پيشه وري، دموكرات، آذربايجان، فرقه، حزب عدالت، فعاليت كمونيستي، حزب توده، خودمختاري، علوم سياسي
نویسنده : محرم حقي
سیدجعفر جوادزاده، که بعدها به پیشهوری معروف شد، سیاستمدار و روزنامهنگار ایرانی و مؤسس فرقهی دموکرات آذربایجان، در حدود سال 1272ش در روستای سیّدلَر زیوهسی، از توابع خلخال، به دنیا آمد. در ده یا دوازده سالگی و پس از مختصر تحصیلات ابتدایی، همراه با خانواده خود که دارایی خود را در یکی از آشوبهای محلی از دست داده بودند، به قفقاز رفت و در باکو اقامت گزید که در آن ایام و تا مدتها بهعنوان یک مرکز صنعتی نوپا هر ساله هزاران مهاجر جویای کار را در خود جای می داد. وی ضمن اشتغال در یکی از مدارس آن حدود، تحصیلات خود را نیز ادامه داد و بعد از اتمام دورهی دارالمعلمین باکو، در مدارسی چون مدرسهی اتحاد ایرانیان و مدرسهی بلدیهی باکو به تدریس مشغول شد.[1]
با وقوع انقلاب 1917م روسیه که به دور جدیدی از فعالیتهای سیاسی در قفقاز، از جمله در میان طیف گستردهی ایرانیان آن حدود، میدان داد، پیشهوری کار مطبوعاتی خود را، از همان سال، با نگارش مقالاتی در نشریهی آچیقسوز (حرف بیپرده)، ارگان حزب مساوات در باکو، آغاز کرد و سپس با نشریهی آذربایجان جزءلاینفک ایران، ارگان شعبهی باکوی حزب دموکرات ایران که در فاصلهی بهمن 1296 تا فروردین 1297 سیزده شمارهی آن منتشر شد، به همکاری پرداخت.[2]
فعالیت حزبی در باکو و گیلان
در پی حوادث اسفند 1296 در باکو، که به توسعهی فعالیت گروههای سوسیالیست و کمونیست در میان کارگران آن سامان منجر شد، پیشهوری به حزب عدالت پیوست که شاخهیای از حزب سوسیال دموکرات قفقاز بود و در میان کارگران ایرانی صنایع نفت باکو فعالیت میکرد. وی در این دوره (سالهای 1298 تا 1299 ش) فعالیت مطبوعاتی خود را در نشریاتی چون حریت، ارگان حزب عدالت، و دیگر نشریات چپ باکو ادامه داد و در خلال کنفرانس عمومی حزب عدالت، که در اواسط 1298ش برگزار شد، به عضویت کمیتهی مرکزی انتخاب گردید.[3]
اندک زمانی بعد از چیرگی بولشویکها بر جمهوری آذربایجان، هنگامی که در اواخر اردیبهشت 1299، انزلی به اشغال ناوگان روسیهی شوروی درآمد، پیشهوری و تنی چند از دیگر فعالان حزب عدالت در گیلان مستقر شده و فعالیتهای سیاسی و تبلیغاتی گستردهای را آغاز کردند، در این میان، در خلال نشستی که در اوایل تیر 1299 در انزلی برگزار شد، حزب عدالت به حزب کمونیست ایران تغییر نام داد؛ در این دگرگونی پیشهوری نیز عضو کمیتهی مرکزی حزب شد و چندی بعد در اوایل مرداد همان سال در حکومت جدیدی که پس از کودتای عناصر کمونیست بر ضد تشکیلات حاکمهی نهضت جنگل بر سرکار آمد، به سمت کمیسری کشور (وزیر کشوری) منصوب شد.[4]
همزمان با تشکیل کنگرهی خلقهای شرق در باکو در اواسط شهریور 1299 که پیشهوری نیز بهعنوان یکی از نمایندگان ایران در آن حضور داشت، با تغییراتی که در ترکیب اعضای کمیتهی مرکزی حزب کمونیست ایران و تغییر خط مشی آن پدید آمد، حکومت انقلابی و تندرو که در گیلان تشکیل شده بود، منحل گردید و پیشهوری نیز به اتحاد شوروی بازگشت و در مدت اقامت خود در باکو روزنامهی اَکینجی (زارع) را منتشر میکرد.[5]
پیشهوری در دوران وزارت و سلطنت رضاخان
در زمان وزارت رضاخان و در خلال مرحلهی جدیدی از فعالیتهای کمونیستی که در پی خاتمهی نهضت جنگل و خروج نیروهای شوروی از ایران که آغاز شد، پیشهوری در اواسط 1300 از طریق خراسان به ایران بازگشت و بعد از مدتی به هیئت تحریریهی روزنامهی حقیقت، ارگان اتحادیهی عمومی کارگران ایران پیوست. این روزنامه از دی 1300 تا تیر 1301 در تهران منتشر میشد و با مشی متمایل به چپ، یکی از مهمترین نشریات سیاسی عصر خود بود و پیشهوری در نگارش مقالات آن سهم عمده ای داشت.[6]
با توقیف روزنامهی حقیقت در اوایل تیر 1301، و اصولا با خاتمه یافتن این دوره از فعالیتهای کمونیستی در ایران به دلیل تضییقات فزایندهی دولتی، پیشهوری در اواسط همان سال به باکو مراجعت کرد. وی در رشته بازجوییهایی که چندی بعد در تهران از او به عمل آمد در توصیف تحولات این دوره اظهار داشت که بعد از تعطیلی روزنامهی حقیقت و تحمل دو سه ماه بیکاری مجبور شده است که به بادکوبه (باکو) برود و در آنجا به شغل معلمی بپردازد و در 1306 به دلیل تمایل همسرش به بازگشت، همچنین نارضایی از وضع ایرانیها در بادکوبه، به ایران بازگشتهاست.[7]
در دوران سلطنت رضاخان در 1306، با تشکیل دومین کنگرهی حزب کمونیست ایران در شوروی و بر اساس مصوبات این کنگره برای سازماندهی مجدد فعالیتهای صنفی و سیاسی در ایران، پیشهوری نیز که مجددا به سمت «دبیری کمیتهی مرکزی و مسئول تشکیلات حزب در تهران» انتخاب شده بود، رهسپار ایران گردید. پیشهوری پس از مدت زمانی اقامت در بارفروش (بابل)، احتمالا در زمستان 1306، به تهران آمد و تا اوایل 1308 مدیریت کتابخانهی (کتابفروشی) فروردین را بر عهده داشت. آنگاه در اواخر تابستان همان سال در مدرسهی شوروی بهعنوان معلم استخدام شد.[8] در پی شناسایی شبکه های کمونیستی در ایران در 1309، او نیز مانند تعداد دیگری از همکارانش در دیماه همان سال دستگیر و بازجویی شد. وی بالاخره پس از هشت سال بلاتکلیفی در اواخر 1318 محاکمه و به اتهام قبول عضویت فرقهی اشتراکی و تبلیغ مرام آن به ده سال حبس مجرد و سه سال حبس تأدیبی محکوم گردید.[9]
پیشهوری پس از سقوط رضاخان
اندک زمانی قبل از حوادث شهریور1320، پیشهوری بعد از گذراندن دورهی ده سالهی محکومیت در 1319 از زندان آزاد و به کاشان تبعید شد، ولی در پی سقوط رضاشاه او نیز مانند بسیاری از دیگر محکومان سیاسی از نو پا به عرصهی تحولات سیاسی کشور نهاد.[10] با آنکه پیشهوری از اعضای مؤسس حزب توده در نشست مهر 1320 بود و در تدوین نخستین مرامنامهی حزبی سهمی عمده داشت، ظاهرا به علت سوابق اختلافات سیاسی با تعدادی از دیگر سران حزب که به دستهبندیهای درونی حزب کمونیست در سالهای نخست دههی 1300 و اختلاف نظرهای بعدی در زندان باز میگشت، فعالیت حزبی چشمگیری نداشت، در این دوره وی از نو به روزنامهنگاری، که در آن تبحر داشت، روی آورد و روزنامهی آژیر را تأسیس کرد که نخستین شمارهی آن در اول خرداد 1322 منتشر شد. آژیر اگرچه از لحاظ مرام و مسلک در زمرهی جراید چپ آن دوره محسوب میشد، از لحاظ محتوایی بیش از آنکه به طیف جراید حزبی توده شباهت داشته باشد، روزنامهای بود در طراز جراید چپ غیرحزبی. احتمالا یکی از دلایل دوری بیش از پیش پیشهوری از حزب توده نیز خط مشیی بود که در آژیر پیش گرفته بود، کما اینکه در خلال تشکیل نخستین کنگرهی حزب توده در اوایل مرداد 1323، با طرح موضوع مقالهای که وی به مناسبت مرگ رضاشاه نوشته بود و نیز به علت اختلاف نظرهای قبلی او با عدهای از سران حزب، از حضور وی بهعنوان یکی از نمایندگان منتخب حزب در این کنگره جلوگیری شد.[11]
پیشهوری و تاسیس فرقهی دموکرات آذربایجان
در انتخابات دورهی چهاردهم مجلس شورای ملی، پیشهوری به نمایندگی از تبریز انتخاب شد، ولی به دلیل مخالفت نمایندگان محافظهکار مجلس و همراهی برخی از نمایندگان حزب توده با این مخالفت، اعتبارنامهی وی به تصویب نرسید و وی به مجلس راه نیافت.[12] در مراحل پایانی جنگ دوم جهانی، اتحاد جماهیر شوروی برای تثبیت و توسعهی نفوذ و اقتدار سیاسی خود، به مثابه یکی از فاتحان اصلی جنگ، در روابط خارجی خود خط مشی جدیدی اتخاذ کرد. این خط مشی جدید که در سطح مناسبات بینالمللی به سرآغاز جنگ سرد شهرت یافت، در روابط ایران و شوروی خود را به صورت سیاست توسعهطلبانهای نشان داد که با تقاضای دولت شوروی برای اخذ امتیاز نفت شمال در پاییز 1323 شروع شد و در پی امتناع ایران از گردن نهادن به چنین خواستهای، با امتناع شوروی از فراخواندن نیروهایش از مناطق شمالی ایران پس از پایان جنگ، بهگونهای که در پیمان سه جانبهی بهمن 1320 تعهد کرده بود، و تأسیس یک رشته حکومتهای خودمختار در آذربایجان و کردستان، به نقطهی اوج خود رسید.
یکی از بازیگران اصلی این رشته تحولات پیشهوری بود که در اوایل شهریور 1324 به تبریز رفت و همراه با تنی چند از دیگر فعالان سیاسی آذربایجانی، در 12 شهریور تأسیس فرقهی دموکرات آذربایجان را اعلان داشت. اختیارات گستردهتر محلی از لحاظ اداری، تدریس زبان ترکی در مدارس در کنار زبان فارسی و اصلاحات ارضی و اقتصادی از جمله مهمترین خواستههایی بود که در توضیح اهداف و خواستههای این تشکل جدید سیاسی عنوان شده بود.[13]
همزمان با پشتیبانی آشکار نیروهای نظامی شوروی از این حرکت، و جلوگیری قوای محلی از ورود نیروهای انتظامی مرکز به آذربایجان، فرقهی دموکرات آذربایجان، مجلسی موسوم به کنگرهی خلق آذربایجان تشکیل داد. کنگرهی مزبور در 30 آبان 1324، برخلاف مصوبهی مجلس شورای ملی که برگزاری انتخابات را به خروج نیروهای بیگانه از کشور موکول کرده بود، دستور داد که برای تشکیل مجلس ملی و در نهایت حکومت ملی آذربایجان، انتخاباتی به عمل آید. اعلام تشکیل حکومت ملی، نخستین اقدام این مجلس در 21 آذر همان سال بود که پیشهوری در مقام نخستوزیری در رأس آن قرار داشت.[14]
سرانجام پیشهوری و فرقهی دموکرات آذربایجان
پس از رشته تلاشهایی در دو سطح داخلی و خارجی، که تشکیل دولت قوامالسلطنه در بهمن 1324 و خط مشی جدید او در حل مسالمتآمیز این مسائل از طریق تشکیل یک کابینهی اصلاحطلب و مذاکره با فرقهی دموکرات از مهمترین وجوه داخلی آن بود، و طرح دعوای ایران بر ضد تداوم حضور نیروهای نظامی شوروی در آذربایجان در شورای امنیت سازمان ملل، و در عین حال وعدهی اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی، از مهمترین وجوه خارجی آن محسوب میشد، در اوایل بهار 1325 دولت شوروی با فراخواندن نیروهایش از شمال و شمال غرب ایران موافقت کرد و بدین ترتیب زمینهی حل و فصل نهایی این مسئله فراهم شد.[15]
از این مرحله به بعد بود که پیشهوری، چه در طول سفری که در اردیبهشت برای مذاکره با مقامات تهران به عمل آورد و چه در مراحل بعد (اواخر خرداد) که در ادامهی این مذاکرات هیئت اعزامی تهران را پذیرفت، در این مجموعه تحولات نقش شاخصتری را احراز کرد .
در خلال اقدامات نظامی دولت برای استقرار واحدهای نظامی در آذربایجان و اعادهی حاکمیت مرکز بر این نقاط، در نیمهی دوم آذر 1325 تشکیلات فرقهی دموکرات آذربایجان متلاشی گردید و پیشهوری که در 19 آذر رهبری فرقه را به محمد بیریا واگذار کرده بود، چند روز قبل از فروپاشی کامل فرقهی دموکرات، همراه با تنی چند از دیگر سران فرقه و انبوهی از فعالان این حرکت که به تدریج و تا چند روز بعد به نحو گستردهای بر تعداد آنها افزوده شد، به شوروی پناهنده شد و در باکو مستقر گردید.[16]
میرجعفر پیشهوری در نهایت در 20 تیر 1326 در یک حادثهی رانندگی جان باخت، که البته احتمال غیرتصادفی بودن این حادثه و دست داشتن میرجعفر باقراُف، صدر وزیران جمهوری آذربایجان شوروی در آن بهخاطر رویارویی و اختلاف این دو نفر به صورتی جدی مطرح شد.[17]