شرکت نفت ایران و انگلیس، ویلیام نوکس دارسی، ملی شدن صنعت نفت، سندیکای امتیازات، امین السلطان، رضا شاه، مظفرالدین شاه
نویسنده : یونس خداپرست
شرکت نفت ایران و انگلیس
در سال 1901 میلادی (1280ش.) ویلیام نوکس دارسی (William nox darsi) تبعه دولت بریتانیا موفق گردید، امتیاز کشف، استخراج، حمل و نقل و فروش نفت ایران را در سراسر کشور به جز پنج ایالت شمالی که زیر نفوذ روسیه تزاری بود، دریافت کند.[1]
این امتیاز در دوران مظفرالدین شاه و صدر اعظمی امین السلطان به مدت 60 سال مهر و امضاء و واگذار شد.
نام شرکت در ابتدا، سندیکای امتیازات بود؛ ولی، در آوریل 1909میلادی «شرکت نفت ایران و انگلیس» (oil anglo – Iranian company) جانشین آن شد.
اولین قدم در سال 1909 بوسیله چرچیل وزیر دریادار انگلیس برداشته شد و نیمی از شرکت نفت انگلیس و ایران را به نفع دولت انگلستان ملی کرد.[2]
دولت انگلیس در دوره احمدشاه و صدراعظمی وثوقالدوله می خواست قرارداد 1919م. را بر ایران تحمیل کند ولی چون روحانیونی همچون شیخ محمد خیابانی و آیت الله مدرس با آن مخالفت کردند، احمدشاه به این پیمان رضایت نداد؛ بنابراین انگلیس در صدد روی کار آوردن رضاشاه بر آمد.
در دوران رضا شاه ابتدا قرارداد شرکت نفت انگلیس و ایران لغو، ولی بعد قرارداد 1933 منعقد شد. عدهای این تصمیم شاه را طرحی انگلیسی میدانند که او را روی کار آورد و عدهای دیگر میگویند وی بدون مشورت و بدون اطلاع از امور نفت و مسائل بینالمللی این کار را انجام داد.
در زمان لغو و انعقاد قرارداد 1933 م. محمدتقی هدایت (فجرالسلطنه) نخستوزیر بود. بعد از سقوط رضاشاه نهضت ملی شدن نفت توسط جبهه ملی (که از گروههای ملی – مذهبی و حزبهای دیگر) تشکیل شد و با کشتن رزمآرا ( نخست وزیر وقت و مهمترین مانع ملی شدن نفت ایران) توسط فدائیان اسلام و همکاریهای آیت الله کاشانی و دکتر مصدق روز 29 اسفند 1329 صنعت نفت ملی اعلام شد.[3]
در زمان لغو و انعقاد قرارداد 1933 م. محمدتقی هدایت (فجرالسلطنه) نخستوزیر بود.[4]
کاشانی نقطه پیوند دهنده فدائیان اسلام و جبهه ملی بخصوص مصدق بود. حتی زمانی که فدائیان اسلام بعد از ملی شدن صنعت گرفته بودند، تاکید کردند، کاشانی این خواسته را به پس از حل قضیه نفت و خلع ید از انگلیس موکول میکرد و زمینه آن را نامساعد میدانست.[5]
اما بعد از مدتی سرانجام بین رهبران ملی و مذهبی، جبهه ملی اختلاف بوجود آمد و علت اصلی این اختلاف تضاد بین آیت الله کاشانی و دکتر مصدق بر سر بحثهای سیاسی و مسئله قدرت و اختلاف بر سر توزیع قدرت سیاسی بوده است تا مسائل مذهبی و ملی.[6]
این نکته را باید یادآوری کرد که در قانون اساسی مشروطه در اصل 24 اعطای هر نوع امتیاز، قرارداد و موافقت نامه منوط به تصویب مجلس بود، اما به خاطر اینکه اهمیت نفت در آن دوره شناخته نبود، به طور مبسوطی به آن پرداخته نشد. در این برهه اکثریت سیاستمداران و مشاورین سیاسی دولت انگلستان حاضر به پذیرش حق حاکمیت ایران نبودند و دکتر مصدق را به عنوان مظهر آرمانهای ملی ایرانیان نمیشناختند و از پذیرش ملی شدن صنعت نفت ایران خودداری میکردند.[7]
با روی کار آمدن دولت ملی و ملی کردن صنعت نفت ایران دست شرکت نفت انگلیس از نفت ایران قطع شد؛ بعد از ملی شدن صنعت نفت، پیشنهادهای متقابلی بین شرکت نفت ایران و انگلیس مطرح شد که مورد توافق طرفین نبود. لذا ایران در 30 خرداد 1330 اعلام خلع ید از شرکت نفت ایران - انگلیس کرد.
در 30 مهرماه 1331 دولت ایران تنها راه علاج را قطع روابط سیاسی با انگلیس دانست و وزیر امور خارجه قطع روابط را رسماً اعلام نمود.[8]
سر انجام با کودتای 28 مرداد دولت ملی سرنگون و قرداد جدیدی بنام کنسرسیوم نفتی امضاء شد و شرکت نفت ایران و انگلیس به نام جدید شرکت نفت بریتانیا (Britishe ptroleum)، 40درصد از سهم قرارداد جدید را به خود اختصاص داد.