كلمات كليدي : پائولو فريره، آموزش و پرورش، آموزش ستمديدگان، توسعه رهايي بخش، گفت و-شنود، تعليم و تربيت، جهان سوم، ارتباطات، فرهنگ خاموشي
نویسنده : سمانه قرباني
پائولو بهسال 1921 در رسیفه (Recife) برزیل، که مرکز یکی از فقیرترین و عقب ماندهترین ناحیههای جهان سوم است، متولد شد. دیری نکشید که ناچار شد بهطور مستقیم مزه فقر و عقبماندگی، را بچشد؛ چون بحران اقتصادی سال 1929 ایالات متحده، اندک اندک بر برزیل نیز سایه افکند. این وضع، اثری ژرف بر زندگی او گذاشت؛ زیراکه وی را با دردهای جانکاه ناشی از گرسنگی آشنا ساخت و بهسبب دلمردگی ناشی از آن، از پیشرفت در درس عقب انداخت. شریک شدنش در آغاز عمر با زندگی بینوایان، او را به کشف چیزی نایل ساخت که خود، آنرا "فرهنگ خاموشی" بیبهرگان مینامد. بر او آشکار شد که مجموعه دستگاه آموزش و پرورش، یکی از مهمترین ابزارها برای حفظ این "فرهنگ خاموشی" است.[1]
وی دکترای خود را بهسال 1959، با نگارش رسالهای در زمینه فلسفه تعلیم و تربیت از دانشگاه زادگاهش اخذ کرد. پس از کودتای نظامی در سال 1964، بهجرم خیانت دستگیر و تبعید شد. در سال 1968 کتاب "آموزش ستمدیدگان" را در اسپانیا و انگلیس چاپ کرد؛ ولی نتوانست آنرا در کشورش منتشر کند. این کتاب، حاوی نظریات او درباره سوادآموزی در کشورهای استعمارشده است. سال 1969 برای تدریس به دانشگاه هاروارد دعوت شد؛ بههمین سبب آمریکای لاتین را به قصد ایالات متحده امریکا ترک گفت و در دانشگاه هاروارد مشغول تدریس شد .در 1970 به ژنو دعوت شد و برای مدت 10 سال بهعنوان مشاور در اداره تعلیم و تربیت شورای جهانی کلیساها فعالیت کرد. در 1979 پس از 15 سال تبعید و دوری از وطن، به او و دیگرتبعیدشدگان اجازه بازگشت به برزیل داده شد و سال 1980 به وطن بازگشت. پس از ورود به کشورش به حزب کارگران در سائوپائولو پیوست و از چهرههای مؤثر در آن حزب بود. همچنین به تدریس در دانشگاه کاتولیک پونتیفیکا سائوپائولو و دانشگاه کامپیانس مشغول شد. در 1989 پس از آنکه حزب کارگر برنده انتخابات شهرداری سائوپائولو شد، فریره رئیس آموزش و پرورش شهر شد. در 1991، مؤسسه مجمع اندیشمندان و منتقدان آموزش و پرورش را تأسیس کرد.این مؤسسه به 18 کشور جهان توسعه یافت که با مرکزیت سائوپائولو و ریاست خود او فعالیت میکرد. فریره در دوم ماه می سال 1997، بهعلت حمله قلبی در شهر سائوپائولو دیده از جهان فروبست؛ ولی دیدگاههای او در زمینه تعلیم و تربیت، کماکان موضوع بحث محافل علمی در این رشته است.[2]
آراء و اندیشههای فریره
از فریره آرای انتقادی زیادی در زمینه ارتباطات نقل شده، که میتوان آنها را در موضوعات زیر خلاصه کرد:
1. توسعه رهاییبخش؛ فریره از مشهورترین منتقدان در حیطه ارتباطات و توسعه و از حامیان رویکرد توسعه رهاییبخش بهشمار میآید. این رویکرد، بر "رهایی افراد و اجتماع" از ستمدیدگی که "وسیله توانمندسازی و خوداتکایی"، بهعنوان هدف توسعه است، تأکید میورزد. بهاعتقاد فریره، «منابع عمده ظلم و ستم، آموزشگران و ارتباطگرانی هستند که هدفشان انتقال دانش خود به دریافتکنندگان یا دانشجویان نادان و منفعل (هدف) است.»[3]
وی این نظام آموزشی را نظام "آموزش بانکی" مینامد و بهجای آن، نظامی مبتنی بر "گفتوگوی رهاییبخش" که ریشه در برابری، اعتماد متقابل و اعتقاد دارد را پیشنهاد میدهد.[4]
در رویکرد توسعه رهاییبخش، مذهب از جایگاه مهمی برخوردار است؛ بهنحوی که بسیاری از (البته نه همه) پیشتازان این رویکرد، از جمله فریره دارای گرایشات مذهبی قوی بودند. همین مبانی مذهبی فریره، افکار او درباره جامعه انسانی و تحوّل فردی را شکل داده است. در نگاه فریره، «نوع بشر از طریق رابطه با خدا و سپس با سایر انسانها تعریف میشود» و "غیر انسانی شدن"، در نتیجه جدایی این رابطه (که تبعاتی زیانبخش برای "عزت و ماهیت حقیقی انسان" دارد)، است.[5]
2. محاوره؛ محاوره، محوریترین اصل در تفکر فریره است. در اندیشه فریره، محاوره بر "اعتقاد به فرد و خلاقیت او" بنا شده است. "محاوره، برخورد انسانهایی" است که میکوشند «جهان را با نام صدا کنند» و این افراد در «مخاطب قرار دادن جهان از حق مساوی سخن گفتن برخوردارند». در نتیجه، انحصار "حق استفاده از واژگان" در دست یک گروه و تحمیل جهان مسمّای این گروه بر دیگران، جریان محاوره نیز متوقف میشود.[6]
بر این اساس، در یک "فراگرد ارتباطی-مشارکتی"، مردم بهاندازه دریافت پیام به "انتقال و انتشار اندیشههایشان" نیز علاقمندند. آزادی، نتیجه محاوره است و از سوی دیگر، از خودبیگانگی، نیز نتیجه فقدان مشارکت و محاوره در فراگرد ارتباط است. «در این رهیافت، تماس و ارتباط واقعی، هنگامی شکل میگیرد که با همگرایی و اعتماد دو طرف همراه باشد.»[7]
تلاش فریره بر تغییر وضعیت ستمدیدگان، استعمارزدگان و افراد منفعل به افرادی آزاده و فعّال، استوار بود. وی به مخالفت با نظام آموزشی تحمیلی و مقرر از بالا میپردازد و «معتقد است که محتوای آموزش و پرورش باید بر اثر گفتوشنود راستین با مردم چنان تنظیم شود که جوابگوی خواستها و برآورنده نیازهای آنان باشد.» بهاعتقاد وی، حتّی واژههای آموزشی نیز باید برگرفته از زندگی مردم و "تمرینی برای رسیدن به آزادی و برخورداری از آن" باشد.[8]
نظریه پائولو برای آموزش و سوادآموزی بزرگسالان، «نظریهای آموزشی است که از بطن خود فرهنگ سکوت زاده شده است، نه روشی مکانیکی.» [9]
فریره، نادانی فرد و مستغرق بودن وی در فرهنگ خاموشی را مانعی بر سر راه "برخورد گفتوشنودی با دیگران" و نگریستن به جهان با چشمی نقّاد نمیداند. بهاعتقاد او، اگر چنین فردی دارای "ابزار لازم برای چنین برخوردی" باشد، میتواند بهتدریج به واقعیت شخصی و جامعه خود و نیز تضادهای موجود در آن و به اینکه واقعیت را درک کرده است، پی ببرد و رفتاری منتقدانه با این واقعیت داشته باشد. در این فرایند، دیگر، خبری از رابطه قدیمی معلّم و شاگرد که مبتنی بر رابطهای پدر و فرزندانه بود، نیست. «دهقان،[10] میتواند بهنحوی مؤثرتر از هر معلمی که از خارج آورده شود، این جریان را برای همسایه خود آسان سازد.»[11]
به اعتقاد فریره، «انتقال یکسویه معلومات از یک منبع موقّتی قدرتمند به دریافتکنندگان انفعالی، به هیچوجه در رشد شخصیت آنها تاُثیر مثبت نمیگذارد و به ایجاد خودآگاهی مستقل، نگاه منتقدانه و توانا کردن افراد برای مشارکت در حل مسائل اجتماعی کمک نمیکند؛ بر همین اساس، فریره نظام جدیدی را تحت عنوان آموزش ستمدیدگان در کتابی با همین عنوان طرح میکند، که بر مبنای اصول چهارگانه زیر استوار است: «محاوره، طرد تفاوت دو طرف ارتباط، اعتقاد به توانایی و خلاقیت فرد و مشارکت در کوششهای رهاییبخش ارتباطی.»[12]
در حقیقت در دیدگاه فریره، هرچند فرد آموزشدهنده، شخصا دارای نقش است، اما صرفا «تنها دهنده دانش نیست؛ بلکه باعث تسهیل درک و آگاهی شرکتکننده در آموزش میشود».[13]
3- گفتوشنود (Dialogue) و ضد گفتوشنود (Anti-Dialogue)؛ در گفتوشنود، تحمیل عقاید یک طرف گفتوگو به دیگری دیده نمیشود. مقدمه و شرط پیشین این جریان، ایمان به انسان است. «بدون ایمان به انسانها، گفتوشنود، نمایشی مسخره بیش نیست».گفتوشنود براساس ایمان، عشق و فروتنی، «رابطهای افقی بین گفتوگوکنندگان ایجاد خواهد کرد؛» که اعتماد متقابل بین شرکتکنندگان نتیجه منطقی آن است.[14]
ضد گفتوشنود، نقطه مقابل گفتوشنود است. نیاز به غلبه، نخستین عنصر در این جریان است. "هدف از عمل ضد گفتوشنودی"، سلطه فرد به هر وسیله ممکن بر دیگران است. غلبه یکی بر دیگری، مستلزم تنزّل فرد مغلوب، به مرتبه اشیاست. عنصر دیگر این عمل، "دغلبازی" است؛ که ابزاری برای غلبه است. فرد با دغلبازی میکوشد با تخدیر افکار طرف مقابل، او را از فکر کردن باز دارد. عنصر اساسی و نهایی در این عمل، استیلای فرهنگی است؛ که همچون دغلبازی به اهداف سلطه کمک میکند. براساس این عنصر، فرد غالب، «در زمینه فرهنگی طرف مقابل نفوذ میکند و با نادیده گرفتن استعدادهای او، بینش خود از جهان را بر او تحمیل میکند و با جلوگیری از اظهار وجود او، مانع آفرینندگیاش میشود».[15]
«پیام اصلی فریره این است که هرکسی فقط تا حدی میتواند بداند که نسبت به واقعیت طبیعی، فرهنگی و تاریخیای که در آن غرق است، طرح مسأله کند. "طرح مسأله" از دیدگاه او، شرکت تمامی مردم در امر تدوین قوانین کلّی واقعیت بهکمک نشانههایی است که بتواند شناخت انتقادی را در آنان بیافریند و توانایی دگرگون ساختن روابطشان با طبیعت و نیروهای اجتماعی را بدانها بدهد. این تمرین گروهی خوداندیشگی، فقط وقتی از خودستایی و روانشناسیگرایی بر کنار میماند که تمامی شرکتکنندگان را به گفتوشنود با دیگران بکشاند. دیگران که "وظیفه" تاریخیشان این است که نماینده دگرگونسازی واقعیت اجتماعی خود شوند، مردم فقط در چنین شرایطی، نه فاعل و نه مفعول تاریخ خود میشوند.»[16]
نتایج کار فریره
جای شگفتی نیست که روش فریره [آموزش و پرورش برای مردم جهان سومی با رعایت برابری در دو طرف ارتباط و برمبنای محاوره و گفتوگو] چنانکه گزارش شده، نتایجی چشمگیر در میان دهقانان بیسواد آمریکای لاتین داشته و طرفدارانی نیز در بین "گروههای حاشیهای و ناراضی جهان صنعتی" یافته است.[17]
چنین تجربه تربیتی برای یک دهقان بیسواد، او را بر وجود خویش، آگاه میسازد و مفهومی جدید از "شأن و منزلت" در ذهنش شکل میگیرد و امیدی تازه مییابد. بارها، دهقانان، پس از چند ساعت شرکت در کلاس، این کشفها را از راههایی چشمگیر بیان کردهاند: «حالا میفهمم که من هم آدمی هستم، آدمی تربیتشده»، «ما کور بودیم و حالا چشممان باز شده است». وقتیکه چنین وضعی در تعلیم خواندن پیش آید، آدمیان کشف میکنند که خود، آفریننده فرهنگ هستند و همه کار آنان میتواند خلّاق باشد و چون کسانی که بهکلی در حاشیه قرار داده شده بودند، بهنحوی قطعی دگرگون میشوند، دیگر نمیخواهند فقط چیزهایی باشند که به تغییرهایی که در اطرافشان روی میدهد، پاسخ گویند؛ بههمین دلیل چنین مینماید که مصمم به عهدهدار شدن مبارزهای هستند که نهادهای جامعهای را که تا این زمان برای ستم کردن به آنان بهکار میرفته، تغییر دهند.»[18]
فریره نهتنها ستمدیدگان جهان سوم، بلکه ستمدیدگان همه جهان را مورد خطاب قرار داده است. چالش وی «برای ستمدیدگان جهان اول نیز چون ستمدیدگان جهان سوم، این است که این تاریخ و سرشت ضد انسانی آنرا بار دیگر کشف کنند و برای ساختن تاریخی بهراستی انسانی و عام، دست بهدست یکدیگر دهند.»[19]
آثار فریره
از فریره آثار متعددی در امر تعلیم و تعلم و ارتباطات وارد شده که به مهمترین آنها اشاره میشود:
آموزش ستمدیدگان؛ فریره در این اثر، به شرح اجمالی استدلال اصلی خود بهنفع تعلیم و تربیت آزادیبخش میپردازد و اصلیترین مباحثش، از جمله محاوره، گفتوشنود، استیلای فرهنگی و فرهنگ خاموشی را در این کتاب مطرح میکند.[20]
کنش فرهنگی برای آزادی؛ در این کتاب، فریره در روش خویش برای سوادآموزی بزرگسالان، آنرا بهعنوان کنشی فرهنگی برای آزادی مطرح میکند و روش فرهنگی را کنشی فرهنگی برای هشیارسازی افراد میداند.
آموزش شناخت انتقادی؛ فریره در این اثر، آموزش را بهمثابه تجربه آزادی، عاملی برای بیداری و ابزاری برای مقابله با تودهسازی مطرح میکند.
نامههایی به گینه بیسائو (آموزش و پرورش در عمل)؛ در این اثر، فریره در بازدید از گینه بیسائو، نظام آموزشیاین منطقه و فعالیت سوادآموزی برای بزرگسالان را مورد توجه قرار داده و در نامههایی به مشاور دولتی برای امور آموزشی و فرهنگی این کشور، به بحث درباره سوادآموزی میپردازد.