم را در وجود خود مشاهده نکرد، به طور حتم از معرفت خداوند متعال بیگانه خواهد بود.
بنمای رخ که خلقی حیران شوند و واله
بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید
لطیفه دیگر آن که: محل علم را سینه (صدر) قرار داده است و یقین را قلب معین کرده است و محل معرفت را فواد که باطن قلب است و این اصول سه گانه (خوف و رجاء و محبت) مانند حرم و مسجد و خانه کعبه است، پس کسی که در محیط حرم شهر مکه داخل شد، از آزار و اذیتهای مردم مامون است و چون از روی حقیقت و اخلاص داخل مسجد شد، جوارح و اعضای او از به کار بردن در معصیت و مخالفت محفوظ است و چون داخل خانه کعبه شد، لازم است که قلب خود را از اشتغال به غیر خدا و از توجه و یاد مخلوق نگه دارد. پس به دقت متوجه باش، اگر حال تو طوری است که اجازه میدهد و راضی هستی که مرگ به تو فرا رسیده و رخت از زندگی دنیا بربندی، البته شکر خدا را به جای آور که تو را چنین توفیقی داده و از راههای ضلال و خلاف به صراط مستقیم هدایت فرموده است و اگر احوال و اعمال تو اقتضا نمیکند که تن به مرگ داده و راضی به فرا رسیدن قاصد اجل شوی، حتمی است که باید از این حالت منصرف گشته و تصمیم جدی و اراده قوی برای تحصیل سعادت خود گرفته و بر خطاها و غفلتها و بر آنچه از عمر تو به بیحاصلی گذشته است، نادم و پشیمان گردی! و از پروردگار متعال یاری بطلب که تو را در راه تطهیر ظاهر از معاصی و تنظیف قلب و باطن از عیوب موفق بدارد! و علاقه غفلت را از قلب خود پاره کرده و آتش شهوت را از نفس خود خاموش کن! وجه تشبیه اصول خوف و رجاء و حب به حرم و مسجد و کعبه، از این لحاظ است که آدم خائف در نتیجه فرار و پرهیز از عصیان چون کسی که وارد حرم باشد از آزار و زحمت مامون میشود و چون وارد مرحله رجاء شد و خود را از طغیان و عصیان حفظ کرد و امید فضل داشت، مانند کسی میشود که داخل محیط مسجد مکه شده و به مقتضای آن محیط و برای حفظ آداب و احترام مسجد، نهایت مراقبت را در تقوی و پرهیزکاری و حفظ آداب و اعمال و عبادات مسجد به کار برد و چون به میدان محبت قدم گذاشت و از ماسوای پروردگار منقطع گشت، مانند کسی خواهد بود که داخل خانه کعبه شده و به اقتضای خانه مخصوص خدا از همه جا منقطع گشته و تنها توجه او به صاحب خانه باشد.
اما مناسب این اصول با راضی شدن به مرگ، از این لحاظ است که شخص پرهیزکار و محتاط که قدر مسلم از معاصی و خلافها اجتناب کرده و خائف است، وحشت و اضطراب و ترسی از مرگ و لقای پروردگار ندارد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان