یکی از اصول کلامی معتزله اصل تفویض است. معتزله با این اصل منکر جریان اراده خداوند در افعال اختیاری بندگان هستند اما در غیر افعال اختیاری نیز با انکار بداء اراده خداوند را در تغییر امور تکذیب میکنند. با روشن شدن حقیقت بداء بطلان عقیده مخالفین از جمله معتزله مشخص میشود.
بداء در لغت و اصطلاح
بداء دو معنی دارد:[1]
1.ظهور، آشکار
2.ایجاد شدن رأی و اندیشه
اینکه گفته میشود، فلانی دارای بداوت است به این معنی است که دائما نظرش تغییر میکند و همچنین وقتی که میگویند برای او در این کار بداء حاصل شد یعنی اینکه برای او خوب بودن این کار آشکار شد که قبل از این آشکار نبود.[2]و همچنین در ترک عمل نیز استعمال میشود.
در توضیح این معنی میگوییم: مثلا ما تصمیم جدی برای کاری داشته باشیم، ولی قبل از انجام آن عمل بفهمیم که ضرر و خطر دارد بطوریکه از انجام آن پشیمان شویم در این حالت میگوییم که برای ما بداء حاصل شد؛ زیرا از واقعیت امر خبر نداشتیم و الا از همان اول چنین تصمیمی نمیگرفتیم. واضح است که تغییر نظر از جهل و عجز به امور ناشی میشود. به همین دلیل این استعمال در مورد بندگان صحیح است اما در مورد خداوند چنین اطلاقی صورت نمیگیرد.[3]بداء در مورد خداوند بدون اینکه مستلزم عجز و تغییر اراده از روی جهل و عجز باشد، بکار میرود و در نتیجه بداء در اصطلاح اعتقادی به این معنی است که: خداوند اموری که نزد بندگان مجهول بوده را ظاهر میکند.[4]
بداء در قرآن
در قرآن کریم آیات متعددی بر مفهوم و مصداق این عقیده بیان شده است به عنوان نمونه میفرماید: خداوند هر چه را که خواهد محو میکند و هر آنچه را که بخواهد ثابت میکند.[5] امام صادق(ص) در بیان این آیه میفرماید: آیا غیر از این است که خداوند ثابت را محو میکند و آنچه را که محو است را ثابت میکند.[6]
بداء در روایات
در روایات اعتقاد به مفهوم صحیح بداء در راستای شناخت حقیقی توحید قرار داده شدهاست بطوریکه بدون آن معبود را بطور صحیح نمیتوان شناخت به چند روایت اشاره می کنیم:
1.عبادت برتر خداوند (توسط بندگان) با اعتقاد به بداء حاصل میشود. [7]
2.هیچ یک از انبیاء به نبوت نرسیدند مگر اینکه برای خداوند به پنج خصلت اعتراف کردند که عبارتست از: بداء و مشیئت و سجود و عبودیت و اطاعت.[8]
مبانی بداء
علم و اراده الهی و اختیار و جهل انسانها در شناخت صحیح بداء موثر است. همانطور که خلقت و تدبیر هستی در تکوین و تشریع وابسته به مشیت و اراده و بداء و قضاء و قدرالهی است، سرنوشت انسانها را نیز بر اعمال و عقاید ایشان مترتب نموده و به همین دلیل برخی از اموری که در آن بداء حاصل میشود به دست خود انسانها جریان مییابد مانند صدقات که خداوند با این عمل از کسانی که صدقه دادند دفع بلاء میکند و مانند صله رحم که موجب زیاد شدن عمر میشود و...... [9]
با یک مثال رابطه بین بداء و قضاء و قدر معلوم میشود: اصل مرگ از اموری است که در آن بداء حاصل نمیشود که از آن به اجل حتمی تعبیر میشود اما کیفیت و زمان و مکان مرگ از اموری است که در آن بداء میشود و اعمال و اعتقادات انسانها موجب تغییر در این امور میشود.[10]
برخی از اموری که با بداء ظاهر شدند
بطور خلاصه بداء به اعتبار زمان و مکان و موقعیت و موضوع آن به صورتهای مختلفی ظاهر میشود که سه نمونه از آن بیان میشود:
1.بداء تکوینی :
الف.پیامبری از بنیاسرائیل، در شب اول ازدواج یک عروس و داماد، به پیروان خود گفت: فردا جنازه این دو را از خانه بیرون خواهند آورد. صبح فردا مردم در نهایت ناباوری دیدند که آنها نمردهاند. از آن پیامبر توضیح خواستند، او هم از وحی چنین خطاب شد: مرگ آنها معلق بود، نه حتمی، و چون همان شب صدقه دادند مرگشان به تأخیر افتاد.[11]
ب. قوم حضرت یونس(ع) وقتی به او ایمان نیاوردند مورد نفرین آن حضرت واقع شدند و خداوند بر ایشان عذاب را مقدر نمود و این وعید را به حضرت یونس(ص) خبر داد. اما قوم یونس وقتی آثار عذاب را دیدند توبه کردند و خداوند به توبه ایشان آن عذاب را رفع نمود.[12]
2.بداء تشریعی :
جریان تغییر قبله از بیت المقدس به کعبه: خداوند، از ابتدا میدانست که قبله جاوید مسلمانان، کعبه است نه بیت المقدس؛ درنتیجه امر خداوند به تغییر قبله در راستای علم او است.[13]
3. بداء در امر امتحانی:
مانند قضیه ذبح حضرت اسماعیل(ع) که به ذبح گوسفند منجر شد درحالی که حضرت ابراهیم(ع) مأمور به ذبح فرزندش بود.[14]
مخالفت معتزله با بداء
مخالفت معتزله با بداء از فضای مشاجرات علمی بدست میآید. شیخ مفید به مخالفت معتزله با امامیه در بحث بداء تصریح میکند.[15]و در مناظرات عالمان شیعه و معتزله این مطلب بدست میآید که معتزله همان مفهوم نادرست از بداء را منسوب به شیعه مینمودند و عالمان شیعه نیز در رد آن به پاسخ پرداختهاند. [16]
نظریه مخالفین بداء
معمولا اهل سنت و از جمله معتزله با عقیدهای چون بداء مخالفت میکنند و آن را ناشی از جهل به قضاء و قدر حتمی و یا مستلزم جهل و عجزالهی میدانند.[17]برخی از نویسندگان این اعتقاد را به عدهای از غالیان رافضی و یا مختار ثقفی و فرقه کیسانیه نسبت میدهند.[18]با این وضعیت معلوم میشود که این مخالفین، نظر شیعه را در مورد اعتقاد به بداء بطور صحیح درک نکردهاند. زیرا همانطور که گفتیم بداء اگر چه میتواند مستلزم جهل در بندگان باشد اما این امر در مورد خداوند معنی ندارد و ثانیا در اراده و قضاء و قدر غیر حتمی و معلق چنین اعتقادی بیان شدهاست که در واقع همان قضاء و قدر معلق با شرائطش میباشد. به این ترتیب مخالفین بداء کسانی هستند که درک درستی از اراده الهی و قضاء و قدر ندارند.