یکى از موارد اختلاف وهابیت با دیگر مذاهب اسلامى سوگند خوردن به غیر خداست که آنان این نوع سوگند را حرام و شرک در عبادت تلقى مىکنند.با توجه به اینکه عالمان مسلمان برای یافتن جواز و یا عدم جواز عملی از اعمال انسانها به قرآن و احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله مراجعه میکنند تا نظر قرآن و سنت پیامبر را در آن مورد بیابند، ما نیز در این مقاله با استفاده از آیات قرآن و احادیث پیامبر و نیز اقوال ائمه مذاهب اسلامی به جواز یا عدم جواز این مسئله می پردازیم .
جواز سوگند به غیر خدا در قرآن
خداوند در قرآن در آیات بسیاری به غیر خودش قسم خورده است،که به نمونههایی از آن اشاره می شود:
1. وَالتّینِ وَالزَّیْتُونِ وَطُورِ سِینینَ وَهذا الْبَلَدِ الأَمِینِ[1]قسم به انجیر و زیتون [یا: قسم به سرزمین شام و بیت المقدّس]، و سوگند به «طور سینین»، و قسم به این شهر امن [مکّه]
2. وَاللَّیْلِ اِذا یَغْشی وَالنَّهارِ اِذا تَجَّلی[2] قسم به شب در آن هنگام که (جهان را) بپوشاند، و قسم به روز هنگامى که تجلّى کند.
3. وَالْفَجْرِ وَلَیالٍ عَشْرٍ وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ وَاللَّیْلِ اِذا یَسْر[3] ِبه سپیده دم سوگند، و به شبهاى دهگانه، و به زوج و فرد، و به شب، هنگامى که (به سوى روشنایى روز) حرکت مىکند سوگند (که پروردگارت در کمین ظالمان است)!
4. وَالطّوُرِ وَکتابٍ مَسْطُورٍ فی رِقٍّ مَنْشُورٍ وَالْبَیْتِ الْمَعْمُورِ وَالسَّقْفِ الْمَرفُوع وَالْبَحْرِ المَسْجُور[4]؛ سوگند به کوه طور، و کتابى که نوشته شده، در صفحهاى گسترده، و سوگند به «بیت المعمور»، و سقف برافراشته، و دریاى مملوّ و برافروخته،
5. لَعَمْرُکَ اِنَّهُمْ لَفی سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ[5] به جان تو سوگند، اینها در مستى خود سرگردانند (و عقل و شعور خود را از دست دادهاند.)
همه این آیات و آیات بیشمار دیگر دال بر این است که سوگند به غیر خدا جایز است و اگر غیر این بود و این گونه قسم خوردن قبیح بود خدا هرگز آن را انجام نمی داد.[6]
جواز قسم به غیر خدا در کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله
پیامبر گرامی اسلام نیز در مواردی به غیر خدا سوگند یاد کرده است و بسیاری از آنها در کتب اهل سنت آمده است که از آن جملهاند:
1. جاءَ رجلٌ اِلَی النَّبِیِّ فَقالَ یا رَسُولَ اللَّه أَیُّ الصَّدَقَةِ أُعْظَمُ أجْراً؟ فَقالَ اَما وَأبیک لتُنَبِّأَنَّهُ اَنْ تَصَدَّقَ وَأَنْتَ صَحیحٌ شحیحٌ تَخشَی الْفَقْرَ وتَأْمُلُ الْبَقاءَ؛ مردی حضور پیامبر آمد و گفت: ای پیامبر خدا، پاداش کدام صدقه بزرگتر است؟ فرمود سوگند به پدرت و تو از آن آگاه میشوی و آن اینکه صدقه دهی در حالیکه سالم هستی و به آن حرص داری، از فقر میترسی و به فکر زیستن در آینده هستی.[7]
2. مردی از اهل نجد پیش رسول خدا آمد و از اسلام پرسید، پیامبر فرمود: پایههای اسلام عبارت است از:الف : پنج نماز در روز و شب، مرد نجدی گفت: آیا غیر از اینها نمازی هست؟ فرمود: خیر، مگر بطور مستحب.
ب:روزه ماه رمضان، آن مرد پرسید: آیا غیر از آن روزهای هست؟ فرمود: خیر، مگر به طور مستحب.
ج :زکات، آن شخص پرسید آیا زکات دیگری هست؟ فرمود: خیر، مگر بطور مستحب. آن مرد حضور پیامبر را ترک کرد در حالی که میگفت: نه کم میکنم و نه زیاد. پیامبر فرمود: بر پدر وی سوگند رستگار میشود، اگر راست بگوید. بر پدر وی سوگند وارد بهشت میشود اگر راست بگوید.[8]
َ3. رسول خدا صلی الله علیه و آله در جایی به جان خود سوگند خورد و فرمود: فلَعَمْرِی لَاِنْ تَکَلَّمَ بِمَعْرُوفٍ وَتنهْی عَنْ مُنکَرٍ خیرٌ مِنْ أنْ تَسْکُتَ؛ به جانم سوگند اگر امر به معروف و نهی از منکر کنی بهتر است از این که سکوت نمایی.[9]
جواز سوگند به غیر خدا در مذاهب اسلامی
هیچ یک از مذاهب اسلامی به صورت قطعی حکم به حرمت قسم خوردن به غیر خدا نکردهاند؛به عنوان مثال شیعه معتقد است سوگند یاد نمودن به غیر خدا جایز است[10]همچنین حنفیها معتدند: سوگندهایی همچون «قسم به پدرت» و «قسم به جانت» و مانند اینها مکروه است و یا شافعی ها می گویند: اگر سوگند به غیر خدا، نه به عنوان شریک تراشی جهت تعظیم او باشد، مکروه است.[11]
قسطلانی در «ارشاد الساری» از مالک، قول به کراهت را نقل کرده است[12]و ابنقدامه در المغنی- که آن را بر اساس احیای فقه حنابله نوشته است- مینویسد:« گروهی از اصحاب ما گفتهاند که سوگند به رسول خدا، قسمی است که شکستن آن کفاره دارد. از احمد نقل شده است که وی گفته است: هر کس به حق رسول خدا سوگند یاد کند و آن را بشکند، کفاره دارد؛ زیرا حق پیامبر یکی از پایههای شهادت است. بنابراین سوگند به او سوگند به خداست و هر دو کفاره دارد.»[13]
کلام وهابیان و ادله آنها
همانطور که بیان شد با توجه به آیات قرآن- که کتاب هدایت است- و نیز احادیث و سنت نبوی نیز فتوای علمای مذاهب اسلامی، قسم خوردن به غیر خدای متعال جایز میباشد؛ در این میان عده قلیلی نیز در لباس علما به صدور فتواهایی بر خلاف آیات قرآن، سنت پیامبر و فتواهای دیگر علمای مذاهب اسلامی پرداختهاند که ما به نقل نمونههایی از آن اقوال می پردازیم:
1.صنعانی که یکی از این قبیل علماست و قول شاذی دارد، قسم به غیر خدا را مایه شرک می داند.[14]
2.ابن تیمیه میگوید:«اتفق العلماء على أنه لا ینعقد الیمین بغیر الله» علما بر این اتفاقند که قسم به غیر خدا منعقد نمیشود.[15]
3. ابنتیمیه همچنین میگوید:«قسم خوردن به غیر خداوند مشروع نیست؛زیرا از آن نهی شده است یا به نهی تحریمی و یا تنزیهی و علما در این مسئله دارای دو نظر میباشند که قول صحیح، نهی تحریمی میباشد.»[16]
آنها برای اثبات ادعای خود برخلاف آن همه حدیث صحیح پیامبر- در جواز قسم به غیر خدا- به دو حدیث از پیامبر استناد می کنند و برداشت ناصحیحی از آن ارائه میکنند:
1. پیامبر خدا(ص) شنید که عمر به جان پدر خود سوگند یاد میکند و فرمود:خدا شما را از سوگند به جان پدرها بازداشته است، هر کس میخواهد سوگند یاد کند، یا به خدا قسم بخورد و یا ساکت باشد.[17]
در توضیح این حدیث باید گفت:
اولاً: نهی از سوگند به جان پدران،به خاطر این بوده است که پدران آنان غالباً مشرک و بت پرست بودهاند و چنین افرادی ارزش و احترام و قداستی نداشتهاند که انسان به آنها سوگند یاد کند. چنانکه در برخی از احادیث آمده که «نه به پدران نه به طاغوت (بتهای عرب) سوگند یاد نکنید.»
ثانیاً:مقصود از نهی از سوگند بر پدر، قسم در مقام داوری و فصل خصومت است؛ زیرا به اتفاق علمای اسلام، برای فصل خصومت، جز سوگند به خدا و صفات او که اشاره به ذات دارد، هیچ سوگندی کافی نیست.
با توجه به این قرائن روشن،چگونه میتوان گفت، پیامبر گرامی از سوگند به مقدساتی؛ مانند اولیاء و رسل الهی نهی و جلوگیری کرده است، در حالی که نهی او در مورد خاصی بوده است.[18]
2. مردی نزد فرزند عمر آمد و گفت: من به کعبه سوگند یاد میکنم. فرزند عمر گفت: به خدای کعبه سوگند یاد کن؛ زیرا عمر به پدر خود قسم یاد کرد، پیامبر فرمود: به پدرت سوگند مخور؛ زیرا هر کس به غیر خدا سوگند یاد کند، برای خدا شریک قرار داده است.
با توجه به دلایل گذشته که سوگند بر غیر خدا را تجویز میکند، در تحلیل این حدیث باید گفت که این حدیث از سه بخش تشکیل یافته است:
الف- مردی نزد ابن عمر آمد و میخواست که به کعبه سوگند بخورد، ولی او طرف را از چنین سوگندی بازداشت.
ب- عمر در نزد پیامبر به پدر خود (خَطّاب) سوگند خورد، پیامبر او را از چنین سوگندی بازداشت و گفت: سوگند به غیر خدا مایه شرک است.
ج- اجتهاد پسر عمر، سخن پیامبر را، که فرمود: «مَنْ حَلَفَ بِغَیْرِ اللَّهِ فَقَدْ اشْرَکَ»، تعمیم داده و آن را که در مورد سوگند به مشرک (خطّاب) وارد شده است، گسترش داده و حتّی سوگند به مقدسات مانند کعبه را نیز در کلام پیامبر داخل دانسته است.
در این مورد، راه جمع میان این روایت و روایات گذشته - که پیامبر و دیگران بدون دغدغه بر غیر خدا سوگند میخوردند - این است که فرمایش پیامبر محدود به موردی است که «مقسم به»آن کس یا آنچه که به آن قسم میخورند، مشرک باشد نه مسلمان و نه مقدس؛ مانند قرآن، کعبه، پیامبر و... اجتهاد ابن عمر که معنای کلام پیامبر را گسترش داده، برای خود او حجت است نه برای دیگران.
و علّت این که سوگند بر «پدر مشرک» نوعی شرک است، این است چنین سوگندی به ظاهر تصدیق راه و روش آنها است.
این یک تحلیل برای حدیث و اساس آن تخطئه اجتهاد ابن عمر است که از حدیثی که در مورد سوگند به مشرک وارد شده است، معنای وسیع فهمیده، حتّی بر مقدسات نیز تطبیق نموده است. در تحلیلی روشنتر، سخن پیامبر که میفرماید: «مَنْ حَلَفَ بِغَیْرِ اللَّهِ فَقَدْ أَشْرَکَ»مربوط به سوگند به خصوص بتهایی مانند«لات و عُزّی» است، نه سوگند بر پدر مشرک تا چه رسد به سوگند بر مقدساتی مانند کعبه ، این اجتهاد ابن عمر است که این قانون مربوط به خصوصِ بتها را، بر دو مورد (سوگند بر مشرک و سوگند بر کعبه) تطبیق نموده است و گرنه سخن پیامبر چنین تعمیمی ندارد به گواه اینکه پیامبر در حدیث دیگر میفرماید: «هر کس از شما سوگند یاد کند و بگوید به لات سوگند، فوراً بگوید: لااله اِلاّ اللَّه...»[19]این حدیث میرساند که هنوز رسوب دوران جاهلی در ذهن مسلمانان باقی بوده و گاه و بیگاه به شیوه عادت دیرینه، حتی بر طاغوت سوگند یاد میکردند، و پیامبر برای قلع و زدودنِ این عمل زشت، آن جمله کلّی را فرمود، ولی ابن عمر آن را، هم بر سوگند بر مقدسات، و هم سوگند بر پدر مشرک تطبیق کرد. گواه بر این که سخن پیامبر، نه مقرون با سوگند بر مقدسات و نه مقرون با سوگند بر پدر مشرک بوده است و این ابن عمر است که کلام رسول خدا را، با دو مورد حتی با سوگند عمر بر پدر خود جمع کرده، این مطلب است که امام مذهب حنابله در مسندش حدیث دوم را به شکلی نقل می کند که مشخص می سازد که تطبیق از جانب ابن عمر بوده است او میگوید: « عمر بر پدرش سوگند یاد میکرد، پس رسول خدا او را نهی نمود و فرمود: هر کس به چیزی غیر از خدا سوگند بخورد، شرک ورزیده است.»
همانطور که ملاحظه میشود: جمله «مَنْ حَلَفَ...» بدون «واو» عاطفه یا «فاء» آمده است و اگر حدیث دوم ذیل حدیث سوگند بر پدر بود، لازم بود که حدیث دوم با حرف عطف بیاید.
باز مؤلف مسند در جایی دیگر این حدیث «مَنْ حَلَفَ...» را بطور مستقل، بدون جریان سوگند عمر نقل کرده است و چنین میگوید:
کسی که به غیر خدا سوگند یاد کند، آن شخص در این مورد، سخن ناروایی گفته است و یا پیامبر، سخن تندی درباره او گفته است، (مثلاً گفته: شرک ورزیده است.)[20]