مکتب امامیه یا همان تشیع و اثنی عشریه در برابر مذاهب و فرق دیگر، امامت و جانشینی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را به انتخاب افراد یا شورا نمیداند. بلکه امامت را عهدی الهی برای علی بن ابی طالب و یازده فرزند ایشان میدانند و از این رو میتوان به مومنین به این عقیده امامیه گفت.
باید دقت شود که عدهای از نویسندگان فرق و مذاهب مانند شهرستانی برای غرض ورزی و زیاد نشان دادن فرق شیعی و همچنین کمرنگ نمایش دادن عظمت تشیع، هر یک از این مفاهیم را به عنوان فرقهای مستقل در دامن شیعه نمود دادهاند. غافل از اینکه شیعه و اثنی عشریه بدون اینکه فرق مستقلی باشد، همگی دارای یک اصول و عقیده و احکام میباشند. زیرا این عناوین تماما حکایت از همان اسلامی است که خداوند به آن حکم فرموده و رضایت داده است.
اعلام خدا به اینکه دین اسلام کامل شد و نعمتش به نهایت رسید و رضایت خدا بر اینکه اسلام، دین کامل باشد به واسطه دستوراتی است که فقط در مکتب شیعه امامیه اثنی عشریه به آنها تمسک شده است. همانطور که بعد از اعلام ولایت و جانشینی امیرالمومنین علی علیه السلام در روز غدیر این آیه شریف نازل شد:[1]
الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا[2]
امامت
ولایت و حکمرانی بر مردم حق خداوند است و هیچ احدی بر دیگری چنین حقی ندارد مگر اینکه خداوند این حق را در مورد حکومت و ولایت به او تفویض کند. چنین حقی جز برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیست و کسی که منکر ولایت و امامت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم باشد همانند کسی است که منکر نبوت و رسالت اوست. در واقع امامت منصبی غیر از منصب نبوت و رسالت است. چنانکه خداوند در قرآن در مورد حضرت ابراهیم علی نبینا و آله و علیه السلام میفرماید:
وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً[3]
اما در مقام امامت و ولایت بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به عنوان جانشین آن حضرت اختلاف شد و از همین اختلاف اساسی، مذاهب اسلامی تشکیل میشوند. هر عقیده خاصی که در این مرحله توسط مذاهب اظهار میشود، سنگ بنای آن مذهب را تشکیل میدهد و میتوان گفت که بزرگترین اختلاف مسلمین در این عقیده است .
عدهای امامت و ولایت را صرفا حکومت انتخابی بر مردم میدانستند. این اعتقاد در حکومت خلفاء ثلاثه و حکومت بنی امیه و بنی مروان و بنی العباس و بطور کلی مخالفان امامیه ملاحظه میشود.
امامت از دیدگاه امامیه
بعد رحلت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم عدهای که جریان سقیفه را به راه انداختند از فرصت سوء استفاده کردند و با بیعت با ابوبکر او را به عنوان خلیفه و جانشین پیامبر اعلام کردند و با مخالفان این بیعت به شدت برخورد نمودند تا جائیکه آنان را به عنوان مرتد شدگان از اسلام محکوم به کفر میکردند و خونشان را میریختند.[4] اهل بیت علیهم السلام و اصحاب بزرگواری چون سلمان و ابوذر و مقداد و... با این جریان مخالفت نمودند.[5] زیرا در روز غدیر به حکم خداوند و اعلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، علی بن ابی طالب علیه السلام جانشین و امام و ولی مسلمین شد و مردمی که از حج باز میگشتند همه با او بیعت کردند و مردم حاضر در صحنه امر شدند که این امر مهم را به غائبین برسانند [6] اما جریان سقیفه دشمن اصلی خود را همین مومنان میدانست و تا سرحد اسارت و یا قتل امیرالمومنین علی علیه السلام نیز تصمیمگیری نمودند[7]و با نیرنگ و درگیری و اهانت، امیرالمومنین علی علیه السلام را خانه نشین و فاطمه زهراء سلام الله علیها را به شهادت رساندند.[8] همین گروهی که به ولایت ظلم رضایت ندادند و به ظاهر سرکوب شده بودند، تابعین حقیقی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در سفارش ایشان به امامت هستند. همین افراد چون سلمان و ابوذر و مقداد و عمار در روز غدیر به امر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم با امیرالمومنین علی علیه السلام پیمان بستند و همیشه بر این عهد و بیعت باقی ماندند.
امامیه
امامیه بر طائفهای اطلاق میشود که به امامت امیرالمومنین علی علیه السلام و یازده فرزند معصوم او معتقد هستند و به امامت غیر ایشان اعتقادی ندارند. به این ترتیب امامیه سیر تاریخی و استمراری به مدت 250 سال به خود دیده است. حوادث مختلف در سیر این تاریخ میتواند دورانهای مختلف بر امامیه را رقم بزند.
دوران معرفی امیرالمومنین علی علیه السلام
این دوره از آغاز رسالت نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم آغاز میشود. ایشان بارها به اشاره و کنایه و نص صریح جانشینی امیرالمومنین علی علیه السلام را اعلام میفرمودند و در روز غدیر در اجتماع عظیم مسلمانان رسما به دستور خداوند او را به عنوان امام امت اسلامی معرفی نمودند.[9] در طول تاریخ بشر هرگز چنین اجتماع عظیمی برای اعلام جانشین و بیعت برپا نشد.
بر کسی پوشیده نیست که هیچ یک از مدعیان به ناحق خلافت مانند خلفاء ثلاثه و خلفاء بنی امیه و بنی العباس با چنین وضعیتی به روی صحنه سیاست نیامدند. بلکه ظلم و کودتا و حیله و قتل و غارت و خونریزی، سیاست تمام این خلفاء بوده است.
امامیه از زبان اهل سنت
شهرستانی و دیگر نویسندگان ملل و نحل (فرق و مذاهب) به معرفی امامیه میپردازند. اما بیاناتشان در مواردی جاهلانه و یا با تعصب کور مذهبی و جسارت است. او میگوید:
امامیه کسانی هستند که امامت را بعد از نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم برای علی علیه السلام میدانند. این گروه در دین و اسلام امری را مهمتر از تعیین امام نمیدانند. امامت را رکن دین میدانند.
معنی ندارد پیامبر بدون تعیین این امر از دنیا رفته باشد. زیرا او برای حل اختلافات امت آمده است. چگونه میشود که در امر مهم و حساس و اختلاف انگیز امامت دستوری نداشته باشد. به تحقیق پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم علی علیه السلام را به این امر برگزید و معین فرمود. در مواردی به صراحت از امامت او سخن گفت و در مواردی با کنایه معین نمود.[10]
تعریضات پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم برولایت امیرالمومنین علی علیه السلام:
1.پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سوره برائت را به ابو بکر داد تا برای مشرکین در مکه بخواند ولی در بین راه علی علیه السلام را فرستاد تا او سوره برائت را بخواند. زیرا جبرئیل بر او نازل شده و از طرف خداوند دستور آورد که این سوره را باید خودت بخوانی و یا کسی که از خود تو باشد.
2. پیامبر اکرم ابوبکر و عمر را در سپاه عمر و عاص و نیز اسامه بن زید قرار داد در حالیکه آندو امیر بر ابوبکر و عمر بودند. در حالیکه امیرالمومنین علی علیه السلام را همیشه به عنوان امیر میفرستاد.
تصریحات رسول خدا در مورد امامت علی علیه السلام
1. در ابتدای دعوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود هر کس با من، با جانش بیعت کند جانشین من است و کسی بیعت نکرد جز امیرالمومنین علی علیه السلام و به همین دلیل قریش ابوطالب را سرزنش مینمود .
2. هنگام نزول آیه «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک ...» در غدیر خم به نماز ایستاد و فرمود: هر کسی که من مولای او هستم از این پس علی نیز مولای اوست .
3. پیامبر به اصحاب فرمود: کمال قضاوت نمودن در علی است.[11]
تضعیف امامیه
شهرستانی در تضعیف امامیه میگوید: امامیه در تعیین امام بعد از امام حسن و امام حسین و امام زین العابدین علیهم السلام بر یک نظر نبودند. بلکه اختلافاتشان از اختلافات همه فرقهها بیشتر است و به فرق بسیاری تبدیل شدند. [12]
اما این فرق کثیر که از آن یاد میکنند این است: کاملیه، محمدیه، باقریه، ناووسیه، شمطیه، عماریه، اسماعیلیه، مبارکیه، موسویه، قطعیه، اثنی عشریه، هشامیه، وزراریه، یونسیه و شیطانیه.[13]
در جواب به این نویسنده باید گفت:
اولا: ساختگی بودن برخی فرق نامبرده شده مانند «هشامیه، زراریه، یونسیه و شیطانیه» بر کسی مخفی نیست. بزرگان اصحاب امامیه چون زراره بن اعین، هشام بن حکم، یونس بن عبدالرحمن، محمد بن نعمان ملقب به مومن، مورد تهمتهای دشمنان با قلم مسموم برخی گمراهان و جاهلان هستند.
ثانیا: امامیه مکتبی است که دو قرن و نیم استمرار یافت تا امامان خویش را درک نمود و در تمام این دو قرن و نیم با استقامت به راه خود ادامه داد و در این مدت علاوه بر تبیین صحیح معارف اسلام به مقابله با انحرافات دیگر مذاهب و فرق و منحرفین برخواست و هرگز انحراف و گمراهی بر دامن تشیع ننشست و نباید انحراف برخی افراد را به عنوان فرقهای درون مکتبی معرفی کرد بلکه اگر ملاک فرقه، انحراف افراد باشد فرق اهل سنت به عددی بیشمار خواهد رسید.
اهانت به امامیه
شهرستانی بعداز ذکر اختلافاتی در امامیه به زعم خودش این روایت را بر آنها تطبیق می دهد: هرکسی که راه را گم کرد و حیران شد خداوند دیگر به او توجه ندارد که در کجا هلاک میشود .[14] او بااین بیان شیعه را گمراه شده میپندارد.
در پایان باید گفت که بهتر است شناخت هر مکتبی را از مطالعه آن مکتب بدست آورد وإلا حقیقت در لابلای تعصبات و عقائد باطل پنهان میشود و هرگز به درستی شناخت صحیح روی نمیدهد. به عنوان نمونه میدانیم که اهل سنت به اصحاب بسیار تاکید دارند درحالیکه در معرفی امامیه از همین نقطه شروع میکنند که امامیه اصحاب را کافر میداند. در حالیکه امامیه دشمنان محارب با معصومین را کافر می داند نه اصحاب را و این نکتهای است که نباید در شناخت عقاید و مذاهب و فرق از آن غافل بود.