عهدنامه، فين كنشتاين، عهدنامه فين كنشتاين، تيليست، عهدنامه تيليسيت، فتحعلي شاه، امير كبير.
نویسنده : فاطمه السادات باقي پور
روابط ایران و سایر کشورهای قدرتمند در دورانهای گذشته به دلیل قدرتطلبی آنان و تنها اندیشیدن به منافع خود دارای فراز و نشیبهای فراوانی بوده است. این روابط بسته به منافع مورد نظر و به خاطر وضعیت خاص زمانی و مکانی، گاه دوستانه و گاه به صورت خصمانه با یکی و برقراری روابط دوستانه با دیگری بوده است.
به هر حال این روابط دوستانه و یا خصمانه موجب انعقاد عهدنامههایی میان طرفین میگشت که عهدنامه فینکنشتاین نیز یکی از این عهدنامههاست که میان فرانسه و ایران بسته شد؛ اما، فرانسه پس از نقض آن، عهدنامه دیگری بنام عهدنامه تیلیسیت با روسیه منعقد ساخت.
روابط ایران و فرانسه دورۀ قاجاریه:
با وقوع انقلاب کبیر فرانسه در سال 1789م. روابط بین دو کشور ایران و فرانسه مدتی قطع گردید تا اینکه در اوایل سال 1797 دو دانشمند فرانسوی به نامهای برونیر و الیویه که ظاهراً از طرف دولت جمهوری فرانسه برای انجام مأموریت علمی به ایران اعزام شده بودند، نامهای برای ابراهیم خان اعتمادالدوله، صدر اعظم آقا محمد خان از طرف ریمون «دوورنیناک» سفیر فرانسه در دربار عثمانی، آوردند که سفیر پیشنهاد برقراری روابط دوستانه و مبادلات تجاری بین دو کشور را کرده بود؛ حاج ابراهیم خان در پاسخ نوشت: «ما متون معاهدات سابق بین دو کشور را مطالعه و به حسن نیت شما جهت افتتاح باب روابط دوستانه که متضمن استقرار و راحتی مسافرین است، متوجه شدیم و به همین دلیل مایلیم اساس حسن تفاهم را برقرار کرده و با اعزام سفیر و مکاتبات دوستانه باب اتحاد و اتفاق بین دو کشور را مفتوح سازیم».[1]
در سال 1798 که ناپلئون در مصر بود، نامهای به آقا محمدخان قاجار نوشت و به وی پیشنهاد اتحاد کرد ولی، این نامه وقتی به تهران رسید که آقا محمد خان به قتل رسیده بود.
در سال 1801م، یک تاجر ارمنی به نام «آسکالون» به اتفاق «رومیو» کنسول فرانسه در بغداد، به تهران آمد و طی نامهای تقاضای اتحاد دو کشور علیه دشمنان مشترک یعنی روسیه و انگلیس را نمود اما، چون در همین زمان معاهدات مودت و تجارت بین ایران و انگلیس منعقد شده بود، لذا به نامۀ مزبور ترتیب اثر داده نشد.
به تدریج که زمامداران ایران متوجه فتوحات ناپلئون در اروپا و برتری بر روس و انگلیس و اتریش شدند توجهشان به اتحاد با فرانسه معطوف گردید. در اثر اقدامات کنسول فرانسه در بغداد یعنی رومیو، ناپلئون به اهمیت ایران در حمله به هند و قطع شریان حیاتی امپراتوری انگلستان پی برد و در سال 1802 به «مارشال برون» سفیر خود در دربار عثمانی مأموریت داد با دولت ایران وارد مذاکره شود تا اینکه در اکتبر 1803 پرنس «دوتالیران» وزیر امور خارجه فرانسه به «رومیو» دستور داد که جداً برای افتتاح دوستی و اتحاد با دولت ایران اقدام نماید. اشغال ناگهانی شهرهای شمالی ایران در منطقه قفقاز، توسط روسیه و بیاعتنایی انگلیس نسبت به ایران بخصوص قرار دادن شرایط فوقالعاده سنگین که برای اعطای کمک نظامی خود بر ایران قائل شده بود باعث توجه جدی ایران به فرانسه گردید.[2]
در فوریه 1804 جواب نامۀ فتحعلیشاه قاجار به تهران آورده شد. فتحعلیشاه از اتحاد با فرانسه استقبال کرد. ناپلئون خواسته بود تا با اتحاد ایران و فرانسه بر علیه روسیه حمله کنند و کار او را یکسره سازند. فتحعلیشاه نیز از این پیشنهاد استقبال کرد و امیدوار شد که راه نفوذ انگلیس بر ایران و هند، توسط فرانسه بسته شود. ناپلئون، سروان رومیو، آجودان مخصوص خود را با نامهای برای انعقاد قرارداد به ایران فرستاد. ناپلئون در این نامه ضمن تمجید و تعریف از رشادت ایرانیان و آزمندی انگلیس مؤکداً گوشزد کرد که ایران باید در فکر تنظیم و تجهیز ارتش خود باشد و امپراتور فرانسه حاضر به هرگونه مساعدت و یاری در این زمینه میباشد. با اینکه ناپلئون تأکید بسیاری بر محرمانه بودن این نامهها و مأموریت افرادش داشت، اما «سر هارفورد جونز» سرکنسول انگلیس در بغداد توسط یک جاسوس ارمنی در دستگاه عباس میرزای ولیعهد، از ماجرا اطلاع یافت و تمام سعی خود را در ممانعت از انجام مأموریت هیأت فرانسوی به کار برد.
سروان رومیو ده روز پس از تسلیم نامۀ امپراتور فرانسه به فتحعلیشاه، از دنیا رفت. ژوبر، فرستادۀ دوم ناپلئون که در خاک عثمانی به اتهام جاسوسی دستگیر و چهار ماه زندانی شده بود، سرانجام در اثر دخالت ایران آزاد شد و در 5 ژوئن 1806 به تهران رسید و نامۀ دیگری را به فتحعلیشاه از سوی ناپلئون، تقدیم کرد. ناپلئون ضمن تأکید بر جلوگیری از قدرت طلبی انگلیس در ایران و تجهیز ارتش ایران، آمادگی خود را برای ایجاد روابط تجاری و مودت اعلام نمود تا هر دو دولت ایران و فرانسه مقتدر گردند.[3]
ژوبر در تهران بیمار شد و فتحعلیشاه از ترس اینکه مبادا او نیز مانند رومیو تلف شود، با عجله پیشنهاداتی تهیه و به وسیله او به دولت فرانسه اعلام نمود. ژوبر در ژانویه 1807 به پاریس رسید. ناپلئون پس از ملاحظه پیشنهادات فتحعلیشاه قاجار، «لابلانش» و سروان «اگوست برونتان» را در فاصله ماههای ژانویه و می 1807 به تهران فرستاد. اعزام پی در پی سفیران فرانسه و گرمگرفتن و فعالیت فرانسه و رد و بدل کردن نامهها نشان میداد که فرانسه چه اهمیتی برای دوست ایرانی خود قائل بوده و چه انتظاراتی از ایران داشته است.
ناپلئون در نامهای که به وسیلۀ «بلانش» ارسال داشته بود، فتوحات خود را در پروس و روسیه اعلام نموده و پادشاهان ایران را به حمله به گرجستان و تسخیر خاک روسیه از جانب شرق تشویق کرده و ضمناً آمادگی خود را برای پذیرفتن سفیر فوقالعاده ایران جهت انعقاد عهدنامه مودت و کمک نظامی اعلام داشته بود.
انعقاد عهدنامه فین کنشتاین و پیامدهای آن
در فوریۀ 1807، دولت روسیه که در جنگ با فرانسه شکست خورده بود، سفیر ویژۀ خود به نام «استیفانو» را به منظور انعقاد معاهده صلح به تهران فرستاد و فتحعلیشاه به اتکاء دولت فرانسه، پیشنهاد او را بدون جواب گذاشت و با عجله هیأتی را به ریاست میرزا رضاخان قزوینی بیگلربیگی با هدایای گرانبها به ارزش تقریبی یک کرور تومان به دربار ناپلئون فرستاد. امپراتور فرانسه که در آن هنگام در اردوگاه «فین کنشتاین» واقع در پروس شرقی بود. سفیر ایران را به گرمی پذیرفت و پس از چند روز مذاکره، در چهارم می 1807،معاهدهای موسوم به « عهدنامه فین کنشتاین» در 16 ماده از طرف میرزا رضاخان سفیر ویژه ایران و کنت «دوشامپانی» وزیر امور خارجه فرانسه به امضاء رسید.
به موجب عهدنامه فین کنشتاین، امپراتور فرانسه، استقلال ایران را تضمین و گرجستان را هم حقاً متعلق به ایران دانسته و تخلیه آن را مورد نظر قرار داده و متعهد شده بود توپهای صحرایی و تفنگ و سایر سلاحهایی را که پادشاه ایران لازم دارد به قیمت اروپا به او واگذار کند و تعدادی افسر توپخانه و مهندس پیاده نظام برای تعلیمات قشون ایران اعزام نماید؛ در مقابل، دولت ایران متعهد میشد که بلافاصله روابط سیاسی و بازرگانی خود را با انگلیس قطع کرده و به دولت مزبور اعلان جنگ بدهد، و وزیر مختاری را که به بمبئی فرستاده بود احضار نماید، و هرگونه ارتباط زمینی و دریایی با انگلستان را قطع کند و در هر جنگی که انگلستان و روسیه همعهد شوند، دولتین ایران و فرانسه نیز به همان ترتیب رفتار و بر ضد آنها متحداً قیام نمایند؛ در موقع حمله به هندوستان از طرف ناپلئون، دولت ایران راه عبور بدهد و کمکهای لازم را برای عبور قشون فرانسه به عمل آورد و هر وقت کشتیهای فرانسه به خلیج فارس وارد شوند کلید احتیاجات آنان را مرتفع و ضمناً سکنۀ قندهار و افغانها را بر ضد انگلیسیها بشورانند.[4]
ناپلئون بلافاصله پس از انعقاد عهدنامه فین کنشتاین دستور تدارک اسلحه و مهمات جهت ارسال به ایران را داد و ژنرال گاردان را با مقام وزیر مختاری در رأس یک هیأت دویست نفری افسر و در جهت تعلیم ارتش به ایران فرستاد. هیأت نظامی فرانسه در 24 دسامبر 1807 وارد تهران شد و گاردان تمام کوشش خود را برای انجام وظیفه اصلی خود که لشکرکشی به هند بود، به کار برد. وی تمام راهها و نقاط ایران را بررسی دقیق نمود و در نهایت جزیرۀ خارک از سوی ایران برای مقاصد نظامی در اختیار فرانسویان قرار گرفت. ژنرال گاردان نیز برای جلب حمایت فتحعلیشاه، به تجدید و ساماندهی ارتش ایران پرداخت. ارتشی که هنوز به صورت سواره نظام عشایری بود. فرانسویها یک کارخانه توپریزی در اصفهان و یک زرّادخانه در تهران دایر کردند و یک صنف توپخانه صحرایی مجهز به بیست عرّاده توپ تأسیس نمودند. فتحعلیشاه نیز سرتیپ عسکرخان افشار روحی را به دربار فرانسه فرستاد که در 21 ژانویه 1808 قراردادی مبنی بر تحویل بیست هزار قبضه تفنگ با دولت فرانسه امضاء کرد. در 23 ژانویه 1808 نیز یک معاهده بازرگانی در 23 ماده بین میرزا شفیع خان مازندرانی صدراعظم و ژنرال گاردان به امضاء رسید و روابط ایران و فرانسه به عالیترین مرحله خود رسید. انگلیس نیز تمام تلاش خود را برای شکست مأموریت ژنرال گاردان به کار بست. اما اتفاقات جهانی راه را به سوی نیات انگلیس باز نمود. قشون روسیه از ناپلئون شکست خورد و روسیه به امضای عهدنامهای با فرانسه تن داد. ناپلئون در حالی که هنوز مرکب عهدنامهای که علیه روسیه با ایران بسته بود، خشک نشده بود، به ایران پشت کرد و در کنار رودخانه «نیمن»، تزار روس را همانند برادر در آغوش کشید و با وی عهدنامه تیلیست (1222 هجری قمری – 1807 میلادی) را بدون اینکه حتی نامی از متحد ایرانی خود در آن ببرد، امضاء کرد.[5]
زمانی که فتحعلیشاه از اتحاد روس و فرانسه مطلع گردید، عسکرخان افشار را برای یادآوری تعهدات ناپلئون به فرانسه فرستاد. نمایندۀ اعزامی که خود در فرانسه به عضویت یکی از لژهای فراماسونری وابسته به انگلستان درآمده و به جرگه نوکران انگلیسی پیوسته بود، در ملاقات با ناپلئون جز پاسخهای واهی چیزی نشنید، به این ترتیب امید شاه ایران به یأس مبدل شد؛ اما به جای اینکه چشم امید خود را به مردم و بسیج عمومی منعطف کند و به ارزشهای اصیل مذهبی و استفاده وسیع از روحانیون استعمارستیز تکیه نماید تا کشور را از لوث وجود استعمارگران پاک نماید، چاره و نجات خود را در توسل به قدرت استعماری دیگری یعنی انگلستان دید. با اتحاد ناپلئون و الکساندر روسی که جهت ضد انگلیسی داشت، حیات امپراتوری بریتانیا مورد تهدید واقع شد؛ این بود که انگلستان تلاش برای استفاده از ایران در برابر این اتحاد را آغاز نمود.
ژنرال گودویچ روسی، در 21 مد 1808 از ژنرال گاردان فرانسوی خواست که به خاطر عهدنامه (فرانسه و روسیه) تیلیست، در سیاست دولت ایران که بر ضد روسیه است، دخالت ننماید. ژنرال گاردان سعی کرد میان دولت روسیه که متحد فرانسه بود و ایران که به واسطه اقامت در آن، علاقمند آن شده بود، وساطت ننماید. انگلیس که راه را برای خود هموار میدید دو سفیر یکی سرجان ملکم از حکومت هند و نیز سر هارفورد جونز (کنسول انگلیس در بغداد) را روانه تهران نمود. ژنرال گاردان تهدید کرد اگر پای یک انگلیسی به تهران برسد، روابط سیاسی بین ایران و فرانسه قطع خواهد شد. در اوایل اکتبر 1808 دولت روسیه پیشنهاد میانجیگری فرانسه را برای صلح با ایران رد کرد و به ایروان حمله نمود و کرانههای دریای خزر را گلوله باران کرد، اما نتوانست کاری از پیش ببرد. با امتناع فرانسویانی که در خدمت ارتش ایران بودند در عملیات نظامی بر ضد روسیه، میرزا شفیع خان صدراعظم در نامهای که 16 اکتبر 1808 به کنت دوشامپانی وزیر امور خارجه فرانسه، دربارۀ مذاکرات صلاح و میانجیگری دولت فرانسه رسماً سئوال کرد و مواد معاهده فین کنشتاین را که استقلال و تمامیت ارضی ایران را تضمین کرده بود، یادآور شد؛ اما دوشامپانی به ژنرال گاردان دستور داد که میانجیگری فرانسه را نپذیرد و دو دولت ایران و روس در تهران مذاکره کنند. ایران نیز که از سوی فرانسه جواب منفی شنید، دست دوستی به سوی انگلیس دراز کرد. لذا ژنرال گاردان در 12 فوریه 1809 مرخصی گرفت و با خاطری افسرده تهران را ترک کرد و از ایران خارج شد. سرتیپ عسکرخان نمایندۀ ایرانی در فرانسه نیز به ایران بازگشت و روابط ایران و فرانسه قطع گردید. و تا سی سال بعد نیز، رابطه مستقیمی بین ایران و فرانسه به وجود نیامد. البته گاهگاهی به مناسبتهایی سفرایی با هدایا و تعارفات و مبادله اطلاعات میان دولتین، رفت و آمد میکردند؛ مانند اعزام ویکنت دوریشمون به ایران برای اعلام جلوس شارلدهم به تحت سلطنت و سفر میرزا حسین خان نظام الدوله آجودانباشی به دربار پادشاه فرانسه در 1839. هر چند هیأتی پس از این زمان، از سوی فرانسه به ریاست کنت دوسرسه در 1840 به ایران اعزام شد اما به نتیجهای نرسید و این هیأت پس از سه ماه اقامت به فرانسه بازگشتند.[6]
در ابتدای صدارت امیرکبیر، کنت دوسارتیژ (که قبلاً در زمان محمد شاه مجوز تجارت آزاد را گرفته بود) کوشش کرد که طرح قراردادی را که میان حاج میرزا آقاسی صدراعظم سابق با وزیر مختار فرانسه فراهم شده بود، را تصویب شده قلمداد کند اما امیرکبیر زیر بار نرفت؛ زیرا این امتیازات یک طرفه بود. کنت دوسارتیژ در پافشاری خود خشنونت به خرج داد و امیرکبیر به شدت ایستادگی کرد؛ در نتیجه وزیر مختار فرانسه، ایران را ترک کرد و کار عقد معاهده تجاری میان ایران و فرانسه تا سال 1855 مسکوت ماند.