24 آبان 1393, 14:7
نویسنده : سيد حسين ميرنور الهي
كلمات كليدي : غلات، بشيريه، سميع بن محمد، تناسخيه، اباحيه
ظهور فرق غالی از آسیبهائی است که بر مکتب تشیع وارد شد. این اعتقادات گزاف علاوه بر اینکه موجب سوءاستفاده و سوء برداشت مخالفین میشد، موجب ریزش شیعیان ضعیف الفکر نیز میشد و آنان را از تشیع خارج میساخت. یکی از این فرق مشهور به سمیعیه میباشد که به بررسی آن میپردازیم.
با شهادت حضرت موسی بن جعفر(ع) جریانی به نام واقفه در دامن تشیع پدید آمد که منکر شهادت ایشان شده و قائل به مهدویت آن حضرت شدند و در نتیجه به انکار امامت امامرضا(ع) روی آوردند. این جریان که خود با اغراض مختلفی چون مال پرستی و عواملی چون جهل و ضلالت به وجود آمده بود، مورد سوء استفاده و سودجویی منحرفین دیگر واقع شد. به عنوان نمونه فردی به نام محمد بن بشیر که افکار باطل و خرافهای داشت، از زمینهای که واقفه به وجود آوردند، برای اهداف خودش بهره برد.[1] وی از اهالی کوفه میباشد و به قبیله بنی اسد منتسب است.[2] به شعبده و انجام کارهای عجیب معروف بودهاست[3] و با اعمال و افکار و اندیشههای خود، جریانی غلوآمیز را که معروف به بشیریه است را پدید آورد. و توانست با حیله و زمینه فراهم شده از سوی واقفه، برای خود حامیان و پیروانی را گردآورد و خود را امام و جانشین امام غائب یعنی حضرت امام موسی بن جعفر(ع) تعیین کند. درغگوییهای او بر امام موسی بن جعفر به حدی بود که امام(ع) او را نفرین نمود و علی بن ابی حمزه بعد از نقل نفرین امام موسی بن جعفر(ع) در مورد محمد بن بشیر میگوید: ندیدم کسی بدتر از وضع محمد بن بشیر کشته شود[4] و نفرین آن حضرت بوقوع پیوست.[5] اما محمد بن بشیر، برای استمرار گمراهی خود و دیگران فرزندش سمیع را به جانشینی برگزید و فرقه سمیعیه در واقع به حامیان بشیریه به رهبری سمیع هستند.
محمد بن بشیر فرزندش سمیع را جانشین خود نمود و او را برای پیروانش امام و واجب الطاعه اعلام کرد. همچنین سلسله جانشینان فرزندش سمیع را به وصایت سمیع امام دانست و این سلسله را تا ظهور امام غائب موسی بن جعفر(ع) لازم میشمارد. او تمام حقوق واجب مالی و غیره را برای این امامان ( سمیع و جانشینان او)تعیین نمود.[6]
این افراد در واقع همان بشیریه بودند و به دلیل تغییر رهبرخود اسم فرقه را نیز تغییر دادند. به همین دلیل اعتقادات ایشان همان عقاید بشیریه است که در کتب مختلف بیان شدهاست. به عنوان نمونه به برخی از عقاید باطل ایشان اشاره میکنیم:[7]
1. تناسخ در امامت یکی از اعتقادات سمیعیه بود به این معنی که امام یکنفر است ولی در هر پیکری به نامی خاص خوانده و شناخته میشود.
2. مذهب مزدک در اشتراکی بودن اموال در اعتقاد این فرقه وجود داشت.
3. اگر فردی از سمیعیه اموالی در راه خدا وصیت میکرد، متعلق به سمیع و جانشینان او میدانستند.
4. فحشاء و ازدواج با محارم و همجنس بازی را جایز میدانست.
5. تاویل و برداشت شخصی از آیات قرآن برای تأیید افکار باطل و ضد دینی بطوریکه ایشان آیه «أو یزوجهم ذکرانا و اناثا»[8] رای دلیل بر ازدواج بر محارم و همجس بازی میدانست.
6. واجبات الهی را در نمازهای پنجگانه و روزه ماه مبارک رمضان منحصر کرده بود و منکر وجوب حج و زکات و .....بودند.
7. با توهین نسبت به امام رضا(ع) و دیگر فرزندان امام موسی بن جعفر(ع) به انکار امامت ایشان میپرداختند و به کفر ایشان گواهی داده و جان و اموال ایشان را محترم نمیدانستند.
سمیعیه همانند دیگر فرق غلات نتوانستند جایگاه اجتماعی خاصی برای خود در جامعه اسلامی به وجود آورند؛ زیرا اعتقادات گزاف این فرق خود مانعی بزرگ بر سر توسعه و گسترده شدن این فرق است و از طرفی مبارزه جدی اهلبیت(ع) و تشیع و دیگر مسلمانان با این فرق به صورت جدی وجود داشته بطوریکه اهلبیت(ع) علنا در برابر فرق غالی مختلفی چون خطابیه و بزیعیه و بیانیه و بشیریه و منصوریه و...اعلام موضع نمودند و دستور مقابله با رهبران فاسد و گمراه اینگونه فرق را صادر میکردند. از این رو همیشه فرق غالی رو به انقراض بودند و تنها جذابیت آنها اباحهگری بوده که مورد علاقه مفسدان و بیدینان واقع میشد. به هر حال سمیعیه نیز از این سرنوست بینصیب نبوده و تنها ثمره آن ایجاد انحراف برای برخی از عناصر فاسدی بود که توجهی به عقل و امام به حق خویش نداشتند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان