كلمات كليدي : علي محمد باب ، شاگرد تنبل سيد كاظم رشتي ، سرمايه ادعاهاي علي محمد باب ، بندگي از ديدگاه اسلام
پژوهش در سوابق علمی مدعیان و جستجو در این که با چه مکاتب و جریاناتی در ارتباط بوده اند و یافتن تشابهات اندیشه ها از جمله مباحثی است که براحتی می تواند پرده از اسرار ایشان بردارد . و راز حقانیت و یا بطلان ادعای آنان را آشکار می سازد .
از این رو خداوند متعال در کتاب قرآن ، بر پیشینه پیامبران الهی اشاره داشته و از این راه بر اصالت ادعای آنان استدلال شده است چنانکه در قرآن کریم آمده است : و ما کنت تتلوا من قبله من کتاب و لا تخطه بیمینک اذا لارتاب المبطلون[1] (( تو پیش از نزول قرآن هیچ کتابی را نمی خواندی و خطی به دست خود نمی نوشتی که اگر چنان بود باطل اندیشان به شک می افتادند .))
بررسی پیشینه علی محمد باب قبل از شروع ادعاهایش نیز رهگشای آشنایی با ادعا های اوست و از اسرار وی پرده بر خواهد داشت و نشان خواهد داد که انحراف علی محمد باب از چه مکتب و مذهبی سرچشمه گرفته است .
تحصیل در دوران کودکی
علی محمد باب به تصریح منابع بهائی همچون اسرار الآثار مازندرانی و الکواکب الدریه آیتی پس از آنکه پدر خود را در دوران کودکی از دست داد دائی وی او را به مکتب شیخ عابد شیرازی سپرد علی محمد باب در آنجا خواندن و نوشتن فارسی و عربی و اندکی از علم حساب و قرائت قرآن مجید را آموخت در کتاب تاریخ نبیل زرندی چنین آمده است : هر چند حضرت باب به درس خواندن میلی نداشتند ولی برای آنکه به میل خال بزرگوار رفتار کنند به مکتب شیخ عابد تشریف بردند . شیخ عابد مرد پرهیزکار محترمی بود و از شاگردان شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی بشمار می رفت [2]
همچنین در کتاب کواکب الدریه از قول سید جواد کربلائی آمده است : روز دیگر باز در خانه خال مذکور وی ( سید علی محمد شیرازی ) را ملاقات نمودم و در حالتی که از مکتب مراجعت فرموده مشتی کاغذ در دست داشت . سوال کردم آقا اینها چیست ؟ با صوتی بسیار ملایم مودبانه فرمود اینها صفحات مشق من است . [3]
همانگونه که ذکر شد شیخ محمد عابد خود از شاگردان شیخ احمد احسایی بوده است و از همان دوران کودکی ، علی محمد باب را با شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی آشنا نموده است . به همین جهت چون سید علی محمد در جوانی رهسپار کربلا شد از میان همه علمای آن دیار در درس سید کاظم رشتی حضور یافت و مجذوب آرا و عقاید شیخیه گردید . و به گمان قوی اعتقاد به رکن رابع در شیخیه انگیزه ای برای طرح مسئله بابیت توسط علی محمد شیرازی شد .
شاگرد تنبل سید کاظم رشتی
از دیگر شواهدی که شاگردی علی محمد باب را نزد سید کاظم رشتی به تثبیت می رساند جمله دیگر وی است که در خطبه اول از تفسیر سوره بقره نوشته است در این کتاب آمده است اللهم انک انت لتعلم فی یوم الذی اردت انشاء ذالک الکتاب قد رأیت فی لیلتها بان ارض المقدسه قد صارت ذره ذره و رفعت فی الهواء حتی جاءت کلها تلقاء بیتی ثم استقامت ثم جاءت خبر فوت الجلیل معلمی رحمت الله علیه من هنالک [4]
علی محمد باب در این عبارت کوتاه علاوه بر اینکه اعتراف به شاگردی خود نزد سید رشتی می نماید عمق بیسوادی خود را به نمایش گذاشته و حداقل سه غلط در این نوشتار بر هرکس که کمترین آشنایی با علم صرف و نحو دارد مشهود است .
علی محمد باب در ابتدا لفظ یوم را مونث پنداشته و برای آن ضمیر تانیث ـ لیلتها ـ آورده است در صورتی که لیلته باید می نوشت . همچنین در عبارتش ـ ارض المقدسه ـ بکار برده است که درست نیست چرا که موصوف با صفت خود باید در حرف تعریف تطبیق داشته باشد لذا صحیح آن چنین است ـ الأرض المقدسه ـ و در نهایت ـ جاءت خبر فوت الجلیل ـ نیز خطا هست چرا که هیچ دلیلی برای ـ تاء تانیث ـ در ـ جاءت ـ وجود ندارد
با گذر از اغلاط علی محمد باب در این جمله کوتاه وی تاکید بر آموزگاری سید کاظم رشتی در مورد خودش دارد . ترجمه سخن وی چنین است : بار خدایا تو می دانی در روزی که این کتاب را می خواستم پدید آورم درشبش دیدم که آن سرزمین مقدس ( کربلا ) ذره ذره گشت و در هوا بلند شد تا به پیش خانه من رسید آنگاه استقرار یافت سپس خبر فوت آن دانشمند بزرگوار ، آموزگار من که رحمت خدا بر او باد از آنجا آمد .
از دیگر اساتید علی محمد باب همچنین می توان به وجود شخصی به نام ملا صادق خراسانی اشاره نمود که به گفته مازندرانی سید علی محمد در کربلا مدتی را نزد وی ادبیات عرب را فرا گرفته است [5]
با وجود تمام این شواهد و تصریحات عباس افندی از رهبران بهائیت تحصیلات اکتسابی علی محمد باب را به کلی انکار نموده و او را از هر گونه تحصیل مبرا دانسته است .
عبدالبهاء دراین باره می نویسد : اما حضرت اعلی ( روحی له الفداء ) در سن جوانی بیست و پنج سال از عمر مبارک گذشته بود که قیام بر امر فرمودند و در میان طایفه شیعیان عموما مسلّم است که ابدا حضرت در هیچ مدرسه ای تحصیل نفرمودند و نزد کسی اکتساب علم نکردند [6] .
علاوه بر شواهدی که بر خلاف این انکار مغرضانه از سوی عبدالبهاء آوردیم دو ایراد اساسی دیگر نیز بر این سخن وارد می باشد .
نخست آنکه بر خلاف گفته عباس افندی طائفه شیعیان از حضور علی محمد باب در درس های سید کاظم رشتی خبر داده اند چنانکه میرزا محمد تنکابنی از معاصران باب در کتاب قصص العلماء آورده است .فرقه دیگر از متابعان شیخ احمد احسایی بابیه می باشند و رئیس ایشان علی محمد شیرازی است و او دعوی بابیت می کرد و می گفت که من نائب خاص حضرت صاحب الزمان می باشم و او در نزد حاجی سید رشتی تلمذ می کرد و آنزمانی که در عتبات مشرف بودم و چند وقتی به درس حاج سید کاظم می رفتم علی محمد هم به درس او می آمد و قلم و دواتی به همراه داشت و هر چه سید کاظم می گفت از رطب و یابس ، او در همان مجلس درس می نوشت [7] .
دوم آنکه مورخان بهائی نیز بر خلاف ادعای عبدالبهاء ، درس خواندن علی محمد باب را به اثبات رسانده اند فقط برخی تصریح کرده اند که مانند دیگر محصلان به صورت منظم درس نخوانده است و به پراکنده خوانی روی آورده است .
سرمایه ادعاهای علی محمد باب
اندیشه های سید کاظم رشتی بازگو کننده افکار شیخ احسائی بود و علی محمد باب در کسوت شاگردی سید کاظم رشتی از اندیشه های شیخ احمد احسایی استفاده های فراوانی کرد و برخی از عقاید شیخ احسایی را مقدمه و سرمایه افکار باطل خود قرار داد . و این فرضیه زمانی قوت می گیرد که مشاهده می شود علی محمد باب به پاره ای از آرای غریب شیخ احمد احسایی در کتاب بیان فارسی صریحا اعتماد و استناد می کند .
از شیخ احمد احسایی آثار متعددی بر جای مانده است ولی مشهور ترین اثر وی ، کتاب ـ شرح الزیاره الجامعه الکبیره ـ است که سید علی محمد باب فقراتی از اصل آن زیارت را در کتاب بیان خود می آورد .
به عنوان مثال در شرح زیارت جامعه شیخ به صراحت درباره پیامبر اکرم ( ص ) و خاندان ارجمند او غلو کرده و آنان را نفس صفات الهی می شمارد و در این باره می نویسد : چهارده معصوم صفات خداوندی هستند [8] و در جای دیگر می نویسد : وجود پیامبر و خاندانش علت هستی موجودات است و هستی موجودات بدان ها وابسته و قائم می باشد به نحوی که همگی از سوی ایشان صادر شده اند [9] . نتیجه این رأی آن است که همه بندگان خدا، بندگان پیامبر و امامان هستند چنانکه شیخ احمد در جای دیگر به تصریح از این معنا یاد می کند و می نویسد : همانا بندگان خدا در مقام فرمانبرداری ، بندگان ایشانند . اما سخن بر سر این است که بندگان خدا عبد رقّ یا بردگان پیامبر و خاندانش هستند .اخبار با توجه به تفسیر باطنی آنها و همچنین دلیل عقلی بر این معنا دلالت دارند .[10]
در اینجا ذکر دو نکته لازم و ضروری به نظر می رسد ابتدا آنکه پیامبر ارجمند اسلام و خاندان گرامیشان هرگز ادعا نکردند که آفریدگار موجودات هستندو آدمیان در آفرینش قائم به ایشانند و همچنین هیچ جا ادعا نکرده اند که مردم ، بندگان و بردگان آنان شمرده می شوند . و دوم اینکه علی محمد باب با تأسی از این جملات شیخ نه اینکه این مقامات را برای پیامبر و خاندانش قائل باشد بلکه این مقامات را برای خود قائل شده است
چنانکه در کتاب بیان فارسی می نویسد :
هر نفس مومن در بیان ، عبد رقّ او ( علی محمد باب ) بوده و هستند و کل شیء قائم به او هستند چنانچه ابوالهیاکل در قرآن عبد رقّ رسول الله بوده و هستند . [11]
بندگی از دیدگاه اسلام
همانگونه که مشاهده می کنید تعبیر قائم بودن مخلوقات به کسانی جز خداوند و تعبیراتی همچون عبد رقّ به معنای غلام خریداری شده عینا از شیخ احمد احسایی به علی محمد شیرازی سرایت کرده و در قرآن کریم به هیچ وجه از این تعبیرات حقارت آمیز و شرک آلود خبری نیست تا آنجا که شخص پیامبر اکرم ( ص ) نیز بشری همچون دیگر افراد بشر بشمار آمده که البته در پرتو وحی قرار گرفته است و هیچگاه مردم را به بندگی خود دعوت ننموده است چنانکه در سوره فصلت می خوانیم : قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی ..... ( فصلت ، آیه 60 )
البته نمونه های بارز دیگری نیز از سرقت های معنوی علی محمد باب از کتاب شرح زیاره جامعه و بعضا برگرداندن آنها به نفع خود موجود است همچون برداشت هایی که شیخ از قیامت دارد و علی محمد باب آن قیامت را ، ظهوردیانت خود می داند که به علت اختصار این مقاله از ذکر آنها خود داری می کنیم .